eitaa logo
👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
929 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
357 ویدیو
4 فایل
💥 هو الرزاق 💥 جهت رزرو تبلیغ فقط و فقط 🔴به ایدی زیر مراجعه کنید 👇 خانم ترکی مدیر گسترده ونوس @z_t1369 کانال واریز👇 @venus_variz
مشاهده در ایتا
دانلود
📛 🔞 😱 شب، به نام محمدباقر در اتاق خود در مشغول مطالعه بود به ناگاه او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره‌کرد که باشد دختر گفت: چه داری؟ طلبه آن‌چه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر گوشه‌ای از اتاق از آن طرف چون این شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود افرادش شهر را بگردند. چون به رفت طلبه جوان را کرد‌ ناگهان....😳😰 ✅ادامه‌ی این داستان فوق العاده در کانال زیر سنجاق📎 شده است 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
🚫خاله م بهم تهمت خیانت زد... اسمم سیمین هست بیست ساله بودم که به عقد پسرخاله م دراومدم، قرار بود تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم،شب عروسی یک ساعت بعد از رفتن مهمونها پدرام از پیش من رفت تو خاله اشرف و تا صبح برنگشت... وقتی از خاله علتش رو پرسیدم بهم ... 😰👇👇 https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7
من عروس خاله م شده بودم شب عروسیم بعد از رفتن مهمونها پدرام شوهرم از پیش من رفت تو مادرش خاله اشرف و تا صبح برنگشت، وقتی ازش علتش رو پرسیدم ...😰 https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7
من عروس خاله م شده بودم شب عروسیم بعد از رفتن مهمونها پدرام شوهرم از پیش من رفت تو مادرش خاله اشرف و تا صبح برنگشت، وقتی ازش علتش رو پرسیدم بهم ...😰😱 https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... بیست سالم بود که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستم تو... 😰👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... بیست سالم بود که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم در کمال تعجب بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌💔❌عروس عمه ❌💔❌ خیلی ظریف اندام و کم سن بودم بهم می‌گفتن اما عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم بدون اطلاع ازش با اجازه دادگاه منو به عقد پسر عمه م درآورد. من واقعا ❤️‍🔥 بودم،برای هم جون میدادیم قرار شد تو یه اتاق تو حیاط عمه م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شدبعداز رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو عمه 😰 تا صبح دیونه وااار منتظرش موندم امابرنگشت😔 وقتی هم فردا از عمه رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😱👇👇👇😱 https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929 هیچوقت فکرنمیکردم باچنین صحنه یی روبرو شم 🤬😱🤬