eitaa logo
💕 وصال دوست 💕
387 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
616 ویدیو
32 فایل
در ایتا eitaa.com/vesal_doost در سروش Sapp.ir/vesal_doost در روبیکا rubika.ir/vesal_doost در بله https://ble.ir/vesal_doost در اینستا @vesaldoost در واتساپ https://chat.whatsapp.com/JFw2hUS18igI0VGjwM1j8n @vesal_doost 👈 🌸 🌼 🌺 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فیلم های وصال دوست
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم دیده نشده از درگیری رئیس جمهور با تعدادی از نمایندگان مجلس 😂 آخه من چی گفتم که تا حالا عمل نکردم؟! 😊 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
هدایت شده از فیلم های وصال دوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاقیت با لیوان😅 😊 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
هدایت شده از فیلم های وصال دوست
31.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ حرفایی که زندگی ام را تغییر داد! ⚛ فلسفه حجاب (قسمت چهارم) . ⚠️بعضی از خانم ها میگن حجاب یه مسئله ی شخصیه و پوشش ما به خودمون مربوطه! پس چجوریه که میگن بدحجابی خانمها بنیاد خانواده هارو به خطر میندازه؟ ◀️ منتظر قسمت های بعدی باشید... #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
هدایت شده از دختران عفیف
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر این رمان فوق العاده را دنبال کنید👌 #پیشنهادمدیرکانال✅ فوق العاده است از دستش ندید❤️ در 👇 #کانال_رمانهای_دختران_عفیف @romanhaydokhtaranafif 👈 💞 💞 👈 و در 👇 #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
وقتی سمانه خانوم این خبر را بهش داد تنش گر گرفت. احساس کرد الان که از گرما قلبش از حرکت ب ایسته. احساس شرم و خجالت باعث می‌شد آرزو کنه که ای کاش هیچ وقت ازدواج نکرده بود ای کاش سهیل همین الان میرفت زیر ماشین تا دیگه مجبور نمی شد هر چند وقت یکبار خبر خرابکاری‌ها شو از این و اون بشنوه خبر هرزه بازیاشو خبر روابط پنهانی هاشو با زن های دیگه که خیلی زود به گوشش می رسید. حالا که همسایه فضول شون براش خبر آورده بود که شوهرت رو دیروز با پیر دختره طبقه بالایی دیدم که داشتن دم در گل می گفتن و گل می دادن فاطمه خودش را از تک و تا ننداخت و خیلی جدی با حالت عصبانی گفت: _ خانوم شما چطور به خودتون جرأت میدید به مردم تهمت بزنید حتما شوهر من با اون خانوم کار داشتند شما هر دو نفری که دارن با هم حرف میزنند رو به چشم بد میبینید؟ _ آره حتما داشتن با هم حرف می زدن!!حتما داشتن در مورد شارژ ساختمان حرف می‌زدند ها؟؟!! _ به هر حال این موضوع به شما ربطی نداره _ من دلم برای جوونی تو میسوزه دختر به خودت رحم نمیکنی به این دوتا طفل معصوم رحم کن که چهار روز دیگه نمیتونن تو جامعه سرشونو بلند کنن. فاطمه سکوت کرد نمیدونست باید چی بگه سمانه خانم راست می گفت حداقل خودش که میدونست شوهرش اهل چه برو بیاهاییه، خیلی وقت نبود که فهمیده بود الان ۵ سالی از ازدواجشون می گذشت اما چون سهیل همیشه برای ماموریت به شهرهای دیگه سفر می کرد هیچ وقت نفهمیدی بود که شوهرش چه اخلاقات بدی داره، همیشه فکر میکرد اختلافش توی اعتقاداتش با سهیل فقط محدود می‌شد به نماز خوندن یا توی ماه رمضون روزه نگرفتن، اما الان یک سالی هست که به خاطر تغییر موقعیت سهیل دیگه خبری از ماموریت ها نیست و در نتیجه تازه داشت می‌فهمید چرا روز ازدواجشان دخترخالش ازش خواهش کرده بود که با سهیل ازدواج نکنه و گفته بود سهیل اون مرد پاکی که تو فکر می کنی نیست... ادامه دارد.... 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 وصال دوست 💕
#حکایت ✅ حضرت عیسی ع در سفري سه قرص نان به همراه خود سپرد. آن شخص يكي از آن سه قرص نان را مخفیان
یادش اومد چقدر به مرضیه دختر خاله اش توپیده بود که تو حق نداری به شوهر من تهمت بزنی، تو دلش هم فکر کرده بود که حتما به زندگی من حسودیش میشه آخه سهیل بی نهایت عاشق فاطمه بود، از همون روزی که برای اولین بار توی مهمونی دوست خانوادگیشون دیده بود بود که یک دل نه صد دل عاشق شده بود، هر کاری برای به دست آوردن فاطمه کرد، سخت‌ترین مراحل خواستگاری رو گذروند، با وجود نارضایتی دو خانواده تمام تلاشش را کرد که اطمینان ۲ طرف رو جلب کنه تا بتونه به کسی که انقدر نظرش جلب کرده بود برسه سنگینی و متانت و صبر فاطمه براش تحسین‌برانگیز بود، آرزو شده بود رسیدن به فاطمه که بالاخره هم بهش رسید. با رفتن سمانه خانوم فاطمه به فکر فرو رفت دیگه خسته شده بود، هیچ وقت به روی سهیل نیاورده بود که من میفهمم تو چه کارهایی می‌کنی، اما دیگه صبرش تموم شده بود توی هر مهمونی که می رفتند توی جمع همکار های سهیل همیشه نگاه دخترا روی سهیل عذابش می داد و از اون بدتر نگاه های پنهانی سهیل به آنها، چشمک زدن هایی که فکر میکرد فاطمه نمی دید اما فاطمه همیشه می دید و به روی خودش نمی آورد نمیدونست چرا دوست نداره به روی خودش بیاره شاید می خواست به زور به خودش بقبولنه که اشتباه میکنه، سهیل همیشه عاشقش بودو رفتارش با اون بی نهایت عاشقانه بود هیچ چیزی بدی ازش ندیده بود همیشه احترامش رو نگه می داشت چه در خلوت و چه در جمع بهش احترام میذاشت پس دلیلی نداشت که بخواد باور کنه که اون چشمک ها حقیقی اند، اگر هم بودند... کلافه بود، نه راه پیش داشت نه راه پس، میتونست طلاق بگیره، اما هر بار که به این واژه فکر می‌کرد تنش می لرزید، از آینده بچه هاش می ترسید، چه بلایی سر علی و ریحانه میاد وقتی اون از سهیل جدا بشه؟ از مجردی همیشه با خودش عهد بسته بود بچه هایی تربیت کنه که بی‌نظیر باشند، بچه هایی پاک با روحی آرام‌. زمانهایی که باردار بود همیشه برای بچه توی شکمش قرآن میخوند و باهاش عهد می‌بست که کمکش کنه که بنده خوبی برای خدا بشه، اگر الان اون ها رو ول میکرد و میرفت، چی سر عهدش میومد؟ چیست این دوتا که بیشتر از خودش دوستشون داشت میومد، از اون بدتر چی سر دلش نیومد؟ عشقش؟ سر عشق به کسی که اگر فقط یک روز صداش زو نمی‌شنید بی تاب و بد خلق می شد... 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 وصال دوست 💕
@dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
اما اینجوری هم نمی شد پیشرفت، سهیل هر روز جری تر از دیروز میشه، هر روز براش بی تفاوت تر میشه، اگه یک سال پیش پنهانی و دور از چشم فاطمه کاری می کرد، الان زیادی زیاد ابایی نداشت که اون کار رو جلوی فاطمه انجام بده، لاس زدن با دختر حتی جلوی فاطمه داشت براش عادی می شد، پس فاطمه باید کاری می‌کرد، به خاطر بچه ها هم شده باید فکری به حال خودش و زندگیش میکرد. ساعت ۸ شب بود که سحر خسته از سرکار اومد،فاطمه، علی و ریحانه رو خوابونده بود تا بتونه راحت حرفاشو به سهیل بزنه، طبق معمول سهیل که وارد خون شد، همسر دوست داشتنیش رو در آغوش گرفت و بوسید، اما برای فاطمه این بوسه هات چند وقتی بود که بوی خیانت میداد، چیزی نگفت و گذاشت سهیل فکر کنه همه چیز خیلی عادیه -: خسته نباشی — مرسی زندگی، امشب چه خوشگل شدی؟ -: تو که هر روز همینو میگی _ آخه هیچ وقت واسم تکراری نمیشی پس چرا هی دنبال ورژنای جدیدتر میگردی؟ -: روحی که داشت خودش را در میآورد، لحظه خشکش زد _ چی؟ -: هیچی، دستاتو بشور، بیا میزو چیدم زودتر شام بخوریم سهیل لحظه ای مکث کرد و بعد به سمت دستشویی رفت فاطمه قلبش به شدت میزد، هیجان زده بود، نمیدونست چطوری باید با سهیل حرف بزنه، اگه اون انکار میکرد همه چیز رو چی؟ _ خوب من که میدونم، خودش هم میدونه که حرفام راسته، پس انکارش اهمیتی نداره، هرچی میخواد بشه، من باید حرفامو بزنم با گفتن این حرفا خودش رو کمی آروم کرد. سهیل که با شستن دست روش حسابی سرحال شده بود داد زد: _ به به، چه بوی؟ بوی سیب زمینی سرخ شده با تن ماهی میاد!!! -: دماغ درو ببند دماغ پزشکی، فکر کنم مشکل پیدا کرده. بعد هم لبخند کمرنگی زد سهیل که حالا روی صندلی آشپزخانه نشسته بود و حریصانه بشقاب قورمه سبزی رو نگاه می کرد گفت خداییش چرا این قورمه سبزی بوی سیب زمینی سرخ شده با تن ماهی می ده؟ بعد با نگاه شیطونی به فاطمه نگاه کرد... ادامه دارد.... 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
🌷روزت را 🌷با بسم الله ومهربانى وگذشت ☘آغاز كنى وبگذرانی ☘قطعاًبرنده اى 🌷لبخند خدا يعنى همه چيز 🌷لبخندش همراه لحظه هايت باد #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
هدایت شده از دختران عفیف
💕 💕 💕 💕 #صاحب_الزمان_عج 🌸 یڪ حس خوب 🌸 ز فڪرم عبورڪرد 🌸 قلبم بہ وجد آمد 🌸 و حس غرورڪرد 🌸 یڪ روز حڪ شود 💜 بہ تن روزنامہ ها 🔸 اےروزگار !!! یوسفِ 🌸 زهرا ظهور ڪرد... #بدم_المظلوم_عجّل_الولیڪ_الفـرج #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈
💕 💕 💕 💕 🌸 به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانياش هميشگي است 🌺 ستايش خداي را كه شب را جامه و خواب را مايه آرامش و روز را زمينه تكاپو قرار داده، ❤ ستايش تنها تو را سزاست كه مرا از خوابگاهم برانگيختي و اگر ميخواستي خوابم را جاودان ميساختي،❤ 🌸 ستايش دائم كه هرگز پايان نيابد، و سپاس بيكران كه آفريدگان از شمارش آن ناتوانند، 🌸 خدايا!ستايش تنها شايسته توست كه آفريدي و سامان دادي و اندازه مقرر نمودي 🌸 و فرمان دادي و ميراندي و زنده كردي 🌸 و بيمار نمودي و درمان كردي و بهبودي عنايت فرمودي 🌸 و فرسوده ساختي و بر عرش هستي استيلا يافتي و بر فرمانروايي جهان چيره گشتي، 🌸 تو را مي خوانم همچون كسي كه وسيله اش ناكارا گشته و رشته چاره اش گسسته و اجلش نزديك شده و آرزويش در دنيا كاستي يافته 🌸 و سخت بر رحمت تو نيازمند گشته و حيرتش بر اثر كوتاهي فزوني يافته و لغزش و افتادنش بسيار گشته و بازگشتش به سوي تو خالص شده است، 🌸 پس بر 🌷محمّد خاتم پيامبران🌷 و بر خاندان پاكيزه و پاك نهاد او درود فرست، 🌸 و شفاعت 🌷محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)🌷را روزي ام فرما و از همنشيني با او محرومم مساز، 🌸 همانا تويي مهربانترين مهربانان، 🌸 خدايا!در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز، 🌸 قرار ده نيرويم را در طاعت خود 🌸 و نشاطم را در بندگي خويش، 🌸 و رغبتم را در پاداشت 🌸 و بي رغبتي ام را در آنچه كه موجب عذاب دردناك توست ، 🌸 همانا آنچه را بخواهي لطف ميفرمايي. 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
💕 💕 💕 💕 لنّقيّ_(عليهم_السلام) 🌸 روز چهارشنبه به اسم حضرت موسي بن جعفر و امام رضا و امام محمّد تقي و امام عليّ النّقيّ(عليهم السلام) است بگو در زيارت ايشان: 🌸 سلام بر شما اي دوستان خدا، 🌸 سلام بر شما اي حجتّهاي خدا، 🌸 سلام بر شما اي نور خدا در تاريكيهاي زمين، 🌸 سلام بر شما،درودهاي خدا بر شما و بر خاندان پاكيزه و پاكتان، 🌸 پدر و مادرم فدايتان، 🌸 به راستي خدا را خالصانه پرستيديد و در راه خدا آنچنانكه شايسته بود جهاد نموديد تا مرگ شما را دربر گرفت، 🌸 لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پريان و آدميان، 🌸 من به سوي خدا و به سوي شما از دشمنانتان بيزاري ميجويم، 🌸 اي سرور من يا ابا ابراهيم موسي بن جعفر، 🌸 اي سرور من يا ابا الحسن علي بن موسي، 🌸 اي سرور من يا ابا جعفر محمّد بن علي، 🌸 اي سرور من يا ابا الحسن علي بن محمّد، 🌸 من دلبسته شما هستم، 🌸 ايمان دارم به نهان و آشكار شما، 🌸 در اين روز شما كه روز چهارشنبه است از شما درخواست پذيرايي دارم، و به بارگاه شما پناه ميجويم، 🌸 پس مرا پذيرا باشيد و پناهم دهيد،به حقّ خاندان پاكيزه و پاكتان. 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
هدایت شده از دختران عفیف
💕 💕 💕 💕 #سوره_مبارکه_حديد آیه 23 🌸 لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ 🌸 تا بر آنچه از دست داديد، تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده شد، (سرمستانه) شادمانى نكنيد و خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد. #کانال_دختران_عفیف 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈