مُرتاح
سلام بر تحقق اهداف آزادی ؛ سلام بر سبزی ِ رنگ زیتون به روی مو های ِ دختر ِ فلسطین ؛ قدس !
امروز روز اسرائیل کُشونه😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز چیکار کردن؟ :
لطفا تا وقتی که از سلامت روانیتون اطمینان حاصل نکردین نه ازدواج کنین، نه نزدیک کسی بشین، نه بچهدار بشین. چون فرد مقابل دچار ضربه بدی میشه. باید قید اعصاب و آرامش روانیش رو بزنه.
بیاین زمان رو به دو قسمت تقسیم کنیم. یعنی اینکه اونایی که شبزیستن همهچی براشون آماده و مهیا باشه. مثلا بانک باز باشه، اداره جات، دانشگاها، کتابخونهها نمیدونم دیگه هرچی. واسه اوناییم که به روز علاقه دارن، همین جور عادی باشه. یعنی از هر چیزی دوتا شیفت روز و شب وجود داشته باشه.
خفنه، خفن نیست؟
مُرتاح
وقتی این طراحی و میکشیدم فکر نمیکردم به این زودی کپشنش عملی بشه و اتفاق بیوفته.
گذشت تا زمانی که چهار روز پیش آقا تو سخنرانیشون گفتن، رژیم غاصب صهیونیستی، رفتنی است. این سرطان بدست فلسطینیان و نیروهای مقاومت ریشهکن خواهد شد.
و من حالا برای بار چندم دارم به چشم میبینم این سکان دار انقلاب هر حرفی که میزنن رو حساب و کتابه.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»
✏️ حضرت آیتالله خامنهای: اسرائیل نه یک کشور، که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملّتهای مسلمان است.
📢 من قاطعانه میگویم: حرکت نزولی و رو به زوالِ رژیم دشمن صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت.
👈 تحرّکوا باسم الله إلى الأمام و اعلموا أنّه «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»
🏷 #طوفان_الأقصى
💻 Farsi.Khamenei.ir
آزادی فسطین برای ما دغدغه است.🇵🇸
زمانی سیمخاردار نداشتیم چه برسد به موشک و پهپاد ها و ابر سیستم های هوش مصنوعی. زمانی در هشت سال جنگ با دست خالی روبهروی ۳۳کشور دنیا ایستادیم و مبارزه کردیم. زمانی کشورمان بازیچهی دست کسانی بود که در قبال عیش و نوش و کاسهلیسیشان حاضر شدند حتی بخشی از کشور را (بحرین) جدا کنند و دو دستی تقدیم بیگانه کنند با شعار مسخرهی (بحرین دختر ایران بود و ما آن را شوهر دادیم). ما مظلوم اما به حق بودیم!
اما حالا نه مظلومیم نه بیسلاح. جوانانمان آنقدر پیشرفت کردند که حالا ما در تمام عرصهها حرفی داریم برای زدن. حرف که میگویم یعنی اگر کسی نگاه چپ به کشور کند تو دهنی محکمی میخورد. به قولی: یکی بزنید، ده تا میخورید. قضیه فلسطین هم همین است. مظلومند اما به حقاند. زمانی که سلاح نداشتند با دست خالی و سنگ و چوب در مقابلتان قد علم کردند. حالا هم سلاح دارند هم سلاح میسازند. زمان کشتار و گور دستهجمعی فلسطینیان تمام شده. حالا باید برای خودتان به دنبال گوری باشید تا گم کنید و به دست این مردم غمزده نیوفتید. چون من فکر نمیکنم مردانی که همسر و فرزندشان و زنانی که تمام زندگیشان را نابود کردید به شما امان زنده ماندن بدهند. یقینا زنده زنده پوستتان را قلفتی میکنند. ما مشتاقانه منتظر دیدن فتح قدس هستیم.
صدای کاروان فتح میآید ..
#حدیث_سادات_مهدوی
#طوفان_الاقصی #فلسطین
یه زمانی اسرائیلیا خونه خراب میکردن و زن و مرد و بچه رو میکشتن و به اسیری میگرفتن. حالا ورق برگشته و فلسطینی ها دارن فقط جواب بخشی از اون همه جنایات در این هفتاد و اندی سال رو میدن. صائب تبریزی خیلی قشنگ گفته، که: اثر ظلم محال است به ظالم نرسد.
خلاصه که به قول ما شمالیا: خِدا شه خاره خدائه. اون بالا که نیشته همه هوا ره داینه.
#طوفان_الاقصی #فلسطین
Alireza Ghorbani - Ey Lahzeye Nab Azal (320).mp3
8.78M
ای با خیال دیدنت؛ من خفته و بیدار تو.
#غمِپاچیدهشده
جانپناها، خورشید که بند و بساطش را جمع میکند. ما تازه، سرِ کِیف میآییم و پرده های سرسرا را کنار میکشیم. خورشید، با ما بدعنق است و گوشت تلخ. آبمان در یک جوب نمیرود. صفرا که بالا باشد، آدمی دچار تب دائم میشود. پرده ها که کنار میروند. نسیم، قلیان چاقکن از پنجره داخل میآید. چو آبی که بر سر آتشِ چند ساعته میریزند امعاواحشایما خنک میشود و بخار بالا میدهد. آشفته و شربالهیود پشت این قارقارک فرنگیِمان مینشینیم و دست به نوشتن میبریم تا خالی شود مغزمان از فکر های فکسنی و بیهوده. ماه که فوقالنهایه منت بر سر میگذارد و تشریف فرما میشود، پیالهای وَلیک دم میدهیم و کتاب به دست در حیاط بیسقف خانه مینشینیم. مسرور و خوشدل از خواندن بیتی از سعدی و حافظ سرمهدان پر میکنیم و سرمه بر چشم هایِ ماه میکشیم. تصدقت، ماه بوی عاطری چون بویِ تو میدهد. بعد عمری شب نشینی و چله گیری درنیافتیم که تو ماهی، یا که ماه، تو؟
صدقه از برای قد و بالای رعنایتان میدهیم و اسپندی دود میکنیم تا بترکد چشم هرچه حسود و بادنجاندورقابچین. زیر و زبر شود جهان ما از ورطهی مجنونی خود پا پس نمیکشیم.
#حدیث_سادات_مهدوی
دیشب سعدی میخوندم به یه بیت قشنگی رسیدم که امروز چند بار زیر لب تکرارش کردم:
لایق بندگی نیام بیهنری و قیمتی
ور تو قبول میکنی با همه نقص فاضلم
و به نظرم مفهوم زیادی تو خودش داره و میتونه یه بحث خیلی عالی تو شب شعر ها باشه.
عزیز میگفت یه زمانی واسه رفتن به کربلا دست و قطع میکردن. حالا الان نه دستی قطع میکنن نه چیزی. تازه بِرسی اونجا حلوا حلوات میکنن. ولی باز لیاقت رفتن نداریم🤌🏻
من بعد از حسابرسی اینکه چقدر کولم خالیه واسه آخرت:
خب بلاخره باید یه فرقی باشه بین منی که امام حسینع و امام علیع و دوست دارم و اونی که لعنشون میکنه. هنوز برگه برنده دست ماست.
در حالی که همه ادمینا پست مینویسن، بلاخره اولین بارون پاییز، پاییز بلاخره شروع شده. ما شمالیا باید بگیم که شمال کلا دو فصل بیشتر نداره. یا زمستونه یا تابستون. و ما الان مدتی در زمستونِینپاییزی زندگی میکنیم. یعنی چی؟ یعنی اینکه ما قبلا هم بارون داشتیم ولی الان اینجوریه که، بارون که میزنه انگار خدا سر شیلنگ و باز کرده و یادش رفته ببنده. تا یههفته هم داستان همینه. اسمش و نمیشه گذاشت بارون باید گفت سیل. به اضافهی باد و رعد و برق شدید. ولی قشنگ ترین داستان اینه که شب با صدای لالایی بارون خوابت میبره و متاسفانه صبح با صدای رعد و برق.
یک فریم از چهارشنبهها با کلاس شیشمیای جیگرطلا.
مُرتاح
چند ثانیه آخر این فیلم، نشانگر کل ساعات مدرسس😂🤌🏻. این مدرسه تو یه روستای منطقه محرومیِ که تو یه شهر دیگست و مختلطه. یعنی فکر کنین پسرای کلاس دومی و سومی میان دخترای کلاس شیشمی و میزنن و افتخار میکنن. چهارشنبه ها کلاس شیشمیا معلم ندارن و قراره من باهاشون باشم. و خدارررروشکر این کلاس شیشمیا فقط دخترن و تفکیک جنسیتی شدن وگرنه غیر قابل کنترل باقی میموندن. بعدش برای روز اول با یه سیستم صوتی نابوود این سرود و تمرین کردیم و باگوشی خودم فیلم گرفتیم و تا غروب تدوین کردم و فرستادیم اداره. با اینکه گلویی واسم باقی نموند با این امکانات کم چیز خوبی شد. برام گلای رنگارنگ اوردن و تاازه به مدیرشون میگفتن کاش همهی روزا معلم ما میموند. خیلی زود به معلمشون خیانت کردن. داشتم صدارو ریکورد میگرفتم که بچهها تو سالن خیلی سر و صدا میکردن رفتم بهشون گفتم آروم تر باشین و تازه من و دیدن بعد زنگ تفریح پسرای کلاس پنجمی که خیلی شررن و معلمشون یه آقای مسّن برگشتن گفتن تروخدا بیا معلم ما شو و متاسفانه اونام به آقا حسینی خیانت کردن. خلاصه مشتی هستم و پر طرفداار تو مدرسه.
نه خیلی گرم، نه خیلی سرد. آب واسه دوش گرفتن باید ولرم و خنک باشه. میانه باشه. زیاد گرم باشه به پوست آسیب میزنه و از گرما خفه میشی و زیاد سرد باشه سینه پهلو میکنی و یه دوتا سکته ریز پشت هم میزنی. بعضی از روابط انسانی هم همینه. نه باید خیلی گرم باشی نه خیلی سرد. باید میانه و عادی باشی. زیاد گرم باشی شوخی از حد میگذره و زیاد سرد باشی اون رابطه از هم میپاشه. میخواد رابطههای فامیلی یا رفاقتی باشه. فرقی نداره جفتش. ولی بعضی رابطه ها باید گرم باشه. اگه میانه و سرد باشه از اونطرف بوم میوفته. اصلا گرم بودن این رابطههاس که میچسبه. درست مثل زمانی که دوساعت تموم زیر بارون پیاده روی کردی و میری زیر دوش آب گرم. آخ که چه کیفی میده اون خوابِ بعدش. ولی بعضی رابطه ها باید همیشه سرد باقی بمونه. انقدر سرد که مثل لوله شیر آب سرد تو حموم روش قطرهقطره بشه. یخ. مثل آب بازیایی که تو ظل آفتاب تابستون انجام میدیم.