سفرنامه اربعین
امسال توفیق شد در پیاده روی اربعین شرکت داشتیم سعی می کنم اجمالا یه سری مطالب جالب و بعضا خیلی جالب رو که توی این سفر اتفاق افتاد براتون بنویسم...
مرز چذابه و خرید دینار
با اتوبوس های آقای تهرانی معروف رسیدیم چذابه بماند که توی راه چقدر سر به سر بنده خدا یه طلبه ای که توی راه سوار شده بود و واسش جا گرفته بودن و یه بنده ی خدایی به جاش نشسته بود و وقتی اون طلبه سوار شد مجبور شد بلند بشه و چقدر بهش تیکه پرنوندن که چرا ایثار نداری و...
توی چذابه دو نفر از دوستان رو دیدیمو با هم همسفر شدیم گروه ما پیش بینی کرده بود که توی عراق با مشکل پول ایرانی مواجه خواهیم شد و دینار از قبل خریده بودیم...
ولی این دو تا دوستمون همچین کاری نکرده بودن و به اصرار ما می خواستن دینار بخرن . دینار بین12تا13 تومن بود بچه ها واسه ی اینکه از زائرینی که برمی گشتن و دینار داشتن دینار بخرن ترفندی زدن یه مقدار پول ایرانی و دو تا پول عراقی که روشون گذاشته بودن دست گرفتن و تکرار می کردن دینار دینار تا بتونن دینار بخرن... اندر احوالات دزفولی ها
احساس تکلیف ساعت
توی پایانه چذابه موقع نماز صبح موقع اذان شد یه شخصی اذان گفت چنان صدای گوشخراشی داشت که مغز آدم سوت می کشید جالب اینه که مکبر هم ایستاد و جالب تر اینکه زیارت عاشورا بعد نماز رو هم شروع کرد به خوندن تا اینکه دل یه نفر به درد اومد و ادامه ی زیارت رو شروع کرد به خوندن...
بعضی وقتا احساس تکلیفای عجیبی ما می کنیم واقعا...
نکته ی جالب بعدی ساعت نسبتا بزرگ توی پایانه بود که روی ساعت11:22 مونده بود و خیلی چیزها رو نشون میداد کمترینش بی اهمیتی زمان ...
آیا واقعا هیچ کدوم از عزیزان مسوول اونجا این ساعتو ندیدن...
#سفرنامه
#اربعین
#ساعت
#تکلیف
#دینار
به کانال متفاوت معرفی کتاب وارثین در پیامرسان های ایتا ،سروش و تلگرام بپیوندید:
@varesinbook