#وقت_هیئت
قسمت بیست و سوم
دست میگذارم روی دلم؛ بنشین، آرام باش. چرا هِی می روی سمت کمد لباس هایت؟ چرا زل میزنی به #پیراهن_مشکی_ات ...؟
چرا مینشینی همان جا...چرا زانوی غم بغل میگیری؟
بلند شو دل...
هنوز چند روز مانده...
بلند شو برو پی کارت...پی دنیایت...چرا یک #لباس_مشکی ساده اینقدر برایت عزیز میشود؟ بزرگ میشود؟
دست میگذارم روی دلم..
این #لباس_مشکی ...رفیق چله نشینی های #حسین #حسین گفتن من است.
حتی #هیئتی_تر از من...این #پیراهن_مشکی_ام .
دوستش دارم.
از جنس همان عشق های خیلی شیرین است...
#وارث
#ماه_محرم
#پیراهن_مشکی
#وقت_هیئت
🆔 @vareth_eitaa