نام: عبدالحسین
نام خانوادگی: برونسی
نام پدر: حسین علی
تاریخ تولد: ۱۳۲۱/۶/۳
محل تولد: تربت حیدریه_روستای گلبوی کدکن
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
محل شهادت‹هورالعظیم
عملیات: بدر
#زندگینامه
شهید عبدالحسین برونسی در سوم شهریورماه ۱۳۲۱ در روستای گلبوی کدکن از توابع شهرستان تربت حیدریه به دنیا آمد. پدرش حسینعلی و مادرش فضه نام داشت. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند.
وی پس از چند بار تغییر شغل به علت شبهه ناک بودن کار و کم فروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، به طوری که دندانهایش را میشکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد
در سال ۱۳۴۷ با معصومه سبکخیز ازدواج و صاحب پنج پسر و سه دختر شد. فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) بود.
ایشان در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب میشد و فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه را برعهده داشت.
بیست و سوم اسفندماه ۱۳۶۳، در هورالعظیم به شهادت رسید. پیکرش در منطقه بر جای ماند. بعد از ۲۵ سال پیکرش شناسایی و در بهشترضا مشهد به خاک سپرده شد.
#ادامه دارد...
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
شـهــود♡
نام: ناهید نام خانوادگی: فاتحی کرجو نام پدر: محمد تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۴/۴ محل تولد: سنندج تاریخ شهادت:
#زندگینامه
ناهيد فاتحي كرجو در چهارمين روز از تير ماه سال 1344 در شهر سنندج در ميان خانواده اي مذهبي و اهل تسنن به دنيا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمري بود و مادرش سيده زينب، زني شيعه، زحمتكش و خانه دار بود كه فرزندانش را با عشق به اهل بيت (ع) بزرگ مي كرد.
ناهيد كودكي مهربان، مسئوليت پذير و شجاع بود كه در دامان عفيف مادر، با رشد جسم، روح معنوي خود را پرورش ميداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت ميبرد كه به پدرش گفته بود: «اگر از چيزي ناراحت و دلتنگ باشم وگريه كنم، چشمانم سرخ مي شود و سرم درد مي گيرد. اما وقتي با خدا راز و نياز كرده و گريه ميكنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتي جسمي احساس مي كنم، بلكه تازه سبك تر و آرام تر ميشوم».
نوجواني از جنس ايمان و شهامت
با شروع حركت هاي انقلابي مردم ايران، ناهيد هم به سيل خروشان انقلابيون پيوست و با شركت در راهپيمايي ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز كردستان قرارگرفت.
روزي با دوستانش به قصد شركت در تظاهرات عليه رژيم به خيابان هاي اصلي شهر رفت. لحظاتي از شروع اين خيزش مردمي نگذشته بود كه مأموران شاه به مردم حمله كردند. آنها ناهيد را هم شناسايي كرده بودند و قصد دستگيري او را داشتند كه با كمك مردم از چنگال آن دژخيمان فرار كرد. برادرش مي گويد؛ «آن شب ناهيد از درد نمي توانست درست روي پايش بايستد. بر اثر ضربات ناشي از باتوم، پشتش كبود رنگ شده بود».
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و شروع درگيري هاي ضد انقلاب در مناطق كردستان، همكاري اش را با نيروهاي ارتش و بسيج و سپاه آغازكرد. شروع اين همكاري، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهك كومله را كه زخم خورده فعاليت هاي انقلابي اين نوجوان و ساير دوستانش بود، برانگيخت.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
🌹🌹🌹
شهید دیالمه دانشجوی پزشکی بود
و به دلیل اینکه فردی سیاسی بود ساواک ایشان را به دانشکده داروسازی میفرستاد.
اما ایشان در عین اینکه یک دانشجو بود، حوزوی و یکی از شاگردان شهید مطهری نیز محسوب میشد.
ایشان ارتباط عمیقی با شهید بهشتی پیدا کرده بود و کم کم نخبه ای در حد اعلی و حتی فراتر از یک دانشجوی ساده از ایشان ساخته شده بود.
سخنرانیهای شهید دیالمه را علمای وقت میشنیدند و توجه خاصی به اظهاراتش داشتند.
نماینده مردم مشهد بود و حمایت علماء را برای رأی اوردن داشت.
چندین سال قبل تر از همه ی سیاسیون و متفکرین وقت اعلام کرد موسوی و همسرش انحراف فکری دارند. و قبل از تر آن خیانت بنی صدر را تبیین کرد.
و جالب تر از همه اینکه تمام این وقایع در سن 25 سالگی ایشان اتفاق افتاده است.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#زندگینامه