جمعه پیش رفتهبودیم قم، برگشتنی بین راه نگهداشتهبودند برای عصرانه. عصرانهای در چند قدمی بهشت معصومه سلاماللهعلیها.
قبل از عصرانه سری به گلزار شهدای فاطمیون زدیم.
همینجور که داشتم بین مزار شهدا قدم میزدم و نوشتههای روی آنها را میخواندم، یکباره دیدم از یکجایی به بعد نوشتهی روی مزار شهدا ترکیبی از یک اسم و حسین بود.
اولش فکر کردم شاید از یک خانواده باشند.
بعد دیدم نام پدرهاشان فرق میکند.
دقیقتر که شدم دیدم یکی و دوتا و سهتا هم نیست، شاید اسمهای چهل_پنجاهتاییشان همینجوری بود.
برایم سوال شدهبود و کنجکاو شدهبودم که این یعنی چه؟
یکباره نگاهم به یک روحانی افتاد که داشت میان همین مزارها قدم میزد و کنار هر شهید تاملی میکرد. انگار که میشناختِشان.
رفتم جلو و سِرِّ این مساله را جویا شدم.
گفت؛ اینها زینبیونَند، شهدایِ مدافعِ حرمِ پاکستانی.
گفت:شیعیان پاکستان آنقدر عاشق ارباب شهید هستند که همهی بچههایشان را با پسوند یا پیشوند حسین نامگذاری میکنند.
دیوانهی دیوانهگیشان شدم.
اینبار نگاهِ کنجکاوم جایش را به نگاهِ تشنه دادهبود. که میخواست از روی همین اسمها خودش را از عشق سیراب کند؛
عاشق حسین
اقتدار حسین
اقبال حسین
انتظار حسین
جاوید حسین
شفیق حسین
شهادت حسین
عادل حسین
...حسین
...حسین
حسین...
چهقدر پاکَند این اسامی.
چهخوب که این سرزمین را پاکِستان میخوانند؛ سرزمینِ پاکها...
#شهدای_مدافع_حرم
#مدافعان_حرم
#زینبیون
#زینبیون_پاکستان
#پاکستان
#فاطمیون
🆔 @vaqeiattahaqiqat