السلام علیک یا علی اکبر حسين (ع)!
پریشان کرده عطر گیسویت روح بیابان را
تماشایت کلاه انداخت از سر، نیزهداران را
به رقص آورده ماه چهرهات گهواره را حتی
تماشای شکوه پارههایت، ماه تابان را
از آن ظهری که افتاده ترک بر لعل لبهایت
سترون کرده شرمی جاودانی ابر و باران را
شود آیا کسی پیدا کند زیر سم اسبان
میان خاک و خون، یک مشت مروارید غلطان را؟!
چو گل کردی به نی، ای عصمت پنهان عاشورا!
به خون شیرازه بستی پارههای سرخ قرآن را
از آن سو تا به این سوی زمین پاشیدهای، ای گل!
تو مهمان کردهای انگار ذرّات بیابان را
✍️ناهید رفیعی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب نهم محرم، منسوب به حضرت ابوالفضل العباس(ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب نهم محرم، منسوب به حضرت ابوالفضل العباس(ع)
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
چشمهچشمه عطش از زخم تنت مینوشد
جرعهجرعه غزل از چشم ترت میجوشد
آب شرمندهی لعل لب تو تا به ابد!
خاک در رقص تو پیراهن خون میپوشد
ساقی تشنه لبانی و جهانگیری تو!
زمزم از زیر قدمهای بلندت جاری
پرچم سرخ حسین بن علی در دستت
نامت عباس و علمدار حسینی، آری
در دل معرکه آن روز چه کردی ای ماه؟
ابر و باد و مَه و خورشید و فلک حیرانت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
تا نیفتد به زمین، گشت ستون دستانت
اشجع الناسی و در معرکه تیغ دو دمی
شرمسار عطش و تشنگیات شد دریا
عرش و فرشند همه در عجب و در حیرت
از تماشای تو ای آینهگردان وفا!
بی جهت نیست نگاهت شده تفسیر وفا
چشم تو نسخهی دیگر که ندارد عباس!
به لطافت نه شبیه تو گلی آمده است!
نه به اندازهی تو، آینه دارد احساس!
مشک بر شانهی ساقی، عَلَم عاطفه است!
چهقدَر این همه احساس به تو میآید
بانویی دوروبرت هی نگران میچرخد
چهقدَر عطر گل یاس به تو میآید!
مشک بر دوش پی خواهش طفلان رفتی
تا که تسکین بدهد آب مگر آلامت
ریختی آب بر آب، ای به فدای عطشت!
تا ابد آب و ادب خورده گره با نامت
تیر بر چشم تو زد دشمن و افسوس ندید
مادرت آمده و غرق تماشا هستی!
گر چه شد با دمِ شمشیر جدا از بدنت،
نیست چون دست تو در رفع حوائج دستی
با همه هستی خود یار برادر بودی
وه چه مردانه به راه هدفت جان دادی!
کی شبیه تو برادر به جهان آمده است؟
که جهان را به وفاداری خود استادی
قوّت قلب حرم، مایهی آرامش من
روی ماهت شده انگار جهانی از نور!
میدرخشی قمر هاشمی اینقدر چرا!
چشم بدخواه حسودان همه باشد ز تو دور!
زور در بازو و این معرکه، کو اذن نبرد!؟
دشت مملو شده از نعرهی صدها نامرد
چه حریفی شود عباس به فرمان حسین!
به اطاعت شده آب آور و مینوشد درد
آب را تا به لب آوردی و برگرداندی
گرچه دریاست ولی میل به ساحل دارد!
دل به دریا زدی و غرق عطش برگشتی
آب هم حسرت لبهای تو بر دل دارد!
میروی تا لب شط، مشک چه شوقی دارد!
آب و خیمه! چه تمنّای خیال انگیزی!
چون نیامد به حرم جرعهای از آب فرات
میشوی آب و سپس روی زمین میریزی!
با خودت زمزمه کردی که «بمیرم ای کاش
دست خالی به حرم بازنگردم بیدست»
در همین حال و هوا کرد صدایت مادر
جملهی ادرک أخایت به دل یار نشست
تکیه دادند به سروِ قد تو اهل حرم!
قامتت تکیهگه صبر و قرار است! نرو!
آب وقتی تو نباشی همهاش تشنگی است!
دل دلواپس زینب سر دار است! نرو!
نوح اگر نوحهی عباس نمیخواند به سیل،
بادبان در جهت باد مخالف میرفت
آب با نام تو از شرم فرو شد به زمین
ماند کشتیِ نجاتی و علمداری رفت
نشدی غَرّه ز انفاس "بنفسی انتَ"
فاطمه آمده با قصد حرم بردن تو
کوه صبر و ادب و مایهی آرام حرم
پشت ارباب شکست از به زمین خوردن تو!
ای اشداء علی الکفر! بیا حضرت مهر!
تا علمدار تویی، اهل حرم دلگرمند
هیچکس غیر خودت هیچ نمیخواهد، آه!
زود برگرد به جان علی اصغر سوگند
وصفت این بس که شده آب به نامت عباس!
آبرو داده فقط چشم قشنگ تو به آب
چهقدَر مرد زیاد است تو که اینجایی!
ماه من تشنگی اهل حرم را دریاب!
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سیدمحمد صفائی نویسی، زهرا فرقانی، احمد رفیعی وردنجانی، لیلا تندرو، الهه جاودانی، مرضیه قاسمعلی، مینا گودرزی، محمد عظامی، محمدباقر منصورسمائی، فرشته پناهی، فریبا رئیسی، علی یگانه، محمد صبوریان
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، عاشورای حسینی، تقدیم به پیشگاه سیدالشهدا حسین ابن علی (ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، عاشورای حسینی، تقدیم به پیشگاه سیدالشهدا حسین ابن علی (ع)
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
آه! ایکاش شب حادثه فردا نشود!
دشت از خون تن لاله چو دریا نشود!
دور تا دور حرم هلهله برپا نشود!
سر انگشتری ایکاش که دعوا نشود!
علم از دوش علمدار نیفتد ایکاش!
شعله در بستر بیمار نیفتد ایکاش!
دامنی در دهن خار نیفتد ایکاش!
پسر فاطمه ایکاش که تنها نشود!
نرود کاش به نیزه سر هفتاد و دو نور!
اسبها بر تن پاکان نکند کاش عبور!
آه از شام! دل دخترکان! جشن و سرور!
کاروان اسرا کاش تماشا نشود!
«امشبی را شه دین در حرمش مهمان است»
بر لب اهل حرم زمزمهی قرآن است
آخرین پرده ز آرامش این طفلان است
کاش فردا نشود! محشر کبری نشود!
غرق خون است شهیدی که کمی جان دارد
زخمهایی به تن از مردم نادان دارد
خواهرش در طرفی دیدهی گریان دارد
کاشکی شمر در این معرکه پیدا نشود!
کوفی و عهد و وفاداری و وجدان؟ هیهات!
نو به نو نعل زدن بر سم اسبان، هیهات!
سیلی و طفل سه ساله، به لبش جان، هیهات!
کاشکی شاهد تنهایی بابا نشود!
قصد حلقوم علی را نکند خصم زبون!
نتپد کاشکه فردا دل عالم در خون!
آتش و خیمه و احوال جهان ناموزون
قسمت اهل حرم لفظ سبایا نشود!
نشود کاش سری بر سر هر نیزه بلند!
مثل یک آهوی گمگشتهی افتاده به بند؛
کاشکی دختر جامانده نیفتد به کمند!
در دل زینب از این واهمه غوغا نشود!
تا علمدار نفس دارد علم بر پا هست!
چشم امید به ابر و کرَم دریا هست!
مشکها خالی از آبند، عمو اما هست!
آب ایکاش که شرمندهی سقا نشود!
نیزه و تیر، نبارد ز یسار و ز یمین!
دست عباسِ علمدار نیفتد به زمین!
حرمله تیر شقاوت نکند زهرآگین!
علی اکبر جهت رزم مهیا نشود!
کاش فردا نکشد کار به مشک و گودال!
قوم نااهل نگردد به فریبی اغفال!
مصحف ایکاش نگردد به عداوت پامال!
هر شریحی به خطا صاحب فتوا نشود!
دختری کاش نبیند پدرش رفت به جنگ!
کاش طوفان نزند دامن گلها را چنگ!
سیلی و زخم زبان کاش نبیند دل تنگ!
داستان ختم به طشت و سر بابا نشود!
ارباً اربا شدنِ سرو و زمین افتادن!
غنچه را تیر عوض آب به میدان دادن!
جنگ و دعوا سر انگشتری و پیراهن!
این همه کاشکه در محضر زهرا نشود!
کاش ایمان نرود با هوس گندم ری!
آه! ایکاش مسیحا نرود بر سرِ نی!
ای بنی آدم! از این شرم نمیری تا کی؟
اشکها کاش که خشک از غم عظما نشود!
چشم عباس الهی که نگردد غمگین!
به تن علقمه مردانه بیاندازد چین
کاش با دست، علمدار دهد یاریِ دین!
کمر شاه، الهی ز غمش تا نشود!
کاشکی جا نشود هیچ سری بین تنور!
چشم نامحرم کوفی بشود کاشکه کور!
کاش ژولیده و خونین نشود هالهی نور!
روضه ایکاش که مکشوف و هویدا نشود!
کاش در مجلس مِی آل نبی را نبرند!
کاش در آتش غم بیش از اینها ندمند!
دل بیتاب رقیه نخورد کاش گزند
کاش توهین به لب سید و آقا نشود!
شد شکمها همه انباشته از مال حرام
وعدهی خرمن ری، طعمه کشیده ست به دام
یک طرف وعدهی شیطان، طرفی امر امام
به خدا سیر کس از لقمهی دنیا نشود!
کاش حائل نشود دست به جای سپری!
کاش طوفان نزند بر پر و بال پسری!
کاش شرمنده نباشد لب خشک پدری!
غربت آل علی کاش که معنا نشود!
چه نبردی است که مابین سیوف است و دموع!
کاش اصلاً نشود جنگ در این دشت شروع!
بنگر حال رباب و نکن ای صبح طلوع!
تا گلوی پسرش طعمهی اعدا نشود!
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سوده سلامت، فریبا رئیسی، فرشته پناهی، سیدمحمد صفایی نویسی، محمدعلی کمالی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیمنژاد، لیلا تندرو، علی یگانه، مینا گودرزی، زهرا فرقانی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب یازدهم محرم، شام غریبان 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب یازدهم محرم، شام غریبان
🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤
ای ساربان! آهسته ران! در دشت جا مانده دلی
یک تکه از این دشت را، برده است با خود محملی!
جا مانده از گهوارهای، یک مشت خاکستر فقط!
مشتی پَر و یک معجر و، گلبرگ نیلوفر فقط!
جا مانده از یک باغ گل، گلهای پرپر بر زمین
از آسمانها میرسد برگوش آوایی حزین
یادش بخیر آن روز که آمد ز راه این کاروان
شد فرشِ زیر پایشان آئینهی هفت آسمان!
بادِ پریشان میدود، سرگشته بین لالهها
مانده ست در پیراهنش آن اشکها و نالهها
زینب دلش جا مانده، از گودال بیرون آمده
چون از وداع آخرش با بوسهی خون آمده!
بر دست شعله معجری، چشمی به نیزه دوخته!
در آتش خشم و جنون، پروانهها پر سوخته!
از ناقه افتاده زمین آئینه با چشمان تر
عباس دارد وایِ من! بر این مصیبتها نظر
خون میچکد هم از زمین هم آسمان در کربلا
آه از غروب و غربت الشام، الشام بلا!
باید که هستی تا ابد با چشم تر زاری کند
وقتش رسیده بعد از این زینب علمداری کند!
ای وای این صحرا پر است از شعلههای دمبهدم!
زینب علمداری کند در ورطهی طوفان غم!
در خون نشست این کاروان، هم خیمه و هم ماهشان
آتش زدند این دشت را با شعلههای آهشان!
آه! از رکاب مصطفی انگار افتاده نگین!
عرش خدا غرق به خون افتاده بر روی زمین!
با ناقهی بیمحملی زینب اسارت میرود!
از اهل بیت مصطفی معجر به غارت میرود!
ای همرهان کاروان، باشید یار کودکان!
چون خاطرات خوبشان آتش گرفته در خزان
آهسته ران، با غنچهها تندی مکن باد وزان!
بر مویشان شانه بزن! آهسته کن آرامشان!
قرآن بهروی نیزه و خوشحال عمروعاصها!
دارند اسارت میروند آلالهها و یاسها
زینب شکایت میبرد پیش خدا از کوفیان
از آنچه در گودال دید از حال و روز کاروان
گوید خدایا شاهدی خود بر پریشانی ما
این لالههای غرق خون باشند قربانی ما
الحمدلله الذی داده ست نعمتها به ما
هم ساقی و هم ساغر و نور ولایت را به ما
با خواندن قرآن، پدر بر نیزه غوغا میکند!
دارد علی ابن حسین او را تماشا میکند!
با حجت حق میرود این کاروان از کربلا
یعنی که زینب میشود پیغمبر خون خدا!
طفلان سیلی خورده و خار مغیلان در کمین!
بارِ امانت میکشد زینب به دوشش بعد از این!
میمانَد اینجا کربلا در کربلا، زینب اگر
روی زمین بگذارد این بار گران را بیاثر!
🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤
✍بداههسرایان:
احمدرفیعی وردنجانی، مینا گودرزی، زهرا فرقانی ،لیلا تندرو، محمد عظامی، سوده سلامت، محمود حسنی مقدس، سید محمد صفایی نویسی، فریبا رئیسی، علی یگانه، زهرا آراستهنیا
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
شکست پروژه دینستیزی اپوزوسیون در محرم امسال
🔸 خیت و پیت
هزار جهد بکردم ولیک خیت شدم!
زدند هی سر ذوقم، بهکل تیلیت شدم!
میان معرکه چون هیچکس محل نگذاشت
به جبر دست به تایپ دوتا توییت شدم
ز بخت بد وسط کار آمد اخطار و
عقب نشستم و مشغول به ادیت شدم!
ز فرط استرس و ترس و خیتی و اینها
دچار رعشه و دلپیچه و کولیت شدم!
چنان وخیم شد احوال جسم و روحم که
سه چار بار به عنوان خُل ویزیت شدم!!
برای حذف تم مذهبی زدم هی زور
ولی عجیب خودم یکهویی دیلیت شدم!
✍️فرشته پناهی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir🇮🇷
وزیر آموزش و پرورش: تازه نمرات واقعی شده
🔸 «ما گرفتیم مدرکا... بقیه بیشتر تلاش کنند لطفاً»
الکی بیست گرفتیم که خیلی هم خوب!
آنچه کافیست گرفتیم که خیلی هم خوب!
نمرهی تاپ ریاضی، هنر و فارسی و
شیمی و زیست گرفتیم که خیلی هم خوب!
هر که در شأن خودش شهریه داد و نمره...
طبق آن لیست گرفتیم که خیلی هم خوب!
مدرک دیپلم خود، گرچه ز دانش چیزی...
بارمان نیست، گرفتیم که خیلی هم خوب!
با همین شیوه پس از طیّ مدارج، شغلِ...
ارتودنتیست گرفتیم که خیلی هم خوب!
بدوید و بدوید، البته ما که سبقت...
توی این پیست گرفتیم که خیلی هم خوب!
✍️ابوالقاسم سیفی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir🇮🇷
🔸 وام درام
وام و وام و وام و وام و وام و وام و وام و وام
کار مردم در حصول آن بود یکسر درام
هم وثیقه لازم است و ضامن و هم پول پیش
هم کد ملی جد و جده بعد از ذکر نام!
گر کسی وامی بگیرد از یکی از بانکها
مستحق و لایق انعام هست و فتح جام!
پول مردم را به جای رونق تولید و علم
میخورند از صبح تا ظهر و غروب و عصر و شام!
هم نجومی مبلغ و هم مدتش دور و دراز
کیف و عشق کارمندانش همیشه جور و تام!
این عدالت را چگونه شرح و تفسیرش کنیم؟
حرف حق را بشنو ای مسئول والا، والسلام!
✍️وحید سلطانعلیان
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
خطاب به عدهی زیادی که دوباره فقط و فقط و فقط به قصد خدمت برای ثبت نام نمایندگی مجلس راهی میشوند.
خطاب به عدهی زیادی که دوباره فقط و فقط و فقط به قصد خدمت برای ثبت نام نمایندگی مجلس راهی میشوند.
🔸 بداههی طنز شیپور انتخابات، از شاعران راهراه، فصل اول
باز وقت ثبت نام است و عزیزان آمدند!
بهر خدمت عدهای دلسوز با جان آمدند!
سیل جمعیت برای خدمتِ مردم سویِ
مجلس شورای اسلامی ایران آمدند
چون که در اعماقِ تویِ داخلِ جانهایشان
شد قلنبه حس تکلیفات و وجدان آمدند!
از ازل با میز خدمت عهد و پیمان بستهاند
چون شده میزی مهیا بهر پیمان آمدند!
درد پیچد بر تن ایران و دکترهای ما
نه پی مزد کذا، دنبال درمان آمدند!
نه بهدنبال ریالند و نه دنبال مقام
پابرهنه در پی اصلاح تنبان آمدند!
در میان این جماعت عدهای با چند قفل
در پی دسته کلید زیر گلدان آمدند!
توی رودربایستی ماندند بعضیهایشان
چون پیامک داده شورای نگهبان آمدند!
با دلی آکنده از اندوه دولتهای قبل
لنگلنگان، اشکریزان، دیدهگریان آمدند!
هرچه پیش آید خوش آید، این شده تفریحشان
سمت مجلس از میان چالهمیدان آمدند!
عدهای دارند اهدافی بزرگ و عدهای
بهر خنده، بی هدف، شاد و غزلخوان آمدند!
باز یاران، با ترانه، با غزلهای فرا...
وان، دوباره جمع یاران، گیسوافشان آمدند!
عدهای گفتند میآییم اما با فلان....
او نبود آنجا ولی با وعده ایشان آمدند!
حجةالاسلامها، دکتر، مهندسها همه
لیست در دست و اناالمسئول گویان آمدند!
اهل دود منقل و وافور و تریاک و کراک
نشئه فرمایان، گروهِ تک نوازان آمدند
دکترا دارند و مدرکها همه منگولهدار
دکترانی آشنا با عنگلستان آمدند!
زان سبب که دل ملاک است و نباشد سن مهم
با سجلهای قدیمیشان، جوانان آمد!
گرچه گاهاً از وجود ناظران ناراضیَند
لقمه چون چرب است، مانند زبل خان آمدند!
عدهای با جیپ، بعضی با پژو، بعضی قطار
عدهای هم دستهجمعی پشت نیسان آمدند!
برههی حسّاسِ اکنون، برههای بحرانی است
زین سبب یکعده بهر حلّ بحران آمدند!
کردهاند احساس تکلیف از ته اعماق خویش
از همین رو پابرهنه توی میدان آمدند!
باز هم شعر بداهه در دو قسمت جمع شد
چونکه مشتاقان خدمت چند گردان آمدند!...
✍️ بداهه سرایان:
ابوالقاسم سیفی، ناهید رفیعی، محمدباقر منصورسمائی، سوده سلامت، لیلا تندرو، محمدعلی جعفری ندوشن، محدثه مطهری، محمدعلی کمالی مقدم، الهه جاودانی، زهرا فرقانی، فرشته پناهی، سیدمحمد صفایی نویسی، یاسر پناهی فکور، مرضیه قاسمعلی، زهرا آراستهنیا، مسعود تندرو، احمد رفیعی وردنجانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷