خانمِ شهید باکری امده بود خانه ما همین که چشمم به پسرش احسان افتاد که داشت توی حیاط بازی میکرد دلم لرزید... دیگر تا خبرش را آوردند طولی نکشید... گفتند آقاحمید مجروح شده بیمارستان ارومیه هست... به همه اینجوری میگفتن...تا امادگی شنیدن خبر اصلی داشته باشند...
چه روزی بود😭همه دَم در جمع شده بودیم و گریه میکردیم😭 بچه هایش هم همان جا کنار اثاثیه روی زمین نشسته بودند و گریه میکردند😔 احسان یک عکس پدرش را از توی البومشان دراورده بود نگاهش میکرد وگریه میکرددلم داشت میترکید دلم می خواست فریاد بزنم بقیه هم از من حالشون بدتر بود... رفتم دست احسان را گرفتم و از روی زمین بلندش کردم و گفتم چرا گریه میکنی😔بابا که چیزیش نشده 😔حالا گریه خودمم بند نمی آمد...
#راوی: #همسرشهید
#حاج_محمدعبادیان
🔷🌷#دوستان_شهدا🌷🔷
#همسرشهید
🌸
در روزهای خوش زندگی مشترک آنقدر به من محبت میکرد که من شرمنده میشدم میگفتم: پویا جان من چطور این همه محبت را تلافی کنم میگفت: خانم من وظیفهام را فقط برای تو انجام میدهم شما ازخدا بخواه شهیدم کند. قران و نهج البلاغه و تفسیرش همیشه جزء مطالعات اصلی پویا بود. دیدن سی دیهای مربوط به شهدا، کتابهای شهدا از سرگرمیهای پویا بود. گلزار شهدا اصفهان پاتوق وقت و بیوقت ما بود، به خصوص قطعه شهدای گمنام. گاهی تو گوش ریحانه میگفت: اینجا یک تکه از بهشته، از همین حالا باید بفهمی که اینجا میتونه برات تفریحگاه باشد، ریحانه بهشتی بابا، من آن روزها متوجه نمیشدم. اما حالا متوجه تفریحگاه بودن گلزار میشوم!!!
🌺
#شهیدمدافع_حرم_پویاایزدی
#سالروزولادت
#همسرشهید
چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.
بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید.
#شهیدسیدعلی_اندرزگو_مبارزانقلابی
🔹🌷#دوستان_شهدا🌷🔹
#همسرشهید
همان اوایل شهادت خواب وی را دیدم؛ در بهشت به پای امیر افتاده و گریه میکردم. دست شهید را گرفتم و گفتم: امیر ما که در دنیا نتوانستیم، زمان زیادی زندگی کنیم؛ کمک کن در بهشت با هم باشیم. سپس شهید جایگاهی را نشان دادند و گفتند: رسیدن به این جایگاه فقط بستگی به اعمال شما دارد.
🍃
مطمئن هستم شهادت همسرم بنده را انسانی شکرگزار و صبور در برابر همه مسایل ساخته است. خداوند انسانها را امتحان میکند و چه زیباست اگر تسلیم امر خدا شده و شکرگزار باشیم.
🌺
همیشه از من سوال میشود، شهید جزء انسانهای خاص بوده که به این جایگاه رسیده است؟ من معتقد هستم وی همانند بقیه انسانها فردی میانهرو بودند که تمام تلاش خود را برای آرامش خانواده میکردند و تنها خلوص نیت و تقوای شهید سبب شد به آرزوی خود برسند.
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدامیرکاظم_زاده