چرا کتابهای مازادت رو تو خونه نگه داشتی؟؟؟
🌺به بالاترین قیمت میخریم 🌺
برای اولین بار در ایتا ...بخر و بفروش و معاوضه کن ✅
💰کسب درآمد از کتابهای مازاد....💸
فقط با عضو شدن در کانال میتونی کتاباتو بفروشی و بخری به بهترین قیمت
کافیه فقط عضو بشید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3182755947C5ccb22de65
📌گسترده ونوس💫💫
عمومی جز رمان
گروه اول👇محدود✔️
https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42
گروه دوم 👇محدود✔️
https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93
گروه سوم👇
آخرین 5500😍 معمولی 5000😍
https://eitaa.com/joinchat/2903048424C545f1ee24c
گرو چهارم👇 ✔️ عمومی
https://eitaa.com/joinchat/1042546935Cc9bd661d33
گروه پنجم👇 عمومی✔️
https://eitaa.com/joinchat/6095116C39c2493197
🙏همه ی تبلیغا حمایت کنید 🙏
📌امروز کلی واریز داریم تا شب🤑
سرنوشت ازدواج متولدین هر ماه با سایر ماه ها ❤️👇😳 بزن رو ماه تولد خودت و عشقت 🌟
♥️سرنوشت ازدواج متولدین فروردین
♥️سرنوشت ازدواج متولدین اردیبهشت
♥️سرنوشت ازدواج متولدین خرداد
♥️سرنوشت ازدواج متولدین تیر
♥️سرنوشت ازدواج متولدین شهریور
♥️سرنوشت ازدواج متولدین مهر
♥️سرنوشت ازدواج متولدین آبان
♥️سرنوشت ازدواج متولدین آذر
♥️سرنوشت ازدواج متولدین بهمن
♥️سرنوشت ازدواج متولدین اسفند
ستاره شناسی روزانه متولدین هر ماه 👆🏻🌸
حتما بیا بعدا پشیمون نشی 😍 باور نکردنیه😳
رمانی هیجانانگیز و جنجالی
دختری مذهبی🧕 و پسری قرتی🕺🏻...
همونطور که از کوه بالا میرفتم، نگاهی به پشت سرم انداختم. با دیدن #چهرهی خستهی دلنیا دلم به شور افتاد. تو دلم گفتم″ آخه #دورت بگردم میگفتی من بیارم برات.″چند قدم فاصله بین خودمو #دلنیا رو پر کردم و سمتش رفتم.
- خانوم حبیبی میخواین بدین کوله شما رو من بیارم. #رنگتون پریده.
دلنیا که جا خورده بود و خجالت هم میکشید تشکر کرد:
- #زحمت میشه.میارم دکتر بزرگمهر.
من که #نجواهای درونم بیدار شده بود باز با خودم گفتم ″ تو #جون بخواه،کوله آوردن که کاری نیست″ و رفتم بگیرمش که....🤤😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
#رمانشامار #فولعاشقانه❤️
رمانی هیجانانگیز و جنجالی
دختری مذهبی🧕 و پسری قرتی🕺🏻...
همونطور که از کوه بالا میرفتم، نگاهی به پشت سرم انداختم. با دیدن #چهرهی خستهی دلنیا دلم به شور افتاد. تو دلم گفتم″ آخه #دورت بگردم میگفتی من بیارم برات😚″چند قدم فاصله بین خودمو #دلنیا رو پر کردم و سمتش رفتم.
- خانوم حبیبی میخواین بدین کوله شما رو من بیارم.#رنگتون پریده💞
دلنیا که جا خورده بود و خجالت هم میکشید تشکر کرد:
-#زحمت میشه.میارم دکتر بزرگمهر😅
من که #نجواهای درونم بیدار شده بود باز با خودم گفتم ″ تو #جون بخواه♥️کوله آوردن که کاری نیست″ و رفتم بگیرمش که....🤤😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
#رمانشامار #فولعاشقانه❤️
پست آزاد عمومی جز رمان خبری فروشگاهی
https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42
.
سوتی من و همسر جان شب عقد😑😳🙈❌
جونم براتون بگه من ۱۷ سالمه و همسر جان ۲۵ ساله💍😍
من بشدت پاستوریزه و کمرو و خجالتی !
اونوقت نگم از آقای نامزد که اونم مث خودم همه چی تموم و مذهبیه هاااااا☺️ اما پیش من شیطوووووون،بگو بخند🤪😑
ما تو شهر قم زندگی میکنیم و همسرم تهران ، بعد از عقد نامزدم ب اصرار خانوادش موند خونه ی ما و اونا برگشتن شهرشون 😐 خونه ی ما دو طبقس بابامینا پایین منم بخاطر کنکورم بالا تو یه اتاق میموندم😊
تا رفتم دیدم نامزدم نشسته تو اتاقم داره فوتبال میبینه تخمه میشکنه 😐😐😐😐😐😐 زبونم تو دهنم نمیچرخید ! با اخم و خجالت بااینکه خیلی دوسش داشتم بهش گفتم اینجا چکار میکنی !؟ پاشو برو خونتون 😳😒
یعنی غش کرده بود از خنده گفت بخدا جام گذاشتن حالا منو بیرون ننداز زشته پیش خانوادت😳😑
بلند شدم برم دست و رومو بشورم و یه استکان چای براش بیارم که دیدم.... 😐😐 ادامه ی سوتی😑👇
https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a
❌ بنر ، Neda_20❌ زود پاک میشه✅
#سوتی_افتضاحه_شب_خواستگاری_من😱😳
**برام خواستگار اومد منم چایی آوردم جلوی خواستگارا گرفتم، چایی رو پخش کردم، نمی دونم چرا رفتم نشستم کنار خواستگارم😐 اونم روشو کرد به من گفت خوبی😍
از خجالت آب شدم، نمی دونستم چی بگم،سرم رو گرفتم بالا، که با نگاه غضب الود بابام مواجه شدم، کنارم خجالت، روبه روم خشم بابام، یه دفعه دیدم، پاهام دارن قلقلک میرن، نگاه کردم ببینم چیه...
ادامه سوتی ضایع من🤣🤣👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a
**