وطنز
«دور اول سری سوم بازی شاعرانه» 💫 شرح چالش : هر کس باید تو قالب مناظره بین دو شی که بقیه دوستان پی
#نفر_سوم_بازی_شاعرانه
آقای یاسر پناهی فکور
🔸 مناظرهی فندک و سیگار
در دست محبوبی به فندک گفت سیگار
دست از سرم بردار دیگر مردم آزار
آتش زدی ماتحت ما را گاه و بیگاه
سوزانده هر کس با تو ماها را چه بسیار
آخر مگر من دشمنی با تو نمودم؟
اصلاح کن خود را برادر، دست بردار
گفتا به او فندک عزیزم این چه حرفیست
ای نازنین من با تو هستم یار و غمخوار
گر نیت من را بدانی میپذیری
چون من نباشد در جهان بهرت کمک کار
آتش اگر زیرت گرفتم عفو فرما
اما ز روی دشمنی آن را مپندار
از این طرف آتش نگیری کی گذارد
بر روی لب هایش تو را محبوب دلدار؟
هر چند دودت در می آید کن تحمل
از آنطرف او میبرد لذت از این کار
دودت رود در عمق جانش بهتر این؟
حالا تو هستی ظالم آیا یا من زار؟
با عشق، او هی میزند پک بر لب تو
آرام او را میکُشی اما تو هربار...
✍️ یاسر پناهی فکور
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
«دور اول سری سوم بازی شاعرانه» 💫 شرح چالش : هر کس باید تو قالب مناظره بین دو شی که بقیه دوستان پی
#نفر_سوم_بازی_شاعرانه
سرکار خانم زهرا فرقانی
مناظره کولر و بخاری
شنیدم از سر ناسازگاری
شبی می گفت کولر با بخاری
که: ای بی خاصیت، کافیست! خاموش!
نمی بینی هوا گشته بهاری؟
ز بس سوزاندی آتش، این زمستان
چه فرقی میکنی با انتحاری
بده تحویل، پستت را به بنده
بفرما زیر_پله دورکاری
ببین دعواست اینک بر سر من
عزیزم. مثل طفل ته تغاری
کنون بنده رئیسم، پس به فوتی
اشارت میکنم تا جان سپاری
پس از این نطق، با یک آه سوزان
بخاری گفت: خیلی بی بخاری!
سراپا و دل و دست تو لرزان
که مستی و نخوردی زهرماری
کسی را چون تو با این حال و احوال
ندیدم نئشه باشد در خماری
مزاج سرد تو با برف دارد
وجوه اشتراک آشکاری!
شده گاه از تو نیروگاه، خاموش
حرامت باد برق اضطراری!
سرت در هال و گوشَت در اتاق است
شدی جاسوس از راه مجاری
درون تو پر از خالیست، دائم
چنان خالی، که کارت اعتباری!
ریاست می کنی اما چو بایدن
نداری از خودت هیچ اختیاری
اراده گر کند بابا، شوی زود
به پای عمه روشن، افتخاری
دهانت هم که همچون غار، باز است
نباشد در مرامت رازداری
صدای ناله ات آید شب و روز
شبیه همهمه در سوگواری
تو چون سرمای لبخند ژکوندی
منم تصنیفهای افتخاری
چه دل هایی که گرمند از حضورم
به یاد گرمی مهر نگاری
روایات صحیحم را نخواندی
عجایب مِن بحورٍ أو صَحاری
تمام صحبتت باد هوا بود
پریشانتر ز روحی بی قراری
بمیرم گر به فوت تو، چه باک است
که مرگم نیست غیر رستگاری
می آیم باز در آغاز پاییز
به برگشتم اگر باور نداری؛
ببین گاهی از آن بالای دیوار
کانال کولرا! کانال چاری...
✍️ زهرا فرقانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷