فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شیر بیشه صحرای کربلا صلوات
به پاسدار و علمدار نینوا صلوات
✨به آنکه داد و ستدش به راه دین خدا
به دستگیر همه خلقِ بینوا صلوات
🌺الّلهُمَّ🎊
🌺صلّ🎊
🌺علْی 🎊
🍃محَمَّدٍ🎊
🌺وآلَ🎊
🍃محَمَّدٍ🎊
🌺وعَجِّل🎊
🌺 فرَجَهُم🎊
#میلاد_حضرت_عباس(ع)
#مبارڪـ_باد
🌴💎🌹💎🌴
VID_20220306_234647_486_audio_۲۰۲۲_۰۳_۰۷_۰۸_۴۶_۲۴_۴۲۰.mp3
6.56M
#صوت
🔊گفت و گوی حضرت عباس(س) و امام حسین (ع)
🎤کربلایی سید رضا نریمانی ؛ حاج میثم مطیعی
#امام_زمان
#میلاد_حضرت_عباس
🌴❄️💎❄️🌴
💫💫عنایت یل ام البنین به افسر روسی 💫💫
در کتاب « کرامات العباسیه » به نقل از مرحوم حاج ملاّ محمود زنجانی آمده است : « در شهر خانقين برای اداي نماز به مسجد رفتم و در آنجا مرد سفيد پوست و درشت و فربهي را ديدم كه مثل شيعه ها نماز مي خواند. از اين موضوع تعجب كردم. نمازش که تمام شد، نزديكش رفتم و پس از عرض سلام از لهجه اش يقين پيدا كردم كه او روسی است. با اين وصف از وطن و مذهبش پرسيدم، گفت: دوست عزيز من اهل لنينگراد شوروی هستم و در جنگ اول جهاني افسر و فرماندۀ دو هزار سرباز روسي بودم و ماموريتم تسخير كربلا بود. بيرون شهر اردو زده و در اوج آمادگي در انتظار دريافت فرمان يورش به كربلا بوديم كه شبي در عالم رؤيا شخصيّت گرانقدری را ديدم كه نزدم آمد و با من به زبان روسي سخن گفت و خطاب به من فرمودند: دولت روس در اين جنگ شكست خورده است و اين خبر فردا به عراق مي رسد و از پيِ انتشار خبر شكست روس، همۀ سربازان روس كه در عراق مستقرّ هستند به دست مردم كشته مي شوند و تو براي نجات خويش از مرگ به دست مردم، اسلام را برگزين. گفتم: سرورم شما كيستيد؟ فرمودند: من عباس قمر بني هاشم هستم. شيفته جمال پر فروغ و كمال وصف ناپذير و بيان گرم و گيراي او شدم و همان جا به راهنماييِ او اسلام آوردم. آنگاه فرمودند: برخيز و از نيروهای ارتش روس فاصله بگير. گفتم: آقا كجا بروم !؟ فرمودند: نزديك مقرّ فرماندهي ات اسبي است، بر آن سوار شو كه تو را به نجف مي رساند و آنجا پيش وكيل و شخصيت مورد اعتماد خاندان ما سيد ابوالحسن اصفهانی برو. گفتم: سرورم، من تنها ده نفر مامورِ مراقب دارم، چگونه بروم!؟ فرمودند: آنها همه مست افتاده اند و متوجّه رفتن تو نخواهند شد. از خواب بيدار شدم و خيمۀ خويش را عطرآگين و نوراني احساس كردم. با عجله لباس خود را پوشيدم و حركت كردم. مراقبين من مست بودند. من از ميان آنها گذشتم، امّا گويي متوجّه نشدند. در نزديك قرارگاه خويش اسبی آماده بود. سوار شدم و آن مركب با شتاب پس از مدّتی كوتاه مرا در شهری پياده كرد. در بهت و حيرت بودم كه ديدم درب خانه ای باز شد و مرد كهنسال و منوّري بيرون آمد و به همراه او يك شيخ بود كه با من به زبان روسي سخن گفت: مرا به منزل دعوت كرد، از او پرسيدم: دوست عزيز، اين آقا كيست؟ پاسخ داد: همان مرد فرزانه و بزرگي كه حضرت عباس ( علیه السلام ) شما را به سوی او فرستاده و پيش از رسيدن شما، سفارشتان را به او نموده اند. بار ديگر اسلام آوردم و آن مرد بزرگ ( آیت الله سيد ابوالحسن اصفهانی ) ، به شيخ دستور داد كه دستورات اسلام را به من بياموزد و شگفت انگيز تر اينكه روز بعد هم خبر شكست دولت بلشوی روس در عراق انتشار يافت و عربهاي خشمگين و به جان آمده، به سربازان روسی يورش بردند و همه را قتل عام كردند. پرسيدم: شما الان اينجا چه مي كنيد!؟ گفت: هواي نجف بسيار گرم است به همين جهت آيت الله سید ابوالحسن اصفهانی در تابستان ها كه هواي اينجا بهتر است مرا به اينجا مي فرستد. از او پرسيدم: آيا باز هم حضرت عباس ( علیه السلام ) را زيارت كرده اي؟ گفت: گاهي ما را هم مورد عنايت قرار مي دهند. »
علمدار خوش آمد ♥️
امروز تمام گرهها بی دست باز میشود
أمّا القلوبُ المنکسرة، العباسُ کفیلها.
[ اما قلبهای شکسته؛ عباس ضامن و سرپرست آنهاست.]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷السلام علیک یا
🌷 اباالفضل العباس
دو دست بریده اش
کافی است برای گرفتن
دسـت تمام عالــمیان
ای که دستت
بوسه گاه مرتضاست
ساقی بی دست
دست ما را هم بگیر ...
در پناه ابالفضل عباس باشید
دستان بریده عباس دستگیرتان
🌷التماس_دعای_خیر_و_فرج
روزتون مملو از عشق به ائمه اطهار🌟🌟