eitaa logo
وارستگان 56
259 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
54 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید درصورت تمایل تبادل انجام میشود @Alignb @Malek53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. 🌹 🕊 @varasteghan
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 استان کرمان ، شهرستان « رابر »، روستان قنات ملک، خانواده هفت نفره حاج حسن سلیمانی! قاسم فرزند سوم بود و با نان کشاورزی و لقمه حلال بزرگ شد . "نوجوان روستازاده، جهانی شد چون نام بلندی داشت" راهی کرمان شد، بنایی می کرد، درس می خواند، کاراته کار می کرد، برنامه و تدبیر داشت برای زندگیش، هوای برادر کوچکترش و دیگران را هم داشت. مربی رزمی شد فرمانده شد سردار شد شهید شد شهر و روستا ندارد. کشور و قاره ندارد. امکانات و... ندارد. آن چه که انسان را می سازد،‌همتی است که خدا به همه داده است. آن چه که زندگی ها را پیش می برد، عزم و اراده ای است که از لطف الهی سرازیر شده است. آن چه که انسان را جاودانه می کند و مؤثر، بندگی خداست. غفلت از خدا تمام آنچه که داریم را می برد . و گناه مانع 💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇 @varasteghan
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇 @varasteghan
👌 خودم تا حالا ندیده بودم 😪 ❇️ تصویر دیده نشده ای از دیدار خانوادهٔ شهید سلیمانی با رهبر معظم انقلاب ✅ انتشارات انقلاب اسلامی تصویری از دیدار خانوادهٔ حاج قاسم سلیمانی با رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۹۳ منتشر کرد. 🌺 رهبر معظم انقلاب در این دیدار به فرمودند: شما هستید الحمدللّه شما این افتخار را دارید که در زمان غیبت امام زمان عجل برای آن بزرگوار کار می‌کنید ؛ برای اسلام کار می‌کنید. ⬅️پ ن:راستی این حاج قاسم کی بودکه نایب امام زمان اینچنین بهش علاقه داشت وبهشون عشق میورزیدند!!!؟؟ 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
🚨 ⭕️🌹حاج قاسم سلیمانی: به زودی فتنه‌ هایی پیش رو خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور به جای شما را خواهند داشت! آن‌ روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید 🌹شهید 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 اردوگاه تکریت امان از اردوگاه تکریت! این اردوگاه شماره بندی بود. ما را به تکریت ۱۶ بردند که در ابتدا محل نگهداری تانک بود. چون جایی برای نگهداری اسرا نداشتند این مکان را تخلیه می‌کنند و به اردوگاه ۱۶ نامگذاری می‌کنند. ۱۶تکریت، دارای پنج سوله و یک آشپزخانه در ردیف اول بود. دور اردوگاه با سیم خاردار دیوار‌کشی شده بود. سه متر طول و دو متر عرض سیم خاردار‌ها بودند هر شش متری یک تانک آماده در دور اردوگاه مستقر شده بود. هر سوله ایی ۷۰۰نفر اسیر ایرانی زندگی می‌کردند. هر سوله یک اتاق نگهبانی داشت و در بین سوله‌ها ۱۰ عدد حمام و ۱۰ عدد سرویس بهداشتی ساخته شده بود هر آسایشگاهی یک مسئول عرب زبان ایرانی داشت. هفت تا گروه صدنفری بودیم و هر صدنفری یک مجموعه بودیم. هر مجموعه یک مسئول داشت. مهتابی‌های اردوگاه همیشه روشن بود و شب و روز خاموش نمی‌شد. وسایل گرمایشی نداشتیم. ولی پنکه سقفی داشتیم و سوله‌ها در اردوگاه تکریت به هر نفر یک جفت دمپایی و یک لباس عربی می‌دادند. همچنین دو عدد پتو سربازی، یک لیوان و یک قاشق دادند. هر ماه سه پاکت سیگار بغدادی به اسراء داده می‌شد. تنها دارایی ما اسیر‌ها در اردوگاه، یک لیوان و یک قاشق بود. این لیوان برای ما اسیران بسیار کارایی داشت. ظرف غذا و لیوان چای و حتی لیوان عدسی خوری در صبح‌ها بود! لیوان همه کاره بود. در اردوگاه نان با سیگار بین بچه‌ها معامله می‌شد. کالا در برابر کالا. آن کسانی که اهل سیگار نبودند سیگار‌های خودشان را با نان معاوضه می‌کردند. هر وعده غذای یک اسیر ایرانی فقط و فقط شش‌قاشق بود و از این مقدار بیشتر نمی‌شد. 💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇 @varasteghan
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 در سال 1346 در شهر مقدس قم به دنیا آمد. 14 ساله بود که عازم جبهه شد. 5 سال در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و در 19 سالگی به رسید. او در جریان عملیات کربلای4 به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به رسید. در مدت 11 روز از زمان اسارت تا بسیار شکنجه شد . صلیب سرخ که از محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. پیکر صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در 14دی ماه 1365 شد و پیکرش در 4 مرداد ماه 1381 به کشور بازگشت. صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسدش پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. 🌹 🕊 شادی روح و 💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇 @varasteghan