وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب هفتم محرم، منسوب به حضرت علی اصغر (ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب هفتم محرم، منسوب به حضرت علی اصغر (ع)
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
آسمان میچکد از گوشهی گهوارهی تو
ماه بیرون زده از گردی رخسارهی تو!
مادرت چشم به چشمان ترت دوخته است
جان عالم ز ترکهای لبت سوخته است!
بیقرار از عطش، ای معجزه بیدار شدی
وقت پیغمبریت گشته، علمدار شدی!
چه قدَر خوب اشارات مرا میفهمی!
خوب میدانی از این معرکه داری سهمی!
با تلظّی مزن آتش به دل ای جان پدر!
جامهی صبر مرا پاره مکن بارِ دگر!
تشنه باشی و خودت وارث کوثر باشی!
شاهد سوختن کودک و مادر باشی!
با تلظّی تو بردند عطش را از یاد
میزنند از غم تو، اهل حرم هم فریاد
من که شرمنده شدم از لب خشکت پسرم
چه بلایی غمت آورد علی جان به سرم!
عمویت رفته پی آب، اگر برگردد
در پی گوهر نایاب اگر برگردد
روی دوش پدرت اندکی آرام بگیر!
کاش آهت بکند در دل دشمن تأثیر!
تا به دریا برسی، بر عطشت پا بگذار!
سر خود را به سر شانهی بابا بگذار!
فرض کن آمده پیش تو عمویت، مثلاً
شده سیراب لب خشک و گلویت، مثلاً
غرق دریایی و قرص قمری بابا جان
فرض کن از همه سیرابتری باباجان!
قدرت پر زدنت نیست، چنین بال مزن!
شعله بر جان من و قامت چون دال مزن!
اندکی صبر بکن، طی شود این بیتابی
عاقبت بر سر نی، ماهِ شبم! میتابی
تشنگی بر سر دوشم نکند خوابت کرد!
با سهشعبه نکند حرمله سیرابت کرد؟!
مادرت کاش نبیند که پرت ریخته است!
در دل خاکی و خون دور برت ریخته است!
گوش تا گوش شده پاره گلویت پسرم
میچکد اشک به لبهای تو از چشم ترم
کاشکی حرمله میمرد و نمیدید تو را!
مثل گل از وسط باغ نمیچید تو را!
پسرم! شرح غریبانهی تسلیم و رضا!
طاق شد از لب خشکیدهی تو، طاقت ما
جگرت سوخته، طفلی که نداری مانند
چه کسی ریخته بر آتش جانت اسپند
سوخت جان و جگرم، تنگ شد این سینه، علی!
سخت دارند ز نام تو چنین کینه، علی!
کینهی کهنهیشان بود که شد تیر سه سر؛
پرپرت کرده و انداخت به دامان پدر
آخرین یار من ای کودک شش ماههی من!
شده با خون گلو غسل و به قنداقه کفن!
بعد تو حال پدر سخت پریشان شده است
برود سمت حرم یا که نه؟ حیران شده است
بی تو قربانیِ کوچک، چه بگویم به رباب؟
گر بپرسد که علی کو؟ چه بگویم به جواب؟
گرچه حلقوم تو با تیغ عداوت شد چاک
هست ذکر لبم: "ای یار! رضایم به رضاک"
خون سرخت سند قطعی مظلومی ماست
با تو این واقعه تا صبح قیامت برجاست!
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
سیدمحمد صفایی نویسی، ناهید رفیعی، محمد عظامی، مرضیه قاسمعلی، احمد رفیعی وردنجانی، فریبا رئیسی، سوده سلامت، لیلا تندرو، علی یگانه، فرشته پناهی، یاسر پناهی فکور
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
🔸 ای محتشم نخوان
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
چشمم ز خون لبالب و بغضم دمادم است!
آتش زدی به خرمن دل، محتشم ! نخوان!
عالم بدون مرثیه هم غرق ماتم است!
دیگر نگو از آنچه که در کربلا گذشت
این غم برون ز طاقت فرزند آدم است!
آتش زده ست شعر تو تقویم شیعه را
گریه برای وا شدن بغضمان کم است!
تنها امید و دلخوشی ما در این جهان
رخت سیاه و روضه و زنجیر و پرچم است!
دامان خاک، تر شده از خون عاشقان
هم فرش زیرورو شده، هم عرش درهم است
باقی ست تا حکایت و هستی ست برقرار،
پشت زمین شکسته و پشت فلک خم است!
✍️ناهید رفیعی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب هشتم محرم، منسوب به حضرت علی اکبر(ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب هشتم محرم، منسوب به حضرت علی اکبر(ع)
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
هر طرف مینگرم، بال و پرت ریخته است
چه قدَر دل پسرم دور و برت ریخته است!
باغِ طوفانزدهام! با تو چه کردند مگر؟
که چنین در همه صحرا ثمرت ریخته است!
مثل تسبیح قشنگی که نخش پاره شده
دانهها در بر چشم پدرت ریخته است!
خالق از روز ازل بس که تو شیرینسخنی
عسل انگار به کام شکرت ریخته است!
چه شد افتادهای ای تُنگ بلورین بر سنگ؟
جام شیر و عسلی! بیشترت ریخته است!
آتش افتاده به دامان ملائک، چه شده؟
در دل عرش گمانم خبرت ریخته است!
بس که عشق پدرت را به دل اندوختهای،
عشق دنیا همهاش از نظرت ریخته است!
دشمنت غرّه به فتح است، ولیکن همهجا
خون تو، شاهد فتح و ظفرت، ریخته است!
قدم آهسته بزن تا که تو را شعر کنم
روی هر مصرع شعرم اثرت ریخته است!
دشت از رائحهی سبز پیمبر پر شد!
همهجا «شبه پیمبر»! گهرت ریخته است
جان فدا کردهای بسیار هنرمندانه
هر کجا یک اثر از این هنرت ریخته است!
روی هر قطرهی خونی که چکیده ز تنت
اشک از چشم حزینِ پدرت ریخته است
گرد و خاک است در اطراف تو اینقدر چرا؟
گوئیا ابر به روی قمرت ریخته است!
میشوم آب چنان شمع و تو پروانهی من
سوختی، در دل من هم شررت ریخته است!
کینهی بدر و حنین است که خروار شده
این همه دشمن اگر روی سرت ریخته است!
این چه سرّیست که هر جا که نظر افکندم
تکههای تن و خون جگرت ریخته است؟!
واژهی عاشقی و مستی و جام می و لب
از میان غزل و طبع ترت ریخته است!
اشبهالناس به پیغمبر! علی! تیغ و سنان
به سر و روی به حق جلوهگرت ریخته است!
مادرت بعد خداحافظی و حرز و دعا
پشت سر آب به راه سفرت ریخته است...
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سیدمحمد صفایی نویسی، فریبا رییسی، فرشته پناهی، محمدعلی کمالی، محمدباقر منصورسمائی، سوده سلامت، محدثه مطهری، الهه جاودانی، مرضیه قاسمعلی، احمد رفیعی وردنجانی، لیلا تندرو
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
السلام علیک یا علی اکبر حسين (ع)!
پریشان کرده عطر گیسویت روح بیابان را
تماشایت کلاه انداخت از سر، نیزهداران را
به رقص آورده ماه چهرهات گهواره را حتی
تماشای شکوه پارههایت، ماه تابان را
از آن ظهری که افتاده ترک بر لعل لبهایت
سترون کرده شرمی جاودانی ابر و باران را
شود آیا کسی پیدا کند زیر سم اسبان
میان خاک و خون، یک مشت مروارید غلطان را؟!
چو گل کردی به نی، ای عصمت پنهان عاشورا!
به خون شیرازه بستی پارههای سرخ قرآن را
از آن سو تا به این سوی زمین پاشیدهای، ای گل!
تو مهمان کردهای انگار ذرّات بیابان را
✍️ناهید رفیعی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب نهم محرم، منسوب به حضرت ابوالفضل العباس(ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب نهم محرم، منسوب به حضرت ابوالفضل العباس(ع)
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
چشمهچشمه عطش از زخم تنت مینوشد
جرعهجرعه غزل از چشم ترت میجوشد
آب شرمندهی لعل لب تو تا به ابد!
خاک در رقص تو پیراهن خون میپوشد
ساقی تشنه لبانی و جهانگیری تو!
زمزم از زیر قدمهای بلندت جاری
پرچم سرخ حسین بن علی در دستت
نامت عباس و علمدار حسینی، آری
در دل معرکه آن روز چه کردی ای ماه؟
ابر و باد و مَه و خورشید و فلک حیرانت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
تا نیفتد به زمین، گشت ستون دستانت
اشجع الناسی و در معرکه تیغ دو دمی
شرمسار عطش و تشنگیات شد دریا
عرش و فرشند همه در عجب و در حیرت
از تماشای تو ای آینهگردان وفا!
بی جهت نیست نگاهت شده تفسیر وفا
چشم تو نسخهی دیگر که ندارد عباس!
به لطافت نه شبیه تو گلی آمده است!
نه به اندازهی تو، آینه دارد احساس!
مشک بر شانهی ساقی، عَلَم عاطفه است!
چهقدَر این همه احساس به تو میآید
بانویی دوروبرت هی نگران میچرخد
چهقدَر عطر گل یاس به تو میآید!
مشک بر دوش پی خواهش طفلان رفتی
تا که تسکین بدهد آب مگر آلامت
ریختی آب بر آب، ای به فدای عطشت!
تا ابد آب و ادب خورده گره با نامت
تیر بر چشم تو زد دشمن و افسوس ندید
مادرت آمده و غرق تماشا هستی!
گر چه شد با دمِ شمشیر جدا از بدنت،
نیست چون دست تو در رفع حوائج دستی
با همه هستی خود یار برادر بودی
وه چه مردانه به راه هدفت جان دادی!
کی شبیه تو برادر به جهان آمده است؟
که جهان را به وفاداری خود استادی
قوّت قلب حرم، مایهی آرامش من
روی ماهت شده انگار جهانی از نور!
میدرخشی قمر هاشمی اینقدر چرا!
چشم بدخواه حسودان همه باشد ز تو دور!
زور در بازو و این معرکه، کو اذن نبرد!؟
دشت مملو شده از نعرهی صدها نامرد
چه حریفی شود عباس به فرمان حسین!
به اطاعت شده آب آور و مینوشد درد
آب را تا به لب آوردی و برگرداندی
گرچه دریاست ولی میل به ساحل دارد!
دل به دریا زدی و غرق عطش برگشتی
آب هم حسرت لبهای تو بر دل دارد!
میروی تا لب شط، مشک چه شوقی دارد!
آب و خیمه! چه تمنّای خیال انگیزی!
چون نیامد به حرم جرعهای از آب فرات
میشوی آب و سپس روی زمین میریزی!
با خودت زمزمه کردی که «بمیرم ای کاش
دست خالی به حرم بازنگردم بیدست»
در همین حال و هوا کرد صدایت مادر
جملهی ادرک أخایت به دل یار نشست
تکیه دادند به سروِ قد تو اهل حرم!
قامتت تکیهگه صبر و قرار است! نرو!
آب وقتی تو نباشی همهاش تشنگی است!
دل دلواپس زینب سر دار است! نرو!
نوح اگر نوحهی عباس نمیخواند به سیل،
بادبان در جهت باد مخالف میرفت
آب با نام تو از شرم فرو شد به زمین
ماند کشتیِ نجاتی و علمداری رفت
نشدی غَرّه ز انفاس "بنفسی انتَ"
فاطمه آمده با قصد حرم بردن تو
کوه صبر و ادب و مایهی آرام حرم
پشت ارباب شکست از به زمین خوردن تو!
ای اشداء علی الکفر! بیا حضرت مهر!
تا علمدار تویی، اهل حرم دلگرمند
هیچکس غیر خودت هیچ نمیخواهد، آه!
زود برگرد به جان علی اصغر سوگند
وصفت این بس که شده آب به نامت عباس!
آبرو داده فقط چشم قشنگ تو به آب
چهقدَر مرد زیاد است تو که اینجایی!
ماه من تشنگی اهل حرم را دریاب!
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سیدمحمد صفائی نویسی، زهرا فرقانی، احمد رفیعی وردنجانی، لیلا تندرو، الهه جاودانی، مرضیه قاسمعلی، مینا گودرزی، محمد عظامی، محمدباقر منصورسمائی، فرشته پناهی، فریبا رئیسی، علی یگانه، محمد صبوریان
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، عاشورای حسینی، تقدیم به پیشگاه سیدالشهدا حسین ابن علی (ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، عاشورای حسینی، تقدیم به پیشگاه سیدالشهدا حسین ابن علی (ع)
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
آه! ایکاش شب حادثه فردا نشود!
دشت از خون تن لاله چو دریا نشود!
دور تا دور حرم هلهله برپا نشود!
سر انگشتری ایکاش که دعوا نشود!
علم از دوش علمدار نیفتد ایکاش!
شعله در بستر بیمار نیفتد ایکاش!
دامنی در دهن خار نیفتد ایکاش!
پسر فاطمه ایکاش که تنها نشود!
نرود کاش به نیزه سر هفتاد و دو نور!
اسبها بر تن پاکان نکند کاش عبور!
آه از شام! دل دخترکان! جشن و سرور!
کاروان اسرا کاش تماشا نشود!
«امشبی را شه دین در حرمش مهمان است»
بر لب اهل حرم زمزمهی قرآن است
آخرین پرده ز آرامش این طفلان است
کاش فردا نشود! محشر کبری نشود!
غرق خون است شهیدی که کمی جان دارد
زخمهایی به تن از مردم نادان دارد
خواهرش در طرفی دیدهی گریان دارد
کاشکی شمر در این معرکه پیدا نشود!
کوفی و عهد و وفاداری و وجدان؟ هیهات!
نو به نو نعل زدن بر سم اسبان، هیهات!
سیلی و طفل سه ساله، به لبش جان، هیهات!
کاشکی شاهد تنهایی بابا نشود!
قصد حلقوم علی را نکند خصم زبون!
نتپد کاشکه فردا دل عالم در خون!
آتش و خیمه و احوال جهان ناموزون
قسمت اهل حرم لفظ سبایا نشود!
نشود کاش سری بر سر هر نیزه بلند!
مثل یک آهوی گمگشتهی افتاده به بند؛
کاشکی دختر جامانده نیفتد به کمند!
در دل زینب از این واهمه غوغا نشود!
تا علمدار نفس دارد علم بر پا هست!
چشم امید به ابر و کرَم دریا هست!
مشکها خالی از آبند، عمو اما هست!
آب ایکاش که شرمندهی سقا نشود!
نیزه و تیر، نبارد ز یسار و ز یمین!
دست عباسِ علمدار نیفتد به زمین!
حرمله تیر شقاوت نکند زهرآگین!
علی اکبر جهت رزم مهیا نشود!
کاش فردا نکشد کار به مشک و گودال!
قوم نااهل نگردد به فریبی اغفال!
مصحف ایکاش نگردد به عداوت پامال!
هر شریحی به خطا صاحب فتوا نشود!
دختری کاش نبیند پدرش رفت به جنگ!
کاش طوفان نزند دامن گلها را چنگ!
سیلی و زخم زبان کاش نبیند دل تنگ!
داستان ختم به طشت و سر بابا نشود!
ارباً اربا شدنِ سرو و زمین افتادن!
غنچه را تیر عوض آب به میدان دادن!
جنگ و دعوا سر انگشتری و پیراهن!
این همه کاشکه در محضر زهرا نشود!
کاش ایمان نرود با هوس گندم ری!
آه! ایکاش مسیحا نرود بر سرِ نی!
ای بنی آدم! از این شرم نمیری تا کی؟
اشکها کاش که خشک از غم عظما نشود!
چشم عباس الهی که نگردد غمگین!
به تن علقمه مردانه بیاندازد چین
کاش با دست، علمدار دهد یاریِ دین!
کمر شاه، الهی ز غمش تا نشود!
کاشکی جا نشود هیچ سری بین تنور!
چشم نامحرم کوفی بشود کاشکه کور!
کاش ژولیده و خونین نشود هالهی نور!
روضه ایکاش که مکشوف و هویدا نشود!
کاش در مجلس مِی آل نبی را نبرند!
کاش در آتش غم بیش از اینها ندمند!
دل بیتاب رقیه نخورد کاش گزند
کاش توهین به لب سید و آقا نشود!
شد شکمها همه انباشته از مال حرام
وعدهی خرمن ری، طعمه کشیده ست به دام
یک طرف وعدهی شیطان، طرفی امر امام
به خدا سیر کس از لقمهی دنیا نشود!
کاش حائل نشود دست به جای سپری!
کاش طوفان نزند بر پر و بال پسری!
کاش شرمنده نباشد لب خشک پدری!
غربت آل علی کاش که معنا نشود!
چه نبردی است که مابین سیوف است و دموع!
کاش اصلاً نشود جنگ در این دشت شروع!
بنگر حال رباب و نکن ای صبح طلوع!
تا گلوی پسرش طعمهی اعدا نشود!
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سوده سلامت، فریبا رئیسی، فرشته پناهی، سیدمحمد صفایی نویسی، محمدعلی کمالی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیمنژاد، لیلا تندرو، علی یگانه، مینا گودرزی، زهرا فرقانی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب یازدهم محرم، شام غریبان 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب یازدهم محرم، شام غریبان
🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤
ای ساربان! آهسته ران! در دشت جا مانده دلی
یک تکه از این دشت را، برده است با خود محملی!
جا مانده از گهوارهای، یک مشت خاکستر فقط!
مشتی پَر و یک معجر و، گلبرگ نیلوفر فقط!
جا مانده از یک باغ گل، گلهای پرپر بر زمین
از آسمانها میرسد برگوش آوایی حزین
یادش بخیر آن روز که آمد ز راه این کاروان
شد فرشِ زیر پایشان آئینهی هفت آسمان!
بادِ پریشان میدود، سرگشته بین لالهها
مانده ست در پیراهنش آن اشکها و نالهها
زینب دلش جا مانده، از گودال بیرون آمده
چون از وداع آخرش با بوسهی خون آمده!
بر دست شعله معجری، چشمی به نیزه دوخته!
در آتش خشم و جنون، پروانهها پر سوخته!
از ناقه افتاده زمین آئینه با چشمان تر
عباس دارد وایِ من! بر این مصیبتها نظر
خون میچکد هم از زمین هم آسمان در کربلا
آه از غروب و غربت الشام، الشام بلا!
باید که هستی تا ابد با چشم تر زاری کند
وقتش رسیده بعد از این زینب علمداری کند!
ای وای این صحرا پر است از شعلههای دمبهدم!
زینب علمداری کند در ورطهی طوفان غم!
در خون نشست این کاروان، هم خیمه و هم ماهشان
آتش زدند این دشت را با شعلههای آهشان!
آه! از رکاب مصطفی انگار افتاده نگین!
عرش خدا غرق به خون افتاده بر روی زمین!
با ناقهی بیمحملی زینب اسارت میرود!
از اهل بیت مصطفی معجر به غارت میرود!
ای همرهان کاروان، باشید یار کودکان!
چون خاطرات خوبشان آتش گرفته در خزان
آهسته ران، با غنچهها تندی مکن باد وزان!
بر مویشان شانه بزن! آهسته کن آرامشان!
قرآن بهروی نیزه و خوشحال عمروعاصها!
دارند اسارت میروند آلالهها و یاسها
زینب شکایت میبرد پیش خدا از کوفیان
از آنچه در گودال دید از حال و روز کاروان
گوید خدایا شاهدی خود بر پریشانی ما
این لالههای غرق خون باشند قربانی ما
الحمدلله الذی داده ست نعمتها به ما
هم ساقی و هم ساغر و نور ولایت را به ما
با خواندن قرآن، پدر بر نیزه غوغا میکند!
دارد علی ابن حسین او را تماشا میکند!
با حجت حق میرود این کاروان از کربلا
یعنی که زینب میشود پیغمبر خون خدا!
طفلان سیلی خورده و خار مغیلان در کمین!
بارِ امانت میکشد زینب به دوشش بعد از این!
میمانَد اینجا کربلا در کربلا، زینب اگر
روی زمین بگذارد این بار گران را بیاثر!
🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤
✍بداههسرایان:
احمدرفیعی وردنجانی، مینا گودرزی، زهرا فرقانی ،لیلا تندرو، محمد عظامی، سوده سلامت، محمود حسنی مقدس، سید محمد صفایی نویسی، فریبا رئیسی، علی یگانه، زهرا آراستهنیا
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
شکست پروژه دینستیزی اپوزوسیون در محرم امسال
🔸 خیت و پیت
هزار جهد بکردم ولیک خیت شدم!
زدند هی سر ذوقم، بهکل تیلیت شدم!
میان معرکه چون هیچکس محل نگذاشت
به جبر دست به تایپ دوتا توییت شدم
ز بخت بد وسط کار آمد اخطار و
عقب نشستم و مشغول به ادیت شدم!
ز فرط استرس و ترس و خیتی و اینها
دچار رعشه و دلپیچه و کولیت شدم!
چنان وخیم شد احوال جسم و روحم که
سه چار بار به عنوان خُل ویزیت شدم!!
برای حذف تم مذهبی زدم هی زور
ولی عجیب خودم یکهویی دیلیت شدم!
✍️فرشته پناهی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir🇮🇷