eitaa logo
💕 وصال دوست 💕
387 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
616 ویدیو
32 فایل
در ایتا eitaa.com/vesal_doost در سروش Sapp.ir/vesal_doost در روبیکا rubika.ir/vesal_doost در بله https://ble.ir/vesal_doost در اینستا @vesaldoost در واتساپ https://chat.whatsapp.com/JFw2hUS18igI0VGjwM1j8n @vesal_doost 👈 🌸 🌼 🌺 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 2 روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنند را رصد میڪنم❢ ساعتـےاست ڪه ازظهر میگذرد و هوا بشدت گرم است.جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪه هرزگاهے با اشاره پاتڪانش میدهم تاسرگرم شوم❢ تقریبا ازهمہ چیزو همه ڪَس عڪس گرفته ام فقط مانده... _ هنوز طلبہ جذابتون رو پیدا نڪردید؟❣❣😒 رومیگردانم سمت صدای مردانہ اشنایی ڪه باحالت تمسخرجمله ای راپرانده بود❣ 🍃 همان چهره جدی و پوشش ساده چفیه،ڪوله ڪه باعث میشد بقول یکی ازدوستانم . _ چطورمگه؟❣...مفتشـے..؟😒 اخم میڪنے،نگاهت رابه همان قوطےفلزی مقابل من میدوزی❣ _ نہ خیر خانوم!!..نه مفتشم نه عادت بہ دخالت دارم اونم تو ڪار یه نامحرم...ولـے..😠 _ ولےچے؟....دخالت نڪنید دیگه❢...وگرنه یہو خدا میندازتتون توجهنما😁 🍃 _ عجب❢...خواهر من حضور شما اینجا همون جهنم ناخواستہ اس❢ عصبـےبلند میشوم...😠 _ ببینید مثلاً برادر!خیلی دارید ازحدتون جلو میزنید! تاڪےقصد بہ بےاحترامی دارید!!! _ بےاحترامی نیست!...یڪ هفتس مدام توی این محوطہ میچرخید❢اینجا محیط مردونس _ نیومدم تو ڪه😠....جلو درم😒 _ اها! یعنے آقایون جلوی درنمیان؟...یهو به قوه الهے ازڪلاس طی الارض میڪنن به منزلشون؟..یاشایدم رفقا یادگرفتن پرواز ڪنن و ما بـےخبریم؟😐😕 🍃 نمیدانم چرا خنده ام میگــیرد و سڪوت میڪنم... نفس عمیقی میڪشے و شمرده شمرده ادامہ میدهی: _ صــلاح نیست اینجا باشید!... بهتره تمومش ڪنید و برید. _ نخـــوام برم؟؟؟؟؟ _ الله اڪبرا...اگر نرید... صدایی بین حرفش میپرد: _ بابا ... رفتے یہ تذڪر بدیا!چہ خبرته داداش! نگاه میڪنم،پسری باقد متوسط و پوششی مثل تو ساده. حتماً رفیقت است.عین خودت پررو!! بی معطلے زیرلب یاعلی میگویی و بازهم دور میشوی.. یڪ چیز دلم راتڪان میدهد.. ... 🍃 ... . نویسنده این متن👆: 👉 @Dokhtaranafif
💠 نزدیڪ غروب، وقت برای خودمان بود... چشمانم دنبالت میگشت.. میخواستم آخرای این سفر چند عڪس از بگیرم...📷 گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـے را ثبت ڪنم.. زمین پر فراز و نشیب فڪه با پرچم های سرخ و سبزی ڪه باد تڪانشان میداد حالـے غریب را القا میڪرد.. تپه های خاڪـے...🌷🌷 و تو درست اینجایـے!...لبه ی یڪـے از همین تپه ها و نگاهت به سرخـے آسمان است. پشت بمن هستـے و زیر لب زمزمه میڪنـے: ....آنهادیدند😢... آهسته نزدیڪت میشوم.دلم نمی آید خلوتت را بهم بزنم... اما... 💞 _ آقای هاشمـے..! توقع مرا نداشتی...آن هم در آن خلوت... از جا میپری! مے ایستـے و زمانـے ڪه رو میگردانـے سمت من، پشت پایت درست لبه‌ی تپه،خالـے میشود و... از سراشیبـےاش پایین مےافتـے.😓😨😮 سرجا خشڪم میزند !!... پاهایم تڪان نمیخورد...بزور صدا را ازحنجره ام بیرون میڪشم... _ آ...آقا...ها..ها...هاشمـے!... یڪ لحظه بخودم می آیم و میدوم... میبینم پایین سراشیبـے دو زانو نشسته ای و گریه میڪنـے... تمام لباست خاڪـےواست... و با یڪ دست مچ دست دیگرت را گرفته ای... فڪرخنده داری میڪنم !! اما...تو... حتماض اشڪهایت ازدسر بهانه نیست...علت دارد...علتـے ڪه بعدها آن را میفهمم... سعـے میڪنم آهسته از تپه پایین بیایم ڪه متوجه و بسرعت بلند میشوی... قصد رفتن ڪه میڪنےبه پایت نگاه میڪنم......😣 تمام جرئتم را جمع میڪنم و بلند صدایت میڪنم... _ اقای هاشمی....اقا ... یڪ لحظه نرید... تروخدا... باور ڪنید من!....نمیخواستم ڪه دوباره.... دستتون طوریش شد؟؟... آقای هاشمی با شمام... اما تو بدون توجه سعـے ڪردی جای راه رفتن،بدوی!...تازودتراز شر من راحت شوی... محڪم به پیشانـے میڪوبم... ؟؟؟ 😭 💞 آنقدر.نگاهت میڪنم ڪه در چهار چوب نگاه من گم میشوی... ... یانه... .. ما آنقدر به غلطها عادت کردیم که... دراصل چقدر من .... 💞 ... نویسنده این متن👆: 👉 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
هدایت شده از  آهنگ های وصال دوست
__#سید رضا نریمانی__ سحرهای حرم حال و هوایی داره...__.mp3
7.76M
💕 💕 💕 💕 رضا نریمانی 💠 سحرهای حرم حال و هوایی داره... فوق العاده زیبا👌 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌺 🌼 👈
خوابی که #سردار_سلیمانی پس از شهادت شهید #مهدی_زین_‌الدین دید هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو #شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی #شهدا_زنده‌ا‌ن.» عجله داشت. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه #پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» گفت: هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. گفت بنویس: «#سلام_من_در_جمع_شما_هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت . موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه #سید نبودی!» اینجا بهم #مقام_سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» #من_ماسک_میزنم 🚩#ما_ملت_امام_حسینیم @vesaldoost 👈 🌺 🌸 🌼 👈