eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
763 عکس
170 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم پناهنده‌به‌کتاب‌ها | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
چه گرم می‌طپد خونِ خاکِ عشق در اینجا. #کف_منطقه‌
مُرتاح
من واقعا معتاد به دیدن ماه‌َم . .
موج شوریده دل آشفته ی ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست . . - عکسی از محفل شراب نویسی با حضورِ مه چهره‌ی کهکشانِ غم ها، ماهِ فلک ناز. -
شارژم خیلی دیگه ته کشیده اوس کریم! خودت یه کرمی کن.
کاش میشد تو چهارشنبه سوری بجای این سر و صداها و ترقه‌های تنفر آور، غم های مارو بترکونن.
از پارسال راهیان، یه بطریِ کوچیک دارم که توش یه تیکه از اقیانوسِ غیرتِ مردمم رو ریختم. آبِ اروند.
شاید الکی بهمون گفتن لایه اوزون سوراخ شده! در حقیقت این لایه غمِ که سوراخ شده، نه اوزون!
مُرتاح
و اما برندگان، مبارکتون باشه 💙- ۱.خانم الهی غیور /کهکشان ۲.خانم مبینا سادات حسنعلی / کهکشان ۳.خانم
اینا پست شدن. رسید به دستتون به همون آیدی خبر بدین، خبرش به گوش منم میرسه.
هدایت شده از مُرتاح
ما باید سمج باشیم در خواسته‌هایمان. باید آنقدر سیلیِ دنیا بخوریم تا صورتمان به رنگ نیلیِ بازویی کبود درآید، تا شاید کمی درک کنیم عاشقانه زیستن برای معبود را. گدایانِ سمج بیشتر به خواسته‌هاشان می‌رسند، از گدایان سمج درس گدایی بی‌آموزیم که هرکس سمج تر، ره توشه‌اش بیشتر است.
شکوفه داغِ درخت است، که هر بهار سر باز می‌کند و می‌روید؟
شراب هرچه کهنه تر، مستی‌اش بیشتر داستان رفاقت ماست حسین‌ع . ‌.
نکاتِ ریزه توجه کردن، خیلی شیرین و دارایِ حسِ سینه‌سپر شدنه. مثلا اونجا که شهید بهشتی می‌گن: تلاش را مردانه ادامه می‌دیم، جسارت نباشه وقتی می‌گم مردانه خانم ها! زنانه، قهرمانانه ادامه می‌دیم، مصممانه ادامه می‌دیم.
ز خود گریخته‌ای، آشنا چه می‌جوئی؟
مُرتاح
موج شوریده دل آشفته ی ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست . . - عکسی از محفل شراب نویسی با حضور
شبایی که ماه با خَدَم و حَشم قدم رنجه نمی‌کنه و نمیاد ور دلِ ما بشینه. صبح نمیشه. چیه این هم‌زبونی ؟
یه کاشیِ نجف چیه؟ اونم نیستیم.
امروز دنیا در آتش دانشِ دانشمندانِ‌ مضر می‌سوزد.
کار، امان نداد کوچک رقعه‌ای از گذشت ایام سیاهه کنیم، وقت تنگ و کار زیاد. فصل چهارصد و یک بهار عمرم به سان بویِ شکوفه‌ی گیلاس مشک‌افشان بود و همچو پرواز حاج قاسم، اشک‌افشان. کبوتر شدم و بال زدم در آسمانی که هزاران سال پیش حسین‌ابن علی و اهل بیتش قدم زدند. جوانِ خوش‌کام شدم و با چشمانم نجف را دیدم. صندوقچه‌ی خاطراتم حجیم تر شده، عطر زندگی‌ام آبی تر شده. به اوراقِ افتخاری‌ام اضافه تر شده. ریشه شغلَ‌م محکم تر شده و تحصیلم پُربار تر شده و قس‌علی‌هذا. به تعداد کتاب هایِ مِیل شده ام اضافه شده‌ همانطور که به دغدغه‌هایم و غم هایم. و همچنان چون برادرم دماوند سرفراز ایستاده‌ام و می‌جنگم برای کشورم و خاکم و دیارم و غمم. به امید روزی که شمارا در ماه، به فنجانی دمنوش بِه دعوت کنم. و کلام آخرم، خمینی وارانه زندگی کنید و باقری وارانه بمیرید، از طرف نواده‌ی سلطان رضای ایران، شیفته‌ی آقا حسن آقا، من.
رقیبا! من نمی گویم گل و باغ و بهار از من بهار از تو گل از تو هر دو عالم از تو یار از من
ایشالا امسال، اون سالی باشه که پولتون از پارو بالا بره.
ایشالا امسال، اون سالی باشه که از بس برین کربلا و نجف خادما بشناسنت.
ایشالا امسال، اون سالی باشه که نماز جماعت ببندیم تو قدس.
ایشالا امسال، اون سالی باشه که خودت دُنگتو حساب می‌کنی.