مُرتاح
قهرمان ها در طول زندگیشان رشادت ها و پهلوانی های زیادی را به نام خودشان ثبت کردند، اما تمام آن خبرها زمانی انتشار پیدا میکنند که آن فرد شهید شده باشد. و این رسمِ دنیاست.
#سید_رضی_موسوی
هدایت شده از مکروبه !
اگر از من بپرسند لقب بزرگترین قلب دنیا به چه کسی می رسد بدون تردید نامِ مادر شهید را خواهم آورد.
#مادر_شهید| #وفات_حضرت_ام_البنین
Be Yek Nageah To Tathir Mishavad.mp3
6.92M
به یک نگاه تو تطهیر میشود دل من
مگر ز دیدن تو سیر میشود دل من؟:)
مشهد عزیزم #دلآرام
این روزها هر چند ساعت یک بار چیزی درونم به لرزه میافتد که آیا میتوانستی برای مردم غزه کاری کنی و نکردی؟
من اهل چای نیستم، ممنون!
این جملهای است که بارها و بارها دوستان و نزدیکان از من شنیده اند. البته همهشان نه، درست است اهل چای نیستم اما خانه بعضی ها بسیار هم اهل چای نوشیدن میشوم. نه بخاطر اینکه طعمش فرق میکند، نه. بخاطر اینکه صاحبخانه برایم بسیار ارزشمند است و هرچه از دوست رسد نکوست!
من بنده دمنوشم. پاییز که لباس بر تن میکند شروع میکنم خشک کردن برگِ به، ولیک، لیمو و فلان و بهمان وارد اتاق که میشوی بو مستت میکند. اصلا چرا اتاق؟ کل خانه را بو بر میدارد. خلاصه که آری تصدقت.
مشهد که بودیم انگار نه انگار من همانی بودم که میگفتم: من اهل چای نیستم، ممنون! اتفاقا آنجا بسیار هم اهل چای بودم. با رفقا نوبتی میرفتیم و چای میگرفتیم. آخرین روز وقتی زیر لب میخواندیم: "من آمدم و گوشه صحن تو نشستم/والله که این گوشه بود کل جهانم/دیگر به خدا طاقت هجران توام نیست/بگذار همیشه در این خانه بمانم" و خود را در صف نه چندان کوتاه جای میدادیم به امید نوشیدن آخرین چای حرم، قصه برگشت. چای نه اما عدسیِ حرم قسمتمان شد. جای شما خالی و باقی در آن سرمای سوزناکِ دماغ قرمز کن بسیار به دلمان چسبید. دستت درد نکند آقا، خودمانی بگویم: "خیلی مشتی هستی و پر طرفدار، دورت بگردم."
#حدیث_سادات_مهدوی
این یه نامه به زنان و دختران سرزمینمه پس به درد آقایون نمیخوره و سعی کنین ردش کنین.
خب! سلام. همین اول کار بگم که قرار نیست یه نوشته ادبی با آرایه و رقصِ قلم بخونین، قراره یه نامه دوستانه و خودمونی باشه، چهارکلام حرفی که قراره بین خودمون زده بشه و احتمالا خیلی بلنده. از اونجایی شروع میکنم که، تو خیلی قشنگی، آره همین شمایی که داری این متن و میخونی. پس فارغ از هر استرس و خستگی و زخم زبونی پاشو یه شونه بردار و دوباره موهاتو شونه کن، گیس کن چه میدونم یه مدل جدید ببندش قربون قد و بالای خودت برو بعد یه لباسی که دوسش داری و بپوش و سعی کن حالت با خودت خوب باشه! به حرفایِ یه سری آدم که سنگ جلو پات میندازن توجه نکن، مثل موهات بندازشون پشت گوش. نمیدونم چرا یه سریامون حالمون با خودمون خوش نیست. خودت مگه چشه؟ به این خوشگلی و باهوشی و خفنی. به خودت و وقتت احترام بزار. دوتا کتاب جدید بخون یه هنر و حرفهی جدید یادبگیر، ورزش کن، پیشرفت کن و زندگی کن!
کار خونه همش مال یک نفر نیست، تقسیمش کنین باهم. چه شمایی که ازدواج کردی چه شمایی که مجردی. کار خونه مال افراد خونست، باهم. نگو پسرم/همسرم نباید آشپزی کنه، جارو بزنه، ظرف بشوره. عزیزم خودت هم میدونی چقدر این کار سخته، چقدر اذیت کنندست مخصوصا خانم هایی که جدا از شغل خانه داری شغل دیگهای هم دارن و در حال تحصیلن. پس چرا مشارکت نباشه؟ مگه وقتی برای چیزی پول کم میاد باهم پول نمیزارین وسط که فلان کار بشه؟ فلان وسیله خریده بشه؟ اینم عینه همونه، بهش میگن مشارکت. اگه تو خونه کل خانواده مشارکت داشته باشن، اون پسر و دختر وقتی ازدواج میکنن هم میدونن که قراره کار اشتراکی باشه نه انفرادی. چرا به کار خونه به چشم یه کار تشکیلاتی نگاه نمیکنین؟ واقعا یه کار تشکیلاتیه، نه تنها کار خونه بلکه کل زندگی یه کار تشکیلاتیه. پس بزارین زندگی به همه خوش بگذره نه فقط به چند نفر. روی صحبتم با شمای مجرد هم هست، گاهی اوقات دخترا/پسرایی میبینم که هیچ کاری جز درس خوندن بلد نیستن انجام بدن، حتی بلد نیستن نخ رو سوزن بگیرن چه برسه به ماشین روندن. اینا یه کار زنونه نیست بلکه یک هنره. ما الزامی نداریم که حتما دختر باید آشپزی یاد بگیره، خانه داری و خیاطی یاد بگیره یا حتی رانندگی. برای ما به شخصه تو خونه اینا همشون یه هنره! فارغ از جنسیت. مثلا جدای از اینکه کل خانواده ما این کار هارو یادگرفتن و انجام میدن چه پسر چه دختر یکی از اقوام پسری داره که آشپزیش زبون زده! من به شخصه از فعل آشپزی خوشم نمیاد اما چرا، از هنر آشپزی خیلی خوشم میاد، گاهی اوقات آرامش به همراه داره، البته گاهی ام نه. مثلا اینکه تونستم کشف کنم که اگه غذا رو دیر سر اجاق گذاشتم یه نصف کیوی بندازم داخلش غذام مغز پخت میشه رو دوست دارم یا اگه اسفناجم تلخ شد یه قاشق شکر بریزم تا تلخیش گرفته بشه یا کلی از این یا ها. ما خانم های خونه تعدامون بیشتر از آقایون خونهست پس پیش میاد که کارهای غیر خونهای خیلی بیشتری داشته باشیم چه کار بیرون چه تحصیل و چه حتی مطالعه پس بعضی اوقات آقایون غذا درست میکنن و ... به این میگن تشکیلات تمیز. تشکیلات یعنی اگه یه روزی یکی از ما تو خونه نبود یا مسافرت بود یکی دیگه بتونه کارش رو انجام بده.
حتی تو فرزند داری. بچه تو سن کوچیک باید پوشکش عوض بشه لباساش دم به دقیقه عوض بشه و نیاز به شستوشو داره، بزرگ تر که میشه کمی، برای سرویس نیاز به همراه داره. خب این کار کیه؟ فقط مادر خونه؟ نه مطلقا. پدر خونه هست، اگر بچهی دیگهای هم باشه که بتونه انجام بده هست. مشارکت که باشه همه حالشون خوبه. به قول نیره وقتی خانم خونه حالش خوب باشه کل خونه حالش خوبه.
پس مامانای عزیز بچه هاتون رو درست تربیت کنین و عدالت جنسیتی رو بهشون یاد بدین، بزارین مشارکت داشته باشن تو خونه. گارد نداشته باشین نسبت به اینکه همسر/پسر/دختر توی خونه کار کنه. هر کسی وظیفه خودش رو داره. بچت محصله؟ باشه بهش آموزش بده که وقتش رو کنترل کنه و بتونه کارهاش و هم انجام بده این باعث میشه مدیریت زمان رو به خوبی آموزش ببینه. یادت نره که کار خونه فقط کار زن نیست بلکه کار همهاست و خودت همدر حال تحصیلی و داری پله های پیشرفت رو یکی یکی بالا میری.
و آخرین صحبتم با خانم های دو شغلهاست. کسایی که جز شغل سختِ خانه داری و تربیت فرزند شغل دیگهای هم دارن. واقعا خسته نباشی، خداقوت بهت میگم و درکت میکنم. سعی کن انقدر پیشرفت کنی که جای حرف و حدیثی باقی نزاری برای دیگران. نکته آخرم اینه که میدونم خیلی از اطرافیان و فامیل و حتی نزدیک ترین افراد زندگیتون حرف هایی میشنوین که اذیت میشین. اصلا انگار بعضیا زبونشون نیش داره، مثلا توجه نکن وقتی بهت میگن با یه بچه کوچیک حتما باید درس بخونی؟ حتما باید با دوتا بچه کار کنی؟ بهترین رفتار با این آدما بی توجیه. انگار آب رو آتیشه.
توجه نکنین و تو راهی که بهش ایمان دارین ثابت قدم بمونین و حالتون با خودتون خوب باشه! یادتون نره شما برترینِ برترین خلقت خدا هستین. ماچ به لپتون💙.
مُرتاح
هدفتان در سنگر دانشگاه چیست؟ اگر مادیات دنیوی است، پس شما مانند موشی میمانید که سر در سوراخ خود می
این واقعا ضایعه بزرگیست که برادران حزباللهی به دانشگاه بروند و بعد از فارغالتحصیل شدن، آدم های بیخود و بیتفاوتی بشوند! -شهید حسامالدین ابوالمعالی-
میگفت: خدا نگاه می کنه ببینه تو با بنده هاش چه جوری تا میکنی تا همونجوری باهات تا کنه.
به حضرت عباس اگه از این مهلکه جون سالم به در ببرم یه خروس تموم سیاه قربونی میکنم[با صدای رحمت فیلم پایتخت] برام دعا کنین و فوت کنین سمتم.
هدایت شده از من و راههای نرفته🇵🇸
عاقا من روزی ده تا قورباقه دارم قورت میدم، چرا مزش هنوز عادی نشده؟
دکتر ها دلیل سرمایِ همیشهگی و گرم نشدنیِ دستها را کمخونی و این نوع مرض ها میخوانند. اما از نگاه خود من این طور نیست. ما به تعداد کسانی که دستانشان را از دست دادیم دستمان سرد میشود. به تعداد دستانی که مارا در آغوش میگرفتند دیگر دستمان گرم نمیشود.
چرا حاج قاسم انقدر عزيزن؟ روايته كه
وقتی پروردگار به ملائكه و سكان سماوات اعلام ميفرماید که فلان بنده را من دوست دارم، ای سماواتیها؛ شماهم او را دوست داشته باشید. بعد مهرو محبتش را در آبها میریزد. مردم هم که از این آبها میخورند، مهرش وارد جان آنها میشود. پس هر کسی که با این شخص برخورد میکند، در همان برخورد اول دوستش خواهد داشت:)
من دیروز (۹دی)وقت نکردم اینجا چیزی در مورد فتنه ۸۸ بنویسم. اما الان میخوام یه چند کلمه خلاصه وار بگم در موردش. که چی بود و چی شد و کی زد و کی کشت. بعدش میتونین خودتون بیشتر تحقیق کنین.
نکته مهم اینجاست که، تا وقتی نتونیم درکی از فتنه های قدیم و دلایلشون داشته باشیم نمیتونیم فتنه های پیشِرو رو پیدا کنیم و در مقابلش کاری انجام بدیم.
ماجرا از روز بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت شروع شد زمانی که میرحسین موسوی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نتونست به حریفش یعنی احمدینژاد غلبه کنه و از همون اول شروع به جوسازی علیه انتخابات کرد. موسوی با برگزاری یه نشست تو شب انتخابات و بیان پیروزی خودش با قاطعیت آرا اعتراض خودش رو به صورت رسمی بیان کرد. کلا موسوی معتقد بود که تو انتخابات۸۸ از طرف دولت وقت که رییس دولت هم خودش کاندیدا ریاست جمهوری بوده تقلب صورت گرفته. #نهم_دی
این بحث کم کم جدیتر شد تا زمانی که داستان به کف خیابونا و بین طرفدارای دو طرف کشیده شد. تو روز بیست و پنجم خرداد طرفدارای موسوی تو تجمعی که معروف به راهپیمایی سکوت بود اعتراض خودشون رو بهه نتایج انتخابات اعلام کردن اما کمکم حامیای موسوی متوجه شدن خبری از تقلب تو انتخابات نبوده و این تهمت نه تنها واقعیت نداشت بلکه ادعایی بیش نبود. تو همون زمان عباس آخوندی رییس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی به صراحت اعلام کرد که تو انتخابات تقلبی اتفاق نیفتاده. و این به همه حتی حامیا موسوی هم ثابت شد که مساله اصلا اعتراض به نتیجه ریاست جمهوری نبوده. کم کم آتیش داشت میخوابید و همهچی تموم میشد ولی این موضوع برای ضد انقلاب و سرویسهای جاسوسی اعم از سیآیای و موساد و امآیسیکس و استخبارات کشورهای مرتجع عربی خوب نبود. #نهم_دی
واسه همین آقا و متولیانِ برگزاری انتخابات از میرحسین درخواست کردن که اعتراض خودش و از طریق قانونی و درست دنبال کنه و خط خودش و از آشوبگرا جدا کنه. منتهی این حرفا اصلا تو کَتِش نمیرفت و فکر میکرد با کولی بازی تو خیابونا زودتر به اون چیزی که میخواد میرسه یا شایدم طبق گفتهی رییس ستادش اصلا سندی دال بر تقلب تو انتخابات نداشت. حالا خلاصه هرچی که بود موسوی تو زمینی بازی میکرد که زمین خودش نبود!
اعتراضات به دی ماه هم رسید و اون طرفدارای هرچند کم موسوی هنوزم دست به آشوب و اغتشاش میزدن. #نهم_دی