#کتاب_محوراندیشه🤔
زیبای رانده شده
رمانی جذاب و پرماجرا
برای آشنایی بازندگی اهل بیت و تاریخ اسلام
داستان واقعی 👌
سفر موسای مبرقع فرزند امام جواد (ع)
و برادر تنی امام هادی (ع) به ایران
آقا موسی به قصد قم از کوفه راهی شده است،او بدلیل زیبایی فراوان،مجبور است چهره خود را بپوشاند.😂
ایشان،پس از ورود به این شهر با یک زرتشتی همراه می شود تا قبر عمه اش معصومه را زیارت کند.
او در سفری که دارد با مشکلات و دردسرهای گوناگونی رو به رو می شود.😢😞
مردم با دیدن چهرهٔ زیبای او میپرسیدند: تو چرا اینقدر زیبایی؟😍🤩
و او خندهاش میگرفت.☺️
زیبایی که دست خودش نبود که بتواند دلیلی برای آن بیاورد!😅
#زیبای_رانده_شده
#سیدسعیدهاشمی
#نشرکتابستان
#رمان
#تاریخ_اسلام
تعداد صفحات 📚 150 📚
📢بهلول دانا یا بهلول مجنون؟
ماجرای عجیب در بغداد
243صفحه
نویسنده : #سیدسعیدهاشمی
💬ادبیات کودک یکی از مهمترین بخشهای رسانه است و نقش بزرگی در شکلدهی به شخصیت نسلهای آینده دارد.در این داستانها مفاهیم اخلاقی، مذهبی و اجتماعی در قالب داستان گنجانده میشوند.
🚩این کتاب با محوریت زندگی ائمۀ اطهار (س) نوشته شده و این بار، داستانی متفاوت را برای کودکان و نوجوانان روایت میکند
💡شخصیت اصلی این داستان یکی از یاران وفادار و نزدیک حضرت امام موسی کاظم (ع) است که به دلیل نقش مهمّش در دفاع و محافظت از امام زمانۀ خود، شهرت دارد.
🗞ابووهب که با لقب بهلول شناخته میشود، مردی بود عارف و عالم که سالها در محضر امام خدمت میکرد و از شاگردان برتر ایشان به حساب میآمد. این مرد باتقوا که بسیار زیرک و دانا بود، زمانی که در تنگنا قرار گرفت، از مرتبه و جایگاه اجتماعی خود دست کشید تا نوۀ رسول خدا را از دست حاکمان ظالم عبّاسی نجات دهد.
📕نویسنده در این کتاب با زبانی ساده و روایتی گیرا، داستانی را برای بچهها تعریف میکند تا در آن با شخصیت و تأثیرات امام هفتم شیعیان، غربت و مظلومیت ایشان در زندان و چرایی شهادتشان به دستور خلیفۀ وقت، هارونالرّشید، آشنا شوند؛ در تمام این داستان نیز شخصیتی که خواننده را به امام پیوند میزند، مردی است که به فرمایش امام باید خود را به دیوانگی بزند تا جان ایشان را نجات بدهد!
صاحب این کتاب شو🛍
@bookman
کانال پر از کتابمون🛋
@varesinbook
#بهلول #امام_موسی_کاظم #هارون_الرشید #داستان #قصه #حکایت #پند #اندرز #آموزشی #تربیتی #نوجوان #کودک
🐣بچههای ساختمان بیست
چاپ دوم |44صفحه
نوشته :#سیدسعیدهاشمی
🐥داستانی درباره یک نوجوان ساکن یک واحد سرایداری است.
این واحد سرایداری کنار یک مجتمع آپارتمانی است و صاحب آن که پدر قهرمان داستان است، نگهبان مجتمع است.
این پسر، ماجراهایی را که بچههای این مجتمع رقم میزنند، روایت میکند.
🐌برشی از کتاب:
اسم این آپارتمان بیست است.
خیلی قشنگ است.
خیلی قشنگتر از آن خانهی کوچولویی که تا حالا تویش بودیم.
آنجا فقط یک اتاق کوچولو توی یک باغ بزرگ بود. همه چیزمان توی همان یک اتاق بود: تلویزیونمان، چراغ خوراکپزیمان، جعبهی کتاب و دفترهای من و رختخوابمان، اما خانهمان اینجا خیلی بزرگ است. یک اتاق دارد که تویش فرش است. آشپزخانه هم دارد که تویش شیر آب و چراغ و قابلمه و از این چیزهاست. دستشویی دارد. حمام دارد. ما توی آن باغ که بودیم حمام نداشتیم. مامان توی یک بشکه، آب، داغ میکرد و ما میرفتیم توی آن و خودمان را میشستیم، اما اینجا یک حمام دارد که از شیرش آب داغ میآید.
روز اول که آقامعمار، ما را از باغش آورد اینجا، اول یکییکی رفتیم حمام. بابا هی میگفت: «خدا پدر و مادر آقامعمار را بیامرزد. اگر این سرایداری را به ما نمیداد، ما هنوز باید توی آن آلونک زندگی میکردیم.»
#داستان #قصه #کتاب #نوجوان
صاحب این کتاب شو🌸
@bookman
کانال پر از کتابمون🛋
https://eitaa.com/varesinbook