آدم ها معمولا بعد از یک غم خیلی خیلی بزرگ تبدیل میشن به ورژن اصلی خودشون، انگار آپدیت نهاییشونه، بعد از همه سختیا و کمر شکستنا مثل مار پوست میندازن. اون زمان دقیقا وقتیه که تو به خودِ واقعیت پِی بردی و دیگه حالِ خوب و بدت تعیین کننده تلاش کردن نیست. تو هر حالی واسه اون چیزی که میخوای میجنگی. و من این ورژن از آدمارو خیلی دوست دارم. انگار اون نهال رشد کرده و دیگه شده یه درخت، درختی که ریشههاش از میون سنگ جوونه زده!
4_5999320064057151367.mp3
6.45M
این صوت شمارو به سحرهای ماه رمضونِ
نجف میبره و پر از حس خوبه💙.
#دلآرام
مُرتاح
خیلییی جمله قابل تاملیه:)))) تا صبح حق، تا صبح روضه فکر
دیشب این عکس تو کانال عطیه منو خیلی درگیر خودش کرد! اصلا طِی روز که یادم میومد مغزم رگ به رگ میشد. انگار نیازه هر دفعه این جمله رو با خودمون تکرار کنیم، تا یادمون بیاد هدف اصلی چیه.
از چند مدت پیش که وردپرس رو شروع کردم فکر نمیکردم انقدر دنیای بزرگی داشته باشه و طراح انقدر دستش باز باشه واسه طراحی. تصورم نسبت بهش صد و پنجاه درجه تغییر پیدا کرد. اصلا یه دنیای دیگهست، پُره افزونه های جورواجور از افزونه افزایش سرعت بگیر تا افزونه متراژ پارچه خریداری شده و حساب کردن قیمت نهایی تاا المنتور. یه دنیای بزرگی که حداقال هر روز چند هزار نفر یه افزونه، یه قالب، یه فلان چیز جدیدی براش میسازن. من به آینده وردپرس خیلی امیدوارم، و فکر میکنم زیاد از حد میتونه جذاب باشه.
اما این باعث میشه من علاقم رو نسبت به هوش مصنوعی از دست بدم؟ هرگز!
دیشب بعد از اینکه سیستم و خاموش کردم و با صدای گرفته در جواب پیوی ها چنتا وویس فرستادم به سرم زد و یه سری مقاله جدید در موردش خوندم. از نظر ایلان ماسک ما تا ۲۵الی۲۶سال دیگه میتونیم هوش مصنوعی رو با کمک تراشهای به مغز انسان متصل کنیم. اما من فکر میکنم ۲۵سال زمان خیلی زیادیه برای این کار. ده الی پونزده سالم کافیه مرد. هوش مصنوعی حدود چند سالیه که خیلی پُر رنگ شده، اما من از بدو تولد این علم عاشقانه می پرستمش و به نظرم این دقیقا اون چیزیه که قرار من خودم و توش ثابت کنم.
این برگای درختا رو میبینی تو پاییز خزون میشن و میوفتن زیر پاهامون؟ اینا انقدر قصه خوردن، انقدر منتظر بهار موندن که غمباد گرفتن مردن.
طلوع خورشید و طلوع ماه از قشنگ ترین لحظههاییه که نیاز نیست برای تماشا کردنش هزینهای بپردازین.