eitaa logo
ولایت
87 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💗 امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: 💕 هر چه شوهر بر زن بیشتر گردد بر فضیلت افزوده می‌شود. 🌷 منابع: من لا یحضره الفقیه جلد۳ ص ۲۵۱ @yazahramadad135
روایت دیگری است که حضرت سلمان از نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می‌کند که فرمودند: يَا سَلْمَانُ مَنْ أحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ. يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَة ( بحارالأنوار، ج 27، ص 116) ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد، در بهشت با من است و هر کس او را به غضب آورد، جایگاهش در آتش است. ای سلمان! محبت فاطمه در صد جا سودمند است که کمترین آن صد جا، هنگام مرگ و قبر و موقع میزان اعمال و محشر و عبور از صراط و محاسبه اعمال است. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
💠 دوست داشتم ثواب این همه که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد 🔹 در زمان طلبه ای با لباس کهنه بر در خانه‌اش آمد و گفت: میرزا را کار دارم. مردم گفتند: میرزا برای وقت ندارد، آن موقع تو آمده‌ای و می‌گویی میرزا را کار دارم؟ 🔸 گفت: عیبی ندارد من می‌روم، اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود. 🔹 خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سر و پای برهنه دوید و طلبه را در گرفت. دفتر دار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: «دوست داشتم ثواب این همه که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد!» 🔸 گفتند: میرزا کار این طلبه مگر چه بوده؟ میرزا گفت: این طلبه به یکی از دهات های سنّی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید یاد می دهم بدون پول. 🔹 سنی ها گفتند خوب است بدون پول است. این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می‌داد، بذر امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در دل این بچه ها کاشت. این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند. دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد. 🔸 این طلبه ۱۵سال شب ها بر در خانه ها می‌رفت و یواشکی نانی که آن ها بیرون می انداختند را می خورد. ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را کند. 📚به نقل از: مصباح الهدی، نوشته آیت الله خراسانی (حفظه الله تعالی)، عربی ص 292
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ما حتی در جزئیات امورتان هم حضور داریم!🔸 ▫️سال ۶٧ بود. قطعنامه پذیرفته شده بود و عراق مجدداً به سمت اهواز حمله کرد. رهبری که آن موقع رئیس‌جمهور بود، یک اطلاعیۀ ویژه‌ای داد که «من به سمت سرنوشتم می‌روم ...»؛ یعنی یا عراق را برمی‌گردانیم، یا من برنمی‌گردم. این خیلی‌ها را تکان داد و یک جمعیت بی‌سابقه‌ای به اهواز آمدند. تابستان بود و دانشگاه شهید چمران هم تعطیل بود. آیت الله جزائری خوابگاه‌ها را برای روحانیونی که آمده بودند گرفت. اسامی روحانیون را می‌گذاشتند در یک گلدان و شماره‌های اتاق‌ها را هم می‌گذاشتند در یک گلدان دیگر. دست می‌کردند در گلدان‌ها و می‌گفتند آقای فلانی، اتاق فلان. ▫️ آقای «فقیه»، امام جمعۀ نی‌ریز به من خبر داد که سوئیت شما بغل سوئيت ماست. من همیشه می‌رفتم در واحد اعزام مبلغ سازمان تبلیغات و بین طلبه‌ها استراحت می‌کردم. راحت بودم. می‌گفتم این تشریفات برای چیست؟! ایشان گفت بیا اینجا. من هم رفتم یک سَری به آقای فقیه بزنم. وقتی رفتم، ایشان گفت «این سوییت شماست». تا شماره را نگاه کردم، به بچه‌ها گفتم وسایلم را بیاورید اینجا! گفت چطور شد این همه اصرار می‌کردیم و قبول نمی کردی؛ اما تا این شماره را دیدی قبول کردی؟! ▫️من سال ۴٠، طلبۀ مدرسه حجتیه بودم. یعنی ٢٧ سال قبل از این قضیه. در مدرسه حجتیه، حجرۀ آقای فقیه ١٠۵ بود. حجرۀ من هم شماره ١٠۴ بود. الان هم که بعد از ٢٧ سال، قرعه‌کشی کرده‌اند، حجرۀ آقای فقیه ١٠۵ بود و حجرۀ من ١٠۴ !! هیچکدامشان خبر نداشتند که ما طلبه‌های مدرسه حجتیه بودیم که بخواهند این اسم و شماره را در بیاورند. اینکه در اینهمه سوئیت و از بین اینهمه روحانی، ۱۰۴ به من بخورد و ۱۰۵ هم به آقای فقیه، آیا می‌شود گفت تصادفی است؟ شما صد میلیون مرتبه این کاغذهای قرعه‌کشی را بریزید در گلدان و بیرون بیاورید. با حساب احتمالات دیگر تکرار نمی‌شود. ▫️عالَم این است. امام زمان(ع) می‌خواهد به ما علامت بدهد که «ما حتی در هم حضور داریم!». این آقای جزائری نیست که حجره تقسیم می‌کند؛ دارم قسمت می‌کنم. «من» این جا را سهم تو کردم. تو می‌خواهی بروی سازمان تبلیغات؟ کار، دست «من» است. «من» دارم توی بشقاب‌های شما می‌ریزم. «من» دارم به شما قسمت می‌دهم؛ شکایت به چه کسی می‌کنی؟ گِله از چه کسی می‌کنی؟ «من» کم و زیاد می‌کنم، «من» گرسنه می‌کنم، «من» سیر می‌کنم، «من» مرض می‌دهم، «من» شفا می‌دهم. چرا از چشم دیگران می‌بینی؟ چرا دیگران را ولیّ خود می‌دانی؟! ما که حتی در تقسیم حجره‌های شما حضور داریم، در چیزهای دیگر شما را به حال خودتان وا می‌گذاریم؟! وقتی در این سر سوزن دخالت کردیم، در چیزهای درشت، شما را به حال خودتان می‌گذاریم؟ اینها نشانۀ خداست. @haerishirazi