🕊🌱
دختر جوان از دور زل زده بود به ماشین حاجی.
باور نمی کرد!
هی نگاه از صورت حاج قاسم می گرفت و دور اطراف را می پایید. هی زل میزد به صورت حاجی.
زد روی شانه دوستش با تعجب گفت:« سردار سلیمانیه!».😍
دوستش بیتفاوت پوزخندی زد و گفت: «چی میگی تو، مگه میشه بدون بادیگارد و محافظ اینجا باشه؟»
آمدند نزدیک و نزدیکتر. زدند به شیشه ماشین. حاجی شیشه را پایین داد. نگاه متعجبشان ماسید روی زبانشان...
-شما.. شما سردار سلیمانی هستید؟
حاجی خندید.
-بله
-میشه به من یادگاری بدید؟
حاجی تسبیحی که دستش بود را هدیه داد به آن دو دختر جوان.
وقتی دید که مانده سر تسبیح دعوایشان بشود، انگشترش را هم درآورد داد بهشان...💖
۸ روز تا دومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀😭
#به_وقت_حاج_قاسم 💔🕊
#سرباز_ولایت🌸✨
#قهرمان_من