eitaa logo
شـهــود♡
36 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
شب آخر بہ همسرم گفتم: گرچہ نمیدونم زمان عملیات چہ شبی است، اما بشین تا برایت حنـا ببندم❤️ روے مبل، ڪنار بوفه نشست و موها،محاسن و پاهایش را حنـا بستم ... مسواڪش را ڪہ دیگر لازم نداشت بیرون انداخت و مسواڪ دیگرے برداشت! اما من مسواڪ قبلی اش را برداشتم و گفتم مے خواهم یادگارے بماند..😌 گاهے انگار برخے احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی میدهد😢 تا صبح خوابم نمے برد و به همسرم ڪہ خوابیده بود نگاه مےڪردم تا ببینم نفس مے ڪشد😢 ساعٺ چهار بامداد صبحانه آماده ڪردم و وقٺ رفتن سہ بار در ڪوچہ ب پشت سرش نگاه ڪرد چہره خندانش🙂☺️ را هیچ وقت فراموش نمےڪنم😔 ❣گر بیاید به میدان حرفی زِ اولاد علے(ع) ❣خود تو را آماده و راهی میدان مے ڪنم... ✍🏻خاطرات همسر بیست و دوساله شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
ق 🔘ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ، " ﺍﻣﻴﺮ سابق ﻛﻮﻳﺖ" ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ؛ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﺻﺪّﺍﻡ، ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ... ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ! ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ؛ ان شاء الله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎنیم، ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ؛ ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ 1990، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ..! ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمی بینم، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند! 🔴ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ می شد!!
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۲بهمن ماھ سالروز شهادت ابراهیم هادی🌸 سالروز آسمانی شدن تو،ای مهربان...🕊 🕊✨ و ابراهیم پر ڪشید...🕊 تا نورے باشد بر مسیر زندگۍمان✨ تا هادے دلھایمان باشد...!♥️ سالروزآسمانۍشدنت‌مبارڪ🕊 ‍‌
هدایت شده از احکام شیرین
‏یه ضدانقلاب میگه : روی موشک ها بجای مرگ بر این و اون، شعار صلح آمیز بنویسیم😏 ‏چطوره بنویسیم : «ای که میروی به سویش از جانب من لپ و رویش» 😂😂😂 باید بنویسیم مرگ بر ضد ولایت فقیه مرگ بر و کفار👺💀☠ مرگ بر مرگ بر 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌷🌹🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌠 در هر سیستم دولت یا کشوری نقص وجود دارد ✔️🎄 ولی وجود نواقص در کشور ما نباید باعث شود که از حفظ اصل نظام غافل شویم و مانع شرکت ما در شود. ✔️ شرکت در واجب است و در شرائط فعلی یعنی حمایت از اسلام وانقلاب جمهوری اسلامی ایران . 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 در حال حاضر پرچم دار علوی در دنیا فقط ما هستیم 🇮🇷 و اگر خدای نکرده این پرچم به زمین افتد چراغ اسلام در دنیا خاموش خواهد شد 🙏💎و گناه آن گریبانگیر ما هم خواهد شد. مقام معظم رهبری دامت برکاته و معظم‌تقلید تقلیددامت برکاتهم شرکت درانتخابات جمهوری اسلامی ایران راشرعا واجب میدانند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 احکام احکام شیرین
مداحی_آنلاین_تا_سحر_حیرون_و_بیدارم_جواد_مقدم.mp3
2.84M
🌺 (ع) 💐تا سحر حیرون و بیدارم 💐به کنار علی و زهرا 🎙 👏
به مناسبت روز شریف پاسدار... ❤️ تولدت مبارک زخمی سربلند دوران ها ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
‍ ‍ ‍ دست روي زانوي او گذاشت و پرسید جوان شغل شما چيست؟ 👈 گفت طلبه هستم. ☀️آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. ☀️ آیت الله بهجت پرسید اسم شماچیست؟ 👈 گفت: فرهاد ☀️آیت الله بهجت فرمود حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در تاجگذاري امام زمان (عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. ✳️ " عبدالمهدی کاظمی " شهیدی که طبق تعبیر آیت الله بهجت برای خوابی که دیده بود، در شب تاج گذاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در 29 دی ماه 1394 درسوریه به شهادت رسید.
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
➰🌷➰ 🔸مأموریت مار پیش از عملیات والفجر 4 برای بررسی منطقه به اتفاق برادران قوچانی موحد دوست و آقایی به طرف ارتفاع قوچ سلطان حرکت کردیم. ناگهان مار بسیار بزرگی دیدیم که درست در وسط جاده قرار داشت. برادر آقایی با تیراندازی، مار را از پا درآورد. وقتی آقای موحد با چوب، مار را کنار زد، چیزی توجهش را جلب کرد. به آن نزدیک شد. متوجه گردید یک مین ضد خودرو در جاده کار گذاشته­اند . موضوع را با آقای قوچانی در میان گذاشت. او با دقت خاصی مین را از محل خود خارج و خنثی کرد. تا مدتی همه مبهوت بودیم و با شگفتی به یکدیگر نگاه می­کردیم. اگر چند متر جلوتر رفته بودیم، با انفجار شدیدی مواجه می­شدیم. آقای قوچانی گفت: «ظاهراً این مار مأمور بوده است که ما را مطلع سازد. ➰🌷➰🌷➰🌷➰🌷➰
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
❣شهیدسرافراز حجت فتوره چی❣ ✴️فرمانده محور عملیاتی لشکر 31 عاشورا مدت‌ها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه می‌کرد. ♻️یکی از همرزمانش درباره این شهید بزرگوار می‌گوید: شهید فتوره چی بارها می‌گفت: خدا نکند حجت با گلوله کلاش و ترکش شهید بشود,😎 حجت باید با گلوله توپ 💣کشته شود.😎 و الا آبرویم می‌رود.🙂 🔅همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی تلقی می‌کردند.😅🙂🙃 🔱در مرحله دوم عملیات والفجر 4 بود که راهی 🚶منطقه عملیاتی که حجت در آنجا بود، شدیم. سراغ وی را از حمید باکری گرفتم و حمید آقا با دست به محلی که پر درخت 🌳🌳🌳🌳بود اشاره کرد و گفت شاید آنجا باشد. ✳️چون بیسیم اش 📞 قطع شده بود. بعد با شهید صالح الهیارلو به جستجوی منطقه‌ای دیگر کردیم تا اینکه سر بی بدن او را پیدا کردیم. 😔 بدنش متلاشی شده بود و قابل جمع کردن نبود😭😭😭
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
➰🌷➰ 🔸حکایت آن پیرمرد در کوههای صعب العبور🏔⛰ در پی پیکرهای مطهر شهدا بودیم. 😞در میان راه به پیر مردی 👴 برخوردیم که معلوم نبود در آن حوالی چه کار می­کند.🤔 او بعد از سلام و مصافحه از ما پرسید: در این کوهها 🏔⛰به دنبال چه می­گردید؟ 😐گفتیم: برای پیدا کردن پیکر شهدا آمده­ایم.😞 خیلی خوشحال شد😊 و ضمن قدردانی از برادران گروه­های تفحص گفت: در این ارتفاع رو به رو مدتهاست چیزی توجه مرا به خود جلب کرده است. و گاهی حلقه­ای از نور✨ هم مشاهده می­شود که مثل ستاره ⭐️می­درخشد. بد نیست به آنجا هم سری بزنید. حرفهای پیر مرد ما را امیدوار کرد. برای همین به سمت آنجا حرکت کردیم. 🚶ارتفاع صعب العبوری بود 🏔⛰و تأمین مناسبی هم نداشت. بعد از ساعتها پیاده روی 🚶🚶به محوطة بزرگ سرسبزی🏞 رسیدیم. در کنار درختچه­ای تجهیزات انفرادی رزمندگان به چشم می­خورد. 😒و این باعث شد تا منطقه را به دقت وارسی کنیم. پس از ساعتها تلاش، پیکر مطهر چهار شهید را پیدا کردیم😭 و آنها را جهت انتقال به عقب، آماده نمودیم. آنگاه به دنبال شش ساعت⌚️ پیاده روی، به نقطه­ای که پیرمرد را در آنجا ملاقات کرده بودیم، رسیدیم. پیرمرد هنوز آنجا بود.👴 تا ما را دید، پرسید: آیا موفق شدید؟😌 ماجرا را برای او شرح دادیم، لبخندی زد 😊و گفت: اما هنوز آن ارتفاع، نورانی✨ به نظر می­رسد. سخن پیرمرد برای ما جالب بود. 😇قرار شد به مقر بازگردیم و فردا صبح در همان ارتفاع به کار ادامه دهیم. فردا بعد از نماز به راه افتادیم.🚶 با عشق و علاقة زیاد، مسافت زیادی را در کمترین فرصت ممکن طی کردیم. پای کار که رسیدیم، ناگهان یکی از بچه­ها گفت:🗣 شهید، شهید، الله اکبر، صلوات بفرستید! وقتی پیکر مطهر را از زیر خاک⛏ بیرون آوردیم، پیشانی بندی به روی جمجمة شهید به چشم می­خورد. 🙁چفیه سفید رنگی آغشته به خون دور استخوان گردنش پیچیده شده😞 و شال سبز رنگی دور کمرش بود؛ شالی که نشانة سیادت و بزرگواری او به شمار می­آمد.😞😔😭 ➰🌷➰🌷➰🌷➰🌷
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
‍ ‌🌸بسم رب الشهدا🌸 ✨✨ ✨ 🌷🍃بچه که بودم همه میگفتن:"مشت آدما اندازه قلبشونه".❤️ 🌷🍃مامانم میگفت: شهیدا وسعت قلبشون اونقدر زیاده که قابل توصیف نیست". 🌷🍃اون موقع با خودم فکر میکردم یعنی دست شهیدا باید چه اندازه ای باشه که به وسعت قلبشون برسه؟! 🌷🍃شاید اصلا حرفم خیلی خنده دار بود اما قسمت جالب داستان اونجاست که فهمیدم بعضی شهیدا اصلا دست نداشتن!!! 💫وای خدا!یعنی وسعت قلبشون اونقدر زیاده که کار از دست و این چیزا گذشته؟!! واما شما برادر شهیدم!❤️ 🌷🍃بی آنکه بدانم،آرام آرام تمام ذهنم را تسخیر کردی و جای در قلبم باز کردی. در کوتاه زمانیکه حتی فکرش را هم نمیکردم ...! 🌷🍃کاش پیشتر از این عکست را به دیوار قلبم می آویختی. 🌷🍃با شما بود که آموختم باید فاصله بین حروف ع ش ق را بردارم تا حایلی نباشم بین عاشق و معشوق ... 😭بغضی در گلویم و غمی در قلبم ... 💠نغمه ای بر لبم و عشقی در عملم ... نه نه 🌷🍃تو اشکی ،تو اشک چشمان گناه آلودمی!پاک کننده چشمانم. 🌷🍃تو لبخندی،آری راز لبخندی!لبخندت بوی گل نرگس میدهد. 🌷🍃چه زیباست لبخند نورانیت وقتی نگاهم میکنی ... 🌷🍃نگاهت را از تهی دستی که هیچ ندارد جز آه دریغ مکن که نور عشق خدا در چشمانت موج میزند. 🌷🍃آسمان تاریک و غمگین قلبم را ستاره باش و نور افشانی کن ... 💝 ✨ ✨✨
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
🚀اگر خمپاره60 بگذارد 🚀 📝 «در عملیات کربلای (1) بعد از مرحله ی اوّل، بچه ها گوسفندی🐏 را پیدا کردند و آوردند برای قربانی کردن که بتوانند بخورند. شهید گفت 🐏را به تدارکات تحویل دهید تا همه ی بچه ها از کباب گوسفند بخورند. پس از مدتی حاج حسین بصیر پیغام داد که منطقه هنوز کامل پاک سازی نشده. بچه ها بروند جلو برای پاک سازی. علی اصغر تصمیم گرفت با تعدادی از رزمنده ها به سمت جلو برود. بعضی از بچه ها گفتند: آقا! پس کباب را کی بخوریم؟ 😳شهید در جواب گفت: اگر خمپاره شصت بگذارد، می خوریم. آن روز بچه ها هر کاری می کردند و هر سؤالی می پرسیدند، شهید علی اصغر می گفت: «اگر بگذارد» و بالاخره با همین خمپاره 60 به شهادت رسید.» 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🔹|سردار شهید علی اصغر بصیر|