eitaa logo
وارثون
5.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
86 فایل
کانال وارثون؛ کانال عکس، اخبار، مطالب و نکات اخلاقی علما و بزرگان تشیع است. ارتباط با ادمین کانال: @MohsenRanginkaman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. معاد جسمانی یا روحانی . . . حضرت آیت‌الله شريعتمداری: ما چند نفر استاد داشتیم در فلسفه و حکمت؛ همه‌شان اقرار داشتند که معاد بصورت جسمانی است و حرفهای فلاسفه که غیر از این میگویند، هیچ قابل قبول نیست. ۱.مرحوم آیت‌الله آملی در حاشیه منظومه سبزواری نوشته است:"من خدا را شاهد میگیرم،...معاد این که اینها میگویند نیست.قرآن میگوید که خدا ما را با همین بدن زنده می‌گرداند". ۲.مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در پاسخ طلبه ای که پرسید:آقا ملاصدرا حرف غلط هم داره؟ فرمود:بله؛ مثل همین معادی که ملاصدرا میگه. ۳.مرحوم آیت‌الله میرزا احمد آشتیانی یک کتاب در مورد اصول دین نوشته، آخرین قسمت کتاب قصه حضرت عُزِیر(ارمیا) را شرح داده بعد فرموده:"نگاه کن معاد جسمانی این چنین است. اینجا نَلَغز؛ که اگر بلغزی در صراط میلغزی". ۴.مرحوم علامه طباطبایی هم میفرمود:من معاد، آن را که قرآن می‌گوید،معتقد هستم. ۵.بو‌علی‌سینا در کتابش گفته:آن چیزی که ما با عقل خودمان فهمیدیم،همان معاد روحانی است. ولی معاد جسمانی را چون پیغمبر ما صادق مصَدَّق حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان فرموده،ما قبول داریم.اگر چه عقل ما درک نکند. .
مرحوم حضرت آیت الله طسوجی و جمعی از شاگردان ایشان @varesoon
كرامتی از آیت الله العظمی بروجردی! سید مهدی امام جمارانی: 🔸️من و برادرم در ایام تحصیل در قم خانه‌ای اجاره کردیم که متعلق به خانمی بود به نام عذرا خانم. 🔸️چند ماه از آخرین باری که پدرم به دیدن ما آمده بود، می‌گذشت و کمکی که از جانب ایشان به ما می‌شد مدت زیادی عقب افتاد. پدرم به سفر عتبات و سوریه رفته بود. پنج ماه طول کشید و در این مدت وضع مالی ما به هم ریخت. چون ما از آقای بروجردی شهریه نمی‌گرفتیم.. پدرم ما را منع کرده بود که غیر از پرداختی خودشان، پول دیگری بگیریم و رسم ما هم این نبود که از کسی کمک بخواهیم. 🔸️بسیار مقروض و به صاحب خانه و بقال و نانوا و... بدهکار شدیم. به صورتی که دیگر نه روی نسیه گرفتن داشتیم و نه آنها به ما جنس نسیه می‌دادند. 🔸️بعد از گذشت مدتي عذرا خانم که اجاره خانه‌اش عقب افتاده بود، بدون اطلاع ما نزد یکی از فضلای اهل گیلان به نام آقا شیخ فضل الله سعادت رشتی- که از نزدیکان آقای بروجردی بود و در بیت ایشان رفت و آمد داشت- رفته و به او گفته بود: شما که با آقای بروجردی رفت و آمد دارید به ایشان برسانید که این دو بچه که مستأجر من هستند چیزی در بساط ندارند. فقط یک زیلو زیر پایشان هست، حتی اجاره هم نمی‌دهند. 🔸️این آقا را به منزل ما آورد. آقای سعادت از نزدیک وضع ما را دید و فقط به ما گفت: شما امروز ساعت یازده بیایید منزل آقای بروجردی، با شما کار دارم. 🔸️احساس ما این بود که چون بدهکاریم و نمی‌توانیم خودمان را اداره کنیم، می‌خواهند ما را از قم اخراج کنند. با ترس از برخوردی که قرار است با ما شود به منزل آقای بروجردی در کوچه عشقعلی رفتیم. آقای سعادت ما را به اتاقی هدایت کرد که وقتی آقای بروجردی ملاقات هایشان تمام می‌شد و می‌خواستند به اندرونی بروند، باید از این اتاق‌ها عبور می‌کردند. مدت زیادی نگذشت که آقای بروجردی آمدند و هنگامی که خواستند از جلوی ما بگذرند، آقای سعادت ما را به ایشان معرفی کرد و گفت: این دو نفر از طلبه‌های ما هستند و پدرشان مدتی است به سفر رفته و در نتیجه خرجی به آنها نداده است. به همین دلیل کمی مقروض شده و نیاز به کمک دارند و مناسب است حضرتعالی عنایتی بفرمایید. 🔸️آقای بروجردی خیلی با ابهت بودند. به سمت ما برگشتند و نگاهی به من و اخوی کردند و لبخندی زدند و با صدای آهسته فرمودند: آقایانی که تواناییِ مالی ندارند چرا زود به قم می‌آیند؟! 🔸️بعد از جیب‌شان کلیدی درآوردند و درِ قفسه‌ای را که به دیوار بود، باز کردند و دست بردند داخل قفسه، و یک دسته پول درآوردند. سؤال نکردند که چقدر قرض دارند، پول را بدون اینکه بشمارند به آقای سعادت دادند. 🔸️بعد از خارج شدن از آن جا آقای سعادت فورا این پول را جلوی ما شمرد. هشتاد و چهار تومان بود، به توصیه شخص آقای بروجردی قرار شد خود آقای سعادت قرض‌های ما را بدهند. لذا به همراه او راه افتادیم. در گذر صادق هر آنچه را ما به مغازه داران بدهکار بودیم، پرداخت کرد. بابت سه ماه اجاره خانه، سی تومان هم به عذرا خانم بدهکار بودیم. بعد از این که این پول را به صاحب خانه داد، متوجه شدیم که کل بدهی ما هشتاد و چهار تومان بوده و پولی هم که آقای بروجردی به ما داده بودند، هشتاد و چهار تومان بود! روایات و خاطرات سید مهدی امام جمارانی، ج ۱، ص۱۴۴ - ۱۴۳، نشر عروج. @sireyefarzanegan @varesoon
. آیت الله شیخ غلامحسین جعفری همدانی (قدس سره الشریف) : در نجف‌اشرف با آیت‌اللّه‌ سید ابوالقاسم خوئى هم دوره و هم درس بود و با یکدیگر روابط بسیار صمیمى و حتى رفت و آمد خانوادگى داشتند. وى در این باره مى‌گوید: «... با ایشان نشست‌هاى علمى فراوانى داشته‌ایم. از جمله شب‌ها، پس از اینکه درس مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم میرزا نائینى تمام مى‌شد، سر قبر مرحوم میرزاى شیرازى جمع مى‌شدیم و مختصر گفت و شنیدى با ایشان و دیگر دوستان داشتیم. یکى از کارهاى ما براى رفع خستگى این بود که مسئله‌اى علمى را مطرح مى‌کردیم و بین مرحوم میرزا عبدالهادى شیرازى و آیت‌اللّه‌ خوئى نزاع علمى مى‌انداختیم! یک وقتى آیت‌اللّه‌ خوئى به من گفت: «دوست دارم مدرس بشوم، مثل مرحوم آقا ضیاء» گفتم: شما بالاتر از این هم مى‌شوى، مرجعیت‌خواهى یافت. همان هم شد. ایشان مرجعیت یافت... @jawaher_kalam @varesoon
✅ العبد محمدتقی بهجت: 🔻نبایدمغرورشویم 🔻تانزدیکی‌های وفات و تا زمانی که شیطان زنده است، انسان در مخاطره است! 🔻به خدا پناه می‌بریم. 📚در محضر بهجت ج۲ ص۱۹۵ @varesoon @varesoon_bahjat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینها دروغ می‌گویند ....!!!! مرحوم حضرت آیت الله معظم فاضل لنکرانی @varesoon
به نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی: درباره زهد و تقوای شیخ انصاری داستان مرجعیت او کافیست صاحب جواهر، مرجع تقلید عصر خود به صراحت میگوید باید بعد از من از شیخ تقلید کرد و پس از وفات صاحب جواهر حوزه نجف و علما همه می پذیرند که او باید مرجع تقليد عام شود، ولی خود شیخ امتناع میکند و میگوید: «سعید العلماء، در بابل مازندران از من اعلم است. میگویند اینجا حوزه نجف است و مرکز علما است و باید مرجعیت در اینجا باشد ولی باز شیخ میگوید: در مازندران کسی هست و با بودن او من رساله نمی نویسم». اگر زهد و تقوا و معنویت کامل وجود نداشته باشد، هیچ وقت این مطالب به ذهن خطور نمی کند. به سعید العلماء نامه نوشتند. چند ماه طول کشید تا آن نامه از نجف به مازندران رسید. سعيد العلماء در جواب نامه نوشت: بلی من در درس شریف العلماء بر شیخ مقدم بودم؛ ولی الآن با سابق فرق میکند شیخ در حوزه علمیه است و سروکارش با مجتهدین و بزرگان است و روز به روز ترقی کرده ولی من روز به روز تنزل کرده ام. بنابراین الآن باید شیخ اعلم باشد و میبایست از او تقلید کرد. سعید العلماء در این اواخر هم جزء نادره ها بود. او تنزل نکرده بود، بلکه شیخ را می شناخته و می دانسته که اکنون باید به چه مرحله ای رسیده باشد. درباره سعيد العلماء مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی از حاجی اشرفی نقل کرد که میگفت: من به درس سعید العلماء رفتم درستی را نپسندیدم به سعید العلماء گفتند که این شخصی که آمده، شخص فاضلی است ولی درس شما را نپسندیده گویا سعید العلماء اشاره می کند که فردا هم بیاید حاجی اشرفی میگوید من فردا رفتم دیدم او دریایی است و من مانند يك پر کاهم که موج دریا هر طرف که میخواهد آن را پرتاب می کند. پس از تمام شدن درس خدمت ایشان رفتم فرمود درس امروز را برای تو گفتم؛ اما درس روزهای قبل را برای دیگران با آنکه حاجی اشرفی خود از مراجع بزرگ تقلید بود ولی در مقابل سعیدالعلماء چنین بود و سعيد العلماء هم مرجعیت را به شیخ انصاری ارجاع میدهد. @varesoon
🟣👈 بوی عطر خاصّ 🎤👈 حاج آقا محقّق کاشانی رحمةالله علیه 💠 حجةالاسلام احمد رحمانی نقل کرد: روزی در محضر آیت‌الله ملاّعلی معصومی همدانی بودم که ایشان گفتند: حدود پنج سال قبل پیرمرد نورانی و ناشناس بر من وارد شد. 💠 احساس کردم بوی عطر دلپذیری از او استشمام می‌کنم. سلام و کرد و نشست. هر لحظه آن بوی خوش توجّه مرا جلب می‌کرد. او ماند تا نوبت به ایشان رسید. آمد پهلوی من نشست و گفت: برای حساب خمس شرفیاب شده‌ام. صورت اموال خود را به دست من داد. 💠 از بس آن بوی عطر مرا جلب کرده بود که می‌خواستم از او بپرسم این چه عطری است که شما استفاده کرده‌اید؟ دیدم سؤال من ابهام دارد و شاید برداشت کند که من می‌خواهم از آن عطر برای من بیاورد. 💠 منصرف شدم و گفتم: با شئونات من مناسب نیست. صبر کردم تا موقع رفتن او شد، خلاصه نتوانستم تحمّل کنم. به ناچار از او درباره آن عطر سؤال کردم. 💠 خندید و گفت: آقا، اگر مرجع تقلید من نبودید ابراز نمی‌کردم، اما احترام شما بر من لازم است. می‌گویم به شرط آنکه تا زنده هستم آن را به کسی نگویید. 💠 من عادتم این است که زیاد صلوات می‌فرستم. از هر فرصتی استفاده می‌کنم و به ذکر صلوات مشغول می‌شوم. شبی در عالم رؤیا محضر مبارک خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله و سلّم مشرّف شدم، ما سه نفر بودیم که در مقابل حضرت قرار گرفته بودیم. 💠 حضرت رو به ما کردند و فرمودند: کدام یک از شما بیشتر بر من صلوات می‌فرستد؟ خواستم بگویم من. گفتم: از کجا معلوم که من بیشترین صلوات را می‌فرستم. آنها از مافی الضمیر افراد مطّلع هستند. سکوت کردم. 💠 مرتبه دوم باز حضرت سؤال فرمودند که کدام یک از شما بیشتر بر من صلوات می‌فرستد؟ باز به همین جهت ساکت ماندم. در مرتبه سوم، حضرت فرمودند: شما بیشترین صلوات را بر من می‌فرستی، جلو بیا. 💠 برخاستم و دو زانو در خدمت آن حضرت نشستم. حضرت خم شدند و لب‌های مرا بوسیدند. از وقتی که حضرت بوسه بر من زد، این بوی خوش از من متصاعد است و من اصلاً عطر استفاده نکردم و هر چه حمّام هم می روم و صابون هم می زنم، اثر ندارد و این بوی خوش از من جدا نمی شود. 💠 البته هر کسی این بوی خوش را استشمام نمی‌کند، بلکه معدودی از افراد هستند که متوجّه می شوند. 💠 آقای رحمانی بعداً اضافه کرد که در سال‌های آخر عمر آخوند ملاّعلی معصومی، تقریباً ایشان بینایی خود را از دست داده بود و از فاصله بسیار نزدیک کمی دید داشت، به قدری که نوشته می‌خواند. 💠 امّا وقتی کسی بر ایشان وارد می‌شد، تشخیص نمی‌داد، بلکه سؤال می‌کرد و او را معرّفی می‌کردند، ولی هرگاه آن پیرمرد از در می‌رسید، با استشمام آن بوی خوش، او را می‌شناخت و احتیاج به معرّفی نداشت. 📚 بر منبر خاطره، ص ۲۸۲ 🆔👉@varesoon
حضرت آیت اللّه آقا شیخ علی سعادت پرور(رحمه اللّه علیه) می‌فرمودند: عرفان عملی محقق نمی شود الا در گریه برمصائب حضرت مولانا سیدالشهداء(صلوات الله علیه) وتمسک و توجه به آن حضرت و ذکر مصائب ایشان. دعا خوب است، ذکر خوب است قران خواندن، دستورالعمل‌های شرعی خوب است ولی آخرِ همه فیض فهم شهود گریه و تمسک در عزاداری است. . منبع:فیض حضور،ص۴۴ @varesoon
مرحوم آیت الله عبدالقائم شوشتری: پیر مرد روستایی از اطراف خراسان برای زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود. در همان ایام یکی از علمای کربلا در خواب محضر مبارک حضرت سید الشهداء رسیده بود و حضرت به ایشان فرموده بودند: فردا برو به فلان مسافرخانه و یک پیر مرد کشاورز خراسانی که به زیارت آمده به ایشان بگو که زیارتش را قبول کردیم. فردا صبح آن عالم بزرگوار می آید و پیر مرد را پیدا می کند و پیام حضرت را نیز به ایشان می رساند. و به ایشان می گویند که شما چکار کرده اید و چه زیارت نامه ای را خوانده اید که مورد تأیید حضرت واقع شده است. پیر مرد می گوید من اصلاً سواد ندارم که زیارت نامه بخوانم و کسی هم برایم زیارت نامه نخوانده است. عالم به ایشان می گوید: وقتی وارد حرم شدی چکار کردی؟ می گوید: هیچی فقط وقتی دیدم که هیچ کاری نمی توانم بکنم، سواد ندارم که زیارت نامه بخوانم کسی هم نبود برایم زیارت نامه یا روضه بخواند، دلم سوخت و به زبان محلی یک شعر برای حضرت گفتم و آن این است: سنگ کلوخ و در منه بهر حسین گریه منه پس نتیجه می گیریم که حقیقت و تأثر نهایی اعمال، عشق و اخلاص است، هر چند صورت ظاهری اعمال هم باید نیکو باشد. @varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ❤️ الْمُنْتَهَى إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ 💢 تمام علوم، تمام معارف از تمام انبیاء، از جمیع اوصیاء، از آدم تا امام یازدهم، همه در او جمع شد... 🎙 بیانات آیت‌الله‌ معظم حاج شیخ حسین وحیدخراسانی @varesoon
وَ عَلَى الاعرافِ رِجالٌ يَعرِفُونَ كلاًّ بِسيماهُم‏ و بر اعرافند مردانى كه بشناسند هر كدام را به سيماى ايشان‏ سوره الاعراف،آیه 46 عَن أَبِي عَبدِ الله علیه السلام فی قَولِ الله عَزَّ وَ جَلَّ «و بَينَهُما حِجابٌ و عَلى الاعرافِ رِجالٌ»: سورٍ بَينَ الجَنَّةِ و النار عَلَيه مُحَمَّدٌ و عَليٍّ وَ الحَسَنُ و الحُسَينُ و فاطمَةَ و خَديجَةُ الكُبرى علیها السلام فَيُنادونَ أَينَ مُحِبونا أَينَ شيعَتُنا فَيُقبِلونَ إِلَيهِم فَيَعرِفونَهُم بِأَسمَائِهِم و أَسماءِ آبائِهِم و ذلكَ قَولُهُ عَزَّ وجَلَّ يَعرِفونَ كُلًّا بِسِيماهُم فَيَأخُذونَ بِأَيدِيهِم فَيَجوزونَ بِهِم الصِّراطِ و يُدخِلونَهُمُ الجَنَّةَ از امام صادق علیه السلام روایت شده: حصاری ست میان بهشت و جهنم و بر آن محمد صلی الله علیه وآله وعلی و حسن و حسین و فاطمه و خدیجه کبری علیهم السلام ایستاده اند و ندا می‌دهند : دوستداران ما کجایند؟ شیعه ما کجایند؟ شیعیان به سوی آنان می‌آیند و آنان را با نام هایشان و نام پدرانشان می‌شناسندو این همان سخن خداست که: «یَعرِفونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُم» پس دست آنان را می‌گیرندو آنان را از صراط عبور می‌دهند و وارد بهشت می‌کنند
به نیت زیارت حضرتش در هر روز : صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته قبول ▪️@varesoon
. از آیت الله سید علی لواسانی نقل شده كه : شیخ عباس در نجف اشرف در مسجد هندی درست ۳ ساعت بود كه صحبت می‌كرد و مجلس مملو از جمعیت و مراجع و مجتهدین بود. نامبرده می‌گوید: «خدا، شاهد است در تمام عمرم چنان مجلسی را از حیث كم و كیف ندیده‌ام و نشنیده‌ام؛ نه در چهل سال اقامت عراق و نه در سی سالی كه ایران بودم.‌» 📗 مفاخر اسلام ، جلد ۱۱ ، صفحه ۱۰۸ . @varesoon
✅آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی(ره): 🔹آنچه که امروز تکلیف است: 🔻نخست نماز اول وقت است 🔻دوم اهتمام در حضور قلب در وقت نماز و این کار مثل خوشنویسی است و به یک روز و دو روز درست نمی شود و طول زمان لازم دارد.
✅استاد فاطمی نيا: 🔻مداومت بر زيارت امام رضا (عليه السلام) از راه دور نيز آثار و بركات فراواني دارد. 🔻چنانچه در احوال علماي بزرگ آمده است كه هر وقت توفيق حضور در حرم مطهر ثامن الحجج حضرت رضا عليه السلام را نداشتند ، از راه دور ارتباط خود را با حضرت حفظ ميكردند كه چشمه هاي معرفت بي شماري نيز براي آنها گشوده ميشد. 🔻البته در زمان زيارت حضرات معصومين (عليهم السلام) ، چه از نزديك و در حرم مطهرشان ، چه از راه دور ، بايد حضور قلب و توجه باطني به آن وجود نوراني داشته باشيم. @varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ دستورالعمل حضرت آیت الله معظم حاج شیخ حسین وحید خراسـانی در شب نیمه شعبان @varesoon
79.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ شرح حال عارف بالله ملا حسینقلی همدانی (قدس سره) @varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوفی کیست ....!؟ مرحوم حضرت آیت الله کربلایی حاج سید احمد نجفی @varesoon
✅ماجرای ملاحسینقلی همدانی و عبد فرار 👇👇👇👇👇 @varesoon
✅ماجرای ملاحسینقلی همدانی و عبد فرار 🔻بدون هيچ توجهي از كنار او گذشت. اين بی توجهي آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جاي خود حركت كرد تا اين شيخ پير را تنبيه كند. 🔹دويد و راه را بر او سد كرد و با لحني بي‌ادبانه گفت: هي! آشيخ! چرا به من سلام نكردي؟ 🔹عارف همداني ايستاد و گفت: مگر تو كيستي كه من بايد حتماً به تو سلام مي‌كردم؟ 🔹گفت: من عبد فرّارم. 🔹آخوند ملاحسينقلي به او گفت: 🔻عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت. 🔹فردا صبح، آخوند ملا حسينقلي همداني درس را تمام كرده، رو به شاگردان نمود و گفت: 🔻امروز يكي از بندگان خدا فوت كرده هر كس مايل باشد به تشييع جنازة او برويم. عده‌اي از شاگردان آخوند به همراه ايشان براي تشييع حركت كردند. ولي با كمال تعجب ديدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آري او از دنيا رفته بود. عجبا! اين همان ياغي معروف است كه آخوند از او به عنوان بندة خدا ياد كرد و در تشييع جنازه او حاضر شد؟! 🔹به هر حال تشييع جنازة تمام شد. يكي از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرارا رفته و از او سؤال كرد: چطور شد كه او فوت كرد؟ 🔹همسرش گفت: 🔻نمي‌دانم چه مي‌شد؟ او هر شب ديروقت با حال غيرعادي و از خود بي‌خود منزل مي‌آمد، ولي ديشب حدود يك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فكر فرو رفته بود و تا صبح نخوابيد و در حياط قدم مي‌زند و با خود تكرار مي‌كرد: عبد فرار تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟! و سحر نيز جان سپرد. 🔹عده‌اي از شاگردان آخوند فهميدند اين جمله را آخوند ملاحسينقلي همداني به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ايشان فرمودند: 🔻«من مي‌خواستم او را آدم كنم و اين كار را نيز كردم، ولي نتوانستم او را در اين دنيا نگه دارم.» @varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻داستان بسیار زیبا قاسم و علامه قاضی(ره) 🔻یک نظر پیر به از صد چله 🔻مور بودم نظر پیر سلیمانم کرد 🔻بی نمازی که از اوتاد شد @varesoon
⚡️دو عالم دور امام زمان می گردد 🔻آیة الله العظمی وحید خراسانی (دام ظله): 🔹این قضیه را خود مرحوم حاج میرزا احمد کفائی پسر مرحوم آخوند برای خود من گفته، مرحوم آخوند کفایه را خودش برای مرحوم حاج میرزا احمد درس گفته بود. او هم لطف کرد برای ما درس گفت، عنایتی داشت، فرزند مرحوم آخوند مجسمه ای از تقوا بود، اینها همه رفتند و عرصه خالی شده و خلای شده است. 🔸گفت مادر من مریض شد. هر کار کردیم معالجه نشد بعد به ما گفتند: یک سیدی پیدا شده که علم رمل دارد و از هر چیزی خبر می دهد. گفت: من و برادرم مرحوم آقا زاده، به سراغ این سید بر آمدیم، یک روز در ایوان حضرت امیر بودیم، یک سید با لباس مندرس از پله ایوان بالا آمد، شخصی به ما گفت: آن سـیـد ایــن است. گفت من و برادرم آقا زاده بزرگ که شهادت اجتهاد از خود آخوند داشت، جلو رفتیم. گفت: به او گفتیم که شما همان سید هستید، معلوم شد این شخص، همان سید است. گفت: من نیتی کردم و اصلاً چیزی اظهار نکردم. آن سید تسبیحش را در آورده و دانه های تسبیح انداخته و بی معطلی گفت: این نیت تو مربوط به یک زنی است که سر تا پا مرض است و هر چه هم معالجه کردید اثر نکرده و سه روز دیگر هم می میرد. 🔹گفت برادرم که کنار من ایستاده بود فهمید من چه نیت کرده ام نیتم مربوط به مادرم بود، برادرم هم گفت: من نیتی دارم، گفت تا تسبیحش را در آورد و شمرد، رنگش تغییر کرد، این نیت تو راجع به کسی بود که الآن در مکه بود، الآن در شام است، الآن در کوفه است دو یا سه تا الآن... گفت و بعد گفت: این نیت تو در مورد کسی است که دو عالم دورش میگردد. 🔸سوم کلمه اش گفت نیتت مربوط به امام زمان است. برادر من متحیر شد. چیزی هم ما نکفته بودیم. بعد ما اصرار کردیم که این علم را به ما یاد بده. گفت شما دو تا آقا زاده هستید این علم توأم است با یک فقری که شخص را بیچاره میکند و شما هم تحمل ندارید، این مطلب را گفت و رفت. ما رفتیم قضیه را به آخوند گفتیم، آخوند با آن عظمت متحیر ماند که این کیست؟ بعد هم هر چه گشتیم دیگر پیدا نشد. امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) این است، آن وقت من و تو کجا و او کجا؟ 📚 مصباح الهدی، ج۱، ص۳۳۶_ ۳۳۷. @varesoon
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا صاحب الزمان، السلام علیک یا شریک القرآن، السلام علیک یا قاطع البرهان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سروده ای از مرحوم آیت الله المعظم آقای حاج آقا علی صافی گلپایگانی نورالله مرقده 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 آرام دل بیا تو و آرام ده مرا بنمای روی و با نظری کام ده مرا ترسم هلاک سازدم آلام هجر تو پس مرهمی به این همه آلام ده مرا روز و شبم چو شام بُوَد در فراق تو جانا دگر رهایی از این شام ده مرا دوران عمر در غم هجران تو گذشت آسودگی تو از غم ایام ده مرا در شام هجر این نقمت کشیده ام حالا بیا ز وصل خود اِنعام ده مرا نامت بلند باشد و گمنام خانه ات راهی بیا به خانۀ گمنام ده مرا راهم نمی دهی و نیایی به سوی من قاصد نما روانه و پیغام ده مرا نادیده دل به عشق تو بستم چه خوش بود با جلوه ای سعادت انجام ده مرا هر چه پسند توست بُوَد آن پسند من تاب ثبات و طاقت ابرام ده مرا اینک (علی) صافی دلخسته ای عزیز گوید برای این غزل اَنعام ده مرا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷دنیای بهشت‌آسا 🔹️ حضرت آیت الله خامنه‌ای: در اعیاد موالید ائمّه، از گذشته تجلیل میکنیم؛ امّا در عید نیمه شعبان، همه‌‏ى نگاه به آینده است؛ یعنى این نگاه دو چیز را با خود دارد: یکى امید، یکى تلاش. دلهاى افسرده در نهایت گرفتارى و تنگنا، یک روزنه‌‏ى روشن و درخشانى به یک دنیاى نورانى و بهشت‏‌آسا در مقابل چشمشان مى‏‌بینند و به آینده امید دارند. ۱۳۹۴/۳/۱۲ @varesoon