وقتی عاشق شدین و به هم رسیدین یادتون نره حرفا و کاراتون رو، با هم بسازین و مهربون باشین، زخم زبون نزنین. امروز برای چندمین بار به زوجی برخوردم که خیلی بد همو میکوبیدن، بد نه ها، بد. و باورم نمیشد اینا همونایی ان که نفسشون به نفس هم بند بود. میگفت بعد از وصال، مراقبت بیشتری باید.
القصه آقای قاضی، تو راه هدف افتادم، سر زانوهام زخمی و خونی شد ولی باز پا شدم ادامه دادم. نمره این مرحله رو دادی بهمون دیگه؟ ثابت کردیم خیلی پوست کلفتیم یا نه؟
روزي به صحرا رفت. در پي او رفتم. ديدم برروی سنگ سختي سجده میکند. ايستادم. صداي هق هق گريهاش را ميشنيدم. شمردم هزار بار گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ايمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت. محاسن و چهرهاش غرق در اشک بود. عرض کردم: مولاي من! آيا وقت آن نشده که اندوهت پايان پذيرد و گريه ات کم شود؟ فرمود: حضرت يعقوب، پيامبر و پيغمبر زاده بود؛ دوازده پسر داشت، خداوند يکي از آنان را از چشم او پنهان کرد. از غصه موي سرش سفيد شد و چشمانش نابينا و کمرش خميده گشت، در حالي که پسرش زنده و در دنيا بود. من پدر و برادر و هفده نفر از خاندانم را ديدم که کشته شده و بر زمين افتادند، چگونه اندوهم کم و گريهام کاسته شود؟ - امام سجادع -
یه خستگی عجیبی ته وجودم احساس میکنم. وقتشه دست بذارم رو دلم و از اعماق قلبم بگم "السلام و علیالحسین و علی علیابن الحسین و علی اصحاب الحسین و علی اولاد الحسین" و بعدش یه آخیش بگم.
آن روز صدایی از آسمان شنیده شد که مکرر میگفت:
«لا سیف الا ذولفقار و لا فتی الا علی»
ولی گوینده دیده نمیشد.از پیامبر سوال کردند که گوینده کیست؟
فرمود جبرئیل است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه بگو خدايا براي اينكه دوستِ مرتضیعلیه میخوام دل مولا رو خوشحال کنم واسه همین گذشتم ازش..
آیت الله سید جواد حیدری
پروسه رسیدن به هدف انقدر از هم متلاشی میشه تا بلاخره یه روز اتفاق بیوفته. پس خواهشا اگه شکست خوردین خوش حال باشین نه ناراحت، اون شکست مقدمه و شروعیه واسه پیروزی.
مهم این نیست که ستم باشد یا نباشد، مهم این است که تو با ستمگر چگونه روبهرو شوی؟ او را بپذیری یا با او درگیر شوی؟ ستمکِش باشی یا مبارز؟ مظلوم و پذیرنده باشی یا مبارز و درگیر؟
#طوفان_الاقصی #عین_صاد
این روزها خستگی را با خستگی جدیدی میشویَم. صبح ها، مغزم مثلِ لیوانی است که در آن آب نوشیدهام، پاکِ پاک. لیوان با آبِ خالی تمیز میشود. ظهر و عصر ها مثل بشقابیست که باید با مایع شسته و پاکیزه شود. و شب ها. امان از شب ها. مثل قابلمهایست که خورشت در آن ته گرفته. با اسکاچ و سیم هم پاک نمیشود. کاش میشد شب ها مغزمان را مانند دندان مصنوعی های مادربزرگها بیرون بیاوریم و بندازیم درونِ یک کاسه آب نمک. کاش میشد اسماعیل، کاش.
دلیلتون چیه که واسه هدفتون نمیجنگین و یه گوشه مثل مترسکی در مزرعه کِز کردین؟ نکنه دنیا بهتون چکِ سفید امضای موفقیت داده؟ به خودت بیا. روزا دارن میگذرن و تو هنوز که هنوزه تنها کاری که میکنی اینه که تو خیالت تصور کنی به هدفت رسیدی.
أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ.