🎇 ⭐️ امام هادی علیه السلام (۳):
امامت امام (۲):
تصریح امام جواد علیه السلام:
- از اسماعيل بن مهران روايت شده:
"چون امام جواد (ع) خواست براى نخستين بار از مدينه به بغداد رود، هنگام بيرون رفتنش به او عرض كردم:
قربانت گردم من از اين راهى كه مي روى بر شما نگرانم، پس بفرمایید بعد از شما امر امامت به چه کسی منتقل می شود؟
حضرت با روى خندان به جانب من برگشته فرمود: آنچه تو گمان مي كنى امسال نيست (و من باز خواهم گشت).
امّا چون «معتصم» دوباره او را طلبيد (و امام براى دوّمين بار به نزد معتصم به بغداد مي رفت) پيش آن حضرت رفته و عرض كردم:
قربانت شما مي رويد، پس بفرمایید بعد از شما امر امامت با كيست؟
حضرت گريست تا اينكه محاسنش خیس شد آنگاه رو به من كرده فرمود:
اين بار براى من نگرانى و خطر هست، و پس از من كار امامت با پسرم «على» (امام هادی) است".
⭐️ (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 298)
ــــ🌺 روزمان را با نورانیتِ #احادیث ، نورانی کنیم 🌺ــــ
🔑 امیرالمؤمنين علی( علیه السلام) قُلوبُ العِبادِ الطّاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللّهِ سبحانَهُ، فمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَيهِ
🔑 دلهاى پاکِ بندگان، نظرگاه خداى سبحان است. پس هر كه دل خويش را پاک گرداند خداوند به آن نظر افكند.
📚 غررالحكم حدیث ۶۷۷۷
🗓 ۱روز تا #عید_غدیر
╔═"═••⊰💙⊱••═''═╗
╚═-═••⊰💙⊱••═-═╝
Iاِنتشار بدون لینڪ=✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهکار عربی فارسی👌😍
عید غدیر پیشاپیش مبارک💫💚
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ماجرای شعر معروف شهریار درباره امیرالمومنین علی (علیه السلام)
---------------------------------------
---------------------------------------
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🖊️مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند :
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشستهام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند.
حضرت فرمودند:
شاعران اهل بیت را بیاورید.
دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند
فرمودند:
شاعران فارسیزبان را نیز بیاورید.
آنگاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
فرمودند:
شهریار ما کجاست
شهریار آمد.
حضرت خطاب به شهریار فرمودند:
شعرت را بخوان
شهریار این شعر را خواند:
«علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم خدا را
وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟
گفتند:
شاعری است که در تبریز زندگی میکند.
گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید.
چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام
از او پرسیدم:
این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساختهای...
شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد:
که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساختهام، چون من نه این شعر را به کسی دادهام و نه درباره آن با کسی صحبت کردهام
گفتم: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند. حضرت، شاعران اهل بیت را احضار فرمودند. ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند:
شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند:
شهریار ما کجاست، شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید.
آن گاه حضرت فرمودند:
شهریار شعرت را بخوان! و شما این شعر را به یاد دارم خواندید.
شهریار بعد از شنیدن این خواب، فوقالعاده منقلب شد و گفت: من فلان شب این شعر را ساختهام و همانطور که قبلا عرض کردم تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار ندادهام.
وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیدهام. یقیناً در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی با این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است
روحش شاد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
---------------------------------------
---------------------------------------
اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج
کربلاییحسین_طاهری_ای_حضرت_معشوق_.mp3
5.17M
مولودی فوق زیبا 👌🌸🌷
#عید_غدیر
#حسین_طاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر خسته جانی بگو
یاعلی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بای بسم الله رحمن الرحیم
نقطهی ایجاز اَلله عظیم
ملجئی از شر شیطان رجیم
اشهد اَن علی اعلی علیم
وا نکن از سر، منِ وابسته را
شاعری از مکرِ دنیا خسته را
ذکر تو «حی علی خیر العمل»
ذکر تو شیرینتر از طعم عسل
نام تو همچون نگینی بیبدل
میدرخشد پر تلالو از ازل
من همانم، سائل انگشترت!
ثبت کن، نام مرا در دفترت!
نقطهی بائی، تجلیگاه نور!
جلوهی تورات و تفسیر زبور!
آیهی والتین و والزیتون و طور!
ایلیای ناطق عصر ظهور!
حک شده نامت به روی ساق عرش
ذکر مداحان تو در عرش و فرش
منبری برپا شده در کهکشان
دست تو در دستهای آسمان
از همه پیغمبران داری نشان
ماه و خورشید و فلک یاهو کشان
فاستجاب ربُّهُم انی لهم
عاشقان! «الیوم اکملت لکم....»
مرز باریکی است در عقل و جنون
اهل دنیا مانده در بهت و سکون
لات و عُزّیٰ در مقامت واژگون
حیدری «والسابقون السابقون»
عین و لام و یای آیات خداست
او حسابش از همه عالم جداست
━━━━💠🌸💠━━━━
#عید_غدیر 🌷
#فروغ_زمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋اهمیت غدیر
از نظر من روزی مهم تر از غدیر در هستی نداریم
روزی که هدایت کامل شد.
غدیر فریاد مظلومیت امیرالمومنین است....
🎙دکتر رائفی پور
#عید_غدیر
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
📿🌺🍃
🌺
❇️ حضرت علی علیه السلام بعد از درگذشت ابوذر غفاری به اصحاب فرمودند:
✍ دلم بحال ابوذر میسوزد، خداوند متعال رحمتش کند.
🔸 اصحاب علت را پرسیدند؟
🔹 مولا فرمودند:
✍ آن شبی که به دستور عثمان، ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانهٔ او رفتند چهار کیسهٔ اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید:
🔺 اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید
🔺 دوم بی انصافها، آیا ارزش علی، چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی میخواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت دنیا را که جمع کنید و به من بدهید با یک تار موی علی عوض نمیکنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
🔸 مولا گریه کردند و فرمودند:
✍ به خدایی که جان علی در دست اوست قسم، آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست، سهشبانهروز بود او و خانوادهاش هیچ نخورده بودند.
⚠️ مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان، علی فروش نشویم.
🌺
📿🌺🍃
🎇💐ازدواج فاطمۀ زهرا (س) (۱۴)
💐 خطبۀ عقد در مسجد النبیّ (ص):
در ادامۀ روایت کتاب مناقب از امّ سلمه آمده است: (پس از بیان داستان ازدواج در بهشت) آنگاه پيامبر خدا به حضرت على بن ابى طالب فرمود:
به خدا قسم هنوز آن ملك از نزد من بالا نرفته بود كه تو درب خانه را زدی. من امر پروردگارم را در بارۀ تو اجراء خواهم كرد.
يا ابا الحسن! تو قبل از من برو تا من به مسجد بيايم و فاطمه را در حضور مردم براى تو تزويج كنم و بقدرى از فضائل تو بگويم كه چشم تو و دوستانت در دنيا و آخرت روشن شود.
على (ع) ميفرمايد: من از حضور آن حضرت با سرعتى خارج شدم كه از كثرت خوشحالى سر از پاى نمى شناختم.
عمر و ابوبكر به استقبال من آمدند و گفتند: چه خبر!؟ گفتم: حضرت رسول دخترش فاطمه را برايم تزويج نمود و فرمود: خدا در آسمان فاطمه را براى تو تزويج كرده است.
اين پيغمبر است كه مى آيد تا اين موضوع را در حضور مردم بگويد. ايشان خوشحال شدند و با من بسوى مسجد باز گشتند.
هنوز ما به وسط مسجد نرسيده بوديم كه پيامبر خدا در حالى كه از كثرت خوشحالى نور از صورت مباركش ميباريد به ما ملحق شد.
آنگاه بلال را خواست، بلال گفت: لبيك يا رسول اللَّه! فرمود: مهاجرين و انصار را نزد من بياور، موقعى كه آنان حضور يافتند آن حضرت پا به پله منبر نهاد و پس از حمد و ثناى خداى جهان فرمود: اى گروه مردم!
جبرئيل نزد من آمد و گفت: خداى سبحان ملائكه را نزد بيت المعمور جمع كرده و آنان را شاهد گرفته كه فاطمه زهراء دختر محمّد را براى على بن ابى طالب (ع) تزويج نموده و مرا هم مأمور كرده كه اين امر را در زمين انجام دهم و شما را بر آن شاهد بگيرم.
سپس آن حضرت نشست و به حضرت على فرمود: برخيز و خطبه را براى خويشتن بخوان.
على (ع) برخاست و پس از حمد و ثناى خدا اين خطبه را خواند:
«وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً لِأَنْعُمِهِ وَ أَيَادِيهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةً تَبْلُغُهُ وَ تُرْضِيهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَاةً تُزْلِفُهُ وَ تُحْظِيهِ وَ النِّكَاحُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ رَضِيَهُ وَ مَجْلِسُنَا هَذَا مِمَّا قَضَاهُ اللَّهُ وَ أَذِنَ فِيه»
بدانيد كه پيغمبر معظم اسلام دخترش فاطمه را به عقد من در آورده و زره مرا مهريه وى قرار داده و من به اين ازدواج راضى ميباشم.
مسلمانان به رسول خدا گفتند: يا رسول اللَّه! دخترت فاطمه را براى على تزويج نمودى؟ فرمود: آرى. گفتند: خدا اين ازدواج را مبارك و يگانگى ايشان حفظ نمايد.
💐 (كشف الغمة، ج1، ص 358)