هدایت شده از 🌷خانهی سبزآبی🌷
🔹🔹یادآوری
اولین بار که یک بیمار سرطانی دیدم دانشجوی سال چهارم پزشکی بودم. بیمار در بخش داخلی بستری بود و نکتهی بارزش این بود که پیش از تشخیص سرطان بهخاطر نشانههای افسردگی تا مدتها درمان روانپزشکی دریافت کرده بود! یادم هست آنوقتها استادِ طب داخلی تاکید میکرد: "به علامت ها توجه کنید اما علامتدرمانی نکنید! دنبال علت باشید. گاهی سرطان، چراغ خاموش و بیسر و صدا پیش میرود و قوای بیمار را تحلیل میبرد، تا جایی که این ضعف، این شکست، این کمبُنیهشدن اولین بار خود را با یک علامت بیربط مثلا با افسردگی نشان میدهد."
سالها گذشته. از سرنوشت آن بیمار بیاطلاعم، اما حالا که فکر میکنم میبینم شاید کل ماجرا برعکس بوده باشد! شاید استاد اشتباه میکرد؛
شاید افسردگی، علامت سرطان نبود؛ همان علت بود! همان خستگی و تنهایی مهلکی که فرد را از داخل پوک کرده بود. شیرهی جانش را مکیده بود،
درونش را خراشیده بود، تراشیده بود، نایی برایش نگذاشته بود و به سرطان، بفرما زده بود و مجال سر برآوردن داده بود.
الغرض،
سبوی لبالب به سنگریزهای سرریز میشود.
گاهی یک تلخی، یک اخم، کملطفی، صدای بلند، یک پرخاش در محل کار، یک تندی در ترافیک، یک بیمحلی در خانه، یک کامنت نیشدار، یک ضدحال، یک حرف بیربط، یک خندهی بیجا ... دلی را که آکنده است، به مویی بند است، میلرزاند، میشکند، باعث میشود بریزد پایین، آوار شود، هوار شود.
گاهی هم یک لبخند، یک سلام، یک نگاه با مهر، یک تعارف، یک گذشت، کوتاه آمدن، تحویلگرفتن، یک "جان" بهجای "هان"، یک چشمک، یک لایک، یک استیکرِ "فدایی داریِ معمولی"، یک احوالپرسی تلفنی، یک خوش و بش کوتاه، یک تایید، یک تبریک، یک تسلیت، یک تشکر، یک بوسه، ... آب روی آتش است، مرهم دلِ سوخته، قلب غمبار، چشم نمدار.
باید بیشتر حواسمان بههم باشد؛
بیشتر هوای هم را داشته باشیم؛
از هم دلجویی کنیم و برای هم دلبری؛
حضوری چه بهتر، نشد مجازی حتی. باید بیشتر قدر هم را بدانیم؛ عمر دو روزه را هدر ندهیم پای مزخرفات، پای جفنگیات. گور پدر اخبار! گور پدر اغیار!
سخت نگیریم؛ دست هم را بگیریم؛ با هم باشیم؛ با هم که باشیم، توپ تکانمان نمیدهد.
#مهدی_شریف_الحسینی
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi