هدایت شده از [ ♡قـنـوت♡ ]
﷽
ألَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
آگاه باشید! ڪه دوستان خدا نه ترسی دارند
و نه غمگین میشوند.
| #سوره_یونس
#آیهی۶۲-جزء۱۱|
دلخوشم به عاشقانه بودنت،
در لحظههایی ڪه غریبترین صداے
نفسهایم را فقط تو شنیدے...
#آیههای_آرامش
🍃 وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ🍃
♡🌱
خوشا آنان ڪہ #زینب یارشان شد
صداقت در عمل گفتارشان شد..
بہ عباس اقتدا ڪردند و رفتند
علمدار #حسین ســــردارشان شد
#شهید_حسین_مشتاقی
#صبحتون_شهدایی🌷
11.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش آمدی عزیز برادرم😭
#شهید_حاج_احمد_متوسلیان😢
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
هدایت شده از [ ♡قـنـوت♡ ]
اللّٰهُمَّ طَهِّرْنِى فِيهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذارِ، وَصَبِّرْنِى فِيهِ عَلَىٰ كائِناتِ الْأَقْدارِ، وَوَفِّقْنِى فِيهِ لِلتُّقىٰ وَصُحْبَةِ الْأَبْرارِ، بِعَوْنِكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَساكِينِ.
روز سیزدهم مهمانی♥️
خدایا بگیر ازمن چیزی رو که تو رو ازم میگیره،نزار بدون تو خودم رو گم کنم بزار کنار بنده های خوبت خوب بودن رو حس کنم میخام برای تو باشم،ای نورچشم کسی که تنها تو رو داره..
به همه گفته ام خدایی دارم مهربان تر از حدِّ تصور
♡🌱
هدایت شده از [ ♡قـنـوت♡ ]
آره مشتی شهید نشد، مُرد
همون که یه دقیقه هم مثل شـهدا زندگی نکرد،
فقط حرفش رو می زد...
♡🌱
❤️ روایتی کوتاه و زیبا ، از یک #ازدواج_عاشقانه
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌸غاده دختر یه خانوادهٔ مرفه بود 👩⚕و پدرش بین آفریقا و ژاپن مروارید⚪️ تجارت میکرد
🌸تقریبا همه مخالفِ ازدواجش با مصطفی بودند 😤و میگفتند:دیوونه شدی غاده؟😠 این مرد (چمران) بیست سال از تو بزرگتره... همه اش توی جنگه .😡 پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره...😤😠😡
روزی که مصطفی رفت خواستگاری🚶 ، مادر غاده بهش گفت: شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟🤔 این دختر صبح که از خواب بیدار میشه ، وقتی میره مسواک بزنه ، تا برگرده عده ای تختش رو مرتب کرده اند،😐 لیوان شیرش🥛 رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش ☕️رو آماده کرده اند. شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی. شما نمی تونی براش مستخدم بیاری..😑😐 مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم، 😕اما قول میدم😌 تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش 🛏رو مرتب کنم و لیوان شیر🥛 و قهوه اش☕️ رو روی سینی بیارم دم تختش... غاده میگه: مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود. 🙂🙃وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟ می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم😇
🌸مهریه ام یک جلد کلام الله مجید 📒بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند.😇 اولین دختری بودم که در صورو لبنان چنین مهریه ای داشت. برای مردم و خانواده ام عجیب بود 😦😯
🌸دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده! تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی. این بلنده ، این کوتاه است؛ پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره...😁
غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی...😏
دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره.... غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن.😂😂 مصطفی گفت: چرا می خندی؟😏 غاده گفت: مصطفی! تو کچلی؟ نمی دونستم ... 😂🤣وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت: مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید...🤔
غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم...😊
🌸غاده میگه آخرین بار که مصطفی میخواست بره منطقه، اسلحه اش رو آماده کردم و با آب سرد دادم دستش.👩💼 مصطفی گرفت و گفت: «تو دخترِ خیلی خوبی هستی...» 👨⚕صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق رو زدم ، چراغ اتاق روشن و یهو خاموش شد... انگار یقین کردم مصطفی بره شهید میشه... 😔دویدم و کلت کمریام رو برداشتم ... نیتم این بود تیر بزنم به پاهای مصطفی تا نره و برام بمونه ... اما تا برگشتم، مصطفی رفته بود... رفت و شهید شد...😞😔😔😔😭
.
📚 خاطرات زیبایِ زندگیِ شهید چمران رو در کتاب بینظیرِ نیمه پنهان ماه1 "چمران به روایت همسر شهید" بخونین
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
زندگینامه شهید مهدی فریدی معاون عملیاتی فرماندهی سپاه همدان
نبرد اراده ها و تانک ها در سر پل ذهاب
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هنگامي که با سمت معاون عملیاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان و در عین حال فرمانده محور عملیاتی سر پل ذهاب، با فرماندهي عده کمی از همرزمان خود در مقابل تعداد زيادي از تانکهاي دشمن که قصد تجاوز به قسمت ديگري از منطقه سر پل ذهاب را داشتند قرار گرفت، شجاعانه ايستاد و در این عملیات از سقوط سر پل ذهاب جلوگیری کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تـو را
مــا
چشـم در راهیم ...
📎پ ن : ۱۵ فروردین سالروز ولادت سردار بےنشان ، فرماندهی دلاور لشکر ۲۷ محمد رسول الله «ص»
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان🌷
i
#خاطرات_شهید
●هميشه يك دلواپسي داشتند كه از دوستان شهيدشان جاماندهاند. در مدت حضور ايشان در جنگ من و مادر شهيد در ستاد پشتيباني جنگ فعاليت داشتيم. مادر ايشان خيلي فعال بودند، از پختن نان بگيريد تا بافتن پليور براي رزمندگان اسلام هر آنچه در توان داشتيم انجام ميداديم. سردار مدت 84 ماه در جنگ و جبهه حضور داشتند. در اين مدت 9 بار مجروح شدند و 25 درصد جانبازي داشتند.
●همسرم همرزم سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان بودند.
● همسر سردار اسکندری در یکی از گفتوگوهای خود با رسانهها درباره نخستین مواجهه خود با چگونگی شهادت ایشان اشاره کرد: «به هر ترتیبی که بود برای اولین بار عکسهای پیکر و سربریده شده همسرم شهید اسکندری را دیدم. در این لحظه بود که صحنه کربلا پیش رویم زنده شد، فرمایش حضرت زینب (س) را به یاد آوردم که فرمودند؛ در صحنه کربلا چیزی جز زیبایی ندیدم؛ لذا با تأسی به حضرت زینب (س) میگویم زمانی که سربریده همسرم را دیدم تمام آرزوی همسرم را دیدم که به اجابت رسیده است.»
راوی: همسرشهید
#سردار_بی_سر
#شهید_حاج_عبدالله_اسکندری
#سالروز_ولادت
● شهادت: ۹۳/۳/۳ حلب،سوریه
●ولادت : ۱۳۳۷/۱/۱۵ شیراز
🌹🌹🌹