eitaa logo
وطنز
815 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
512 ویدیو
19 فایل
🌝خوشا آنانکه خنده کارشان بی شکر پاشیده بر اشعارشان بی خوشا آنان که دائم در «وطنز»ند و «طنز» آمیزه با آثارشان بی🌝 . 🇮🇷وطنز؛ پایگاه شعر و ترانه طنز 📝😂 . 📌 ارتباط با مدیریت و ارسال شعر @vatanz_admin 📌 تبلیغات: https://ble.ir/tanzym_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
وطنز
✨ از وطنز بشنوید ✨ 🎋 همراهان همیشگی سلام🎋 💥از شعرهای خوشمزه وطنز در سال ۱۴۰۲ کدوم را بیشتر دوست دا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز ماه رمضون شد کاکو زیپ کمو رو ببندین لمبوندن بعد سحری عیبه نخندین هر روز خدا صبح تا پسین دهنو می‌جنبه مرخصیش بدین گاهی اگر تو قیدوبندین روزه هم می‌شین سحری و افطاری به حدش جای نفس بزار به هر چیزی علاقه‌مندین بامیه اگر باب دله لقمه و ریزه است حد نگه دارین اگر تو هرچی، دلپسندین ✍الهه جاودانی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
بازم بگو روزه بگیر.aac
حجم: 1.42M
🔸 بازم بگو روزه بگیر روزه که می‌گیرم سرم، تا به تهم می‌کشه تیر بازم بگو روزه بگیر دلم می‌خواد یکی بگه، عزیز من روزه نگیر بازم بگو روزه بگیر اگه بخوام روزه‌مو تا، خود غروب نگه‌ دارم زرتی می‌افته فشارم روزه نگو بلا بگو، اصن بگو برو بمیر بازم بگو روزه بگیر یه روز که روزه بودم‌ و، ساعت یازده شده بود دور چشام شدش کبود سریع سه پرس چلوکباب، خوردم با یه نون و پنیر بازم بگو روزه بگیر سرفه زدم توی مطب، دکتره بی‌معطلی منو نشوند رو صندلی گفت کرونا داری و زد، به من دوتا رمدیسیویر بازم بگو روزه بگیر بزرگ و کوچیک تو خونه، از حال من خبر داره روزه برام ضرر داره روزه که دارم صورتم، می‌زنه تبخال و کهیر بازم بگو روزه بگیر یه زخمی هست توی بدن، به نام اثناوعشر بدجوری هم داره خطر باید براش من بخورم، روزی دو بوکس ماءُ شعیر بازم بگو روزه بگیر گفت مامانم در حالی‌که، از همه‌کس طلب داره بچه‌م یه ریزه تب داره اگه بگیره روزه من، یک‌یک‌تون رو دیریریر بازم بگو روزه بگیر خود حاج آقا گفت به من، اگه برات ضرر داره روزه نگیر خطر داره اصلا آقا من دیگه رد، دادم از این وضع خطیر بازم بگو روزه بگیر ✍علی اکبر مدرس زاده 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 بسابیم... وقتش شده دیگر در و دیوار بسابیم از آینه و پنجره، زنگار بسابیم وقت است که با پارچه‌ای بر سر یک چوب از گوشه‌ی هر خانه‌یِ‌مان تار بسابیم هر جا که کشیده اثری بچه‌ی عمه یا رسم‌ نموده خط پرگار، بسابیم هر چند کلنجار نماییم، نسابیم باید که پس از بحث و کلنجار بسابیم تا نیم تنه خم شده از پنجره‌ی هال در اوج خطر، مشکل و دشوار بسابیم بی‌هیچ هراس از مَتَلَک‌های خلایق با غیرتِ بسیار در انظار بسابیم تا طعنه به سابیدن‌مان رهگذری زد گوییم :عمو دور شو بگذار بسابیم هر جا که کسی هیچ نسابیده به تاریخ مجبور بمانیم و به اجبار بسابیم کی برق بیفتد همه جا با دو سه سابش؟ باید دو هزار و صد و ده بار بسابیم هر جا نشود لکه‌ای از روی زمین پاک حتی شده با خواهش و اِصرار بسابیم در مُلک‌ جهان هر که گرفتار به چیزیست ما نیز دمِ عید گرفتار به سابیم ✍احمد رفیعی وردنجانی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 جای‌جای چای با قل‌قل سماور و سوز صدای چای کف می‌کنند مردم شهرم، به پای چای هر کشوری که چای ندارد ندیده است: یک چشمه‌ای ز ساحت پُر محتوای چای در جای‌جای زندگی ام حاضری زده! هر لحظه هست، در همه جا ردپای چای از ابتدای هر جلسه می‌رود به تو شد انتهای هر جلسه، ابتدای چای نوشیدنی مجلسِ ختم عزیزهاست سر می‌دهند فاتحه را، در ازای چای یک بند از وصیت بابا بزرگ بود: افشین دو چای، عاطفه و آتنا یه چای! در خواستگاری اخوی یک عتیقه‌ای شد قسمتش ز بخت بدش، لابه‌لای چای باور کنید بنگی بن‌بست کوچه هم رفته فضا به سرعت این وای فای چای یک روز دبش، دبش خبرهاش آمد و رفت آبروی دامن پاک از خطای چای حالا ز دست قهوه یقین حرص می‌خورد وقتی که در می‌آورد از قصد ادای چای زیر سوال برده ورا کاپوچینوئی نسکافه زیر خنده زد از آخ وای چای دمنوش ادامه داد: تفاله سیاه زشت! از این کنایه سوخت، عجب جای‌جای چای کتری به سینه می‌زند و گریه کرده است هر استکان به نوبه‌ی خود در رثای چای جوش آمد آب و قوری گل قرمزی شکست! شد یک جهاز دیگر مادر فدای چای میز سفید و روشن او لکه‌دار شد از دست دست خسته و سر به هوای چای «پایان بده خدای تبارک به این بساط» لب سوز بوده، سوز صدای دعای چای ✍️ امیر یزدی (انار) 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
وطنز
🔸 رویای تراز 👇👇👇
🔸 رویای تراز شدم در عالم رویا روانه چراغ کاخ من می‌زد زبانه پِلِی کردم نواری عاشقانه که پُر گشت از سرورش آشیانه ندایی آمد از پستوی خانه شتر در خواب بیند پنبه دانه خودم را صاحب انبار دیدم دلار و سکه بسیار دیدم دلم را مست بوی یار دیدم کنارم شانزده دلدار دیدم یکی‌شان گفت با من محرمانه شتر در خواب بیند پنبه دانه قوی و پهلوان بودم چو رستم شدم بابای ده تا بچه باهم سهیل و صادق و سامان و میثم صبا، سارا، سمیرا، ساره، مریم نشد در بیتِ بالا جا سمانه شتر در خواب بیند پنبه دانه چو می‌گفتند بابا می‌پریدم ز ذوقم جامه از تن می‌دریدم لباس و کفش و پوشک می‌خریدم هنرمند و مهندس پروریدم که در پوشک هنر می‌زد جوانه شتر در خواب بیند پنبه دانه رسید از راه مهمان، پنج گُردان خریدم پسته، آجیلِ فراوان هلو و موز و کیوی بود ارزان سه کیلو پسته می‌دادم به مهمان به حرف آمد هلوی نوبرانه شتر در خواب بیند پنبه دانه خودم را هم تراز شاه بردم کباب بره و کوبیده خوردم دلار و سکه‌ها را می‌شمردم و از فرط خوشی جان می‌سپردم که دیدم حک شده روی خزانه شتر در خواب بیند پنبه دانه دوباره رفته بودم خواستگاری ز من پرسید یارم خانه داری؟ جوابش دادم ای دلدار، آری! به نامت می‌زنم بنز و فراری که گفتا با نوایی عاشقانه شتر در خواب بیند پبنه دانه به کوهی رفتم و فریاد کردم شدم شاه و خودم را باد کردم خودم را شاه عادل یاد کردم حکومت را به عدل و داد کردم ز کوه آمد به سویم این ترانه شتر در خواب بیند پنبه دانه پریدم از تب آن خواب و رویا بدون یار می‌دیدم خودم را پرید آن سکه‌ها و آن خوشی‌ها به جای گوشت می‌ریزیم سویا به جای بره نان و هندوانه شتر در خواب بیند پبنه دانه ✍محمد سلامی 💫💫 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷