⇲ آخــرالــزمــان در حــال اجـراست... ⇱
----------------------------------------
----------------------------------------
✍️عــمــرت را در راه امــام زمــانــت خــرج ڪــن
در روایــات هســت کــه در آخــر الزمــان یــڪ ســال انــســان
بــه انــدازه یــڪ مــاه مــے گــذرد
و یــڪ مــاه در عــرض یــڪ هفــتــه
و یــڪ هفــتــه در عــرض یــڪ روز،
تــوجــه ڪــردیــن عــمــرها چــقــدر ســریــع مــیــرونــد؟!
روزهـــــــا ســـریـــــع مــیــگــذرد...!!!
----------------------------------------
⚠️آخــرالزمـــان در حـال اجــراستــ ...
⭕برداشته شدن برکت از سال، ماه، هفته، روز، در آخرالزمان
☀️امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند :
در آخرالزمان برکت از سال و ماه و هفته و روز و ساعت برداشته میشود.
هر سالی به قدرت یک ماه،
هر ماهی به قدر یک هفته،
هر هفته ای به اندازه یک روز،
و هر روزی به قدر یک ساعت میگذرد.
و در آن زمان سختی ها بسیار شده
و عمرها کوتاه میگردد.
----------------------------------------
----------------------------------------
📚کنز العمال ؛ ج۱۴، ص۲۴۴
دیر نیست صبح سپیدی که با ندای "اناالمهدی" جهان بیدار شود...
----------------------------------------
----------------------------------------
✍️حـدیـث مـهـدوے
⛅حـضـرت مـهـدے (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فـرمـودݩـد :
هـمـاݩـا، مـݩ، امـاݩ و مـایـہ ایـمـݩـے بـراے اهـݪ زمـیـݩـم؛ هـمـاݩ گـونـہ كـہ سـتـاره هـا، سـبـب ایـمـݩـے اهـݪ آسـمـاݩ اݩـد.
📚بحار الانوار ؛ ج۵۳، ص۱۸۱
----------------------------------------
⛅مهدی جان
غیبت شـما بہ معنـای نبـودن نیستـ!
بلڪہ بہ معنای نـدیدن هم نیستـ...
چرا ڪہ تـو روی فـرش مجالـس ما قـدم مے گـذاری
در بین مائـے
ما را می بینے و می شناسے
ما هم تـو را می بینیـم
ولے نمی شناسیم😔
مگـر نہ این است ڪہ شما را تشبیہ ڪرده اند بہ یوسف، ڪہ برادران را دیـد و شناختـ
ولے برادران با اینڪہ او را دیدنـد، نشناختـند...
مگر نہ این است ڪہ در دعـای ندبہ می خوانیـم، ای غایبـے ڪہ غایب از ما نیستـے؛ فدایت شوم، ای دور از مایـی ڪہ از ما دور نیستـے
🔹مگر نه این است ڪہ وقتے می آیـے، خلایق انگشتـ بہ دهان می مانند ڪه ما این آقا را نه یکـبار، بلکه بارها دیده ایـم!
🔹پس تو در اینجا در بین ما، ولے غایبـے، یعنی ناشناختہ ای!
نشناختن هم گناه ماستـ،
تو برای من غایبـے ڪه نمیشناسمت...😞
🔹ای ڪاش با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم تمام شدنے باشـد...
🔹ای ڪاش بودنتـ را هر لحظه با تمام وجودم حس میڪردم...
----------------------------------------
در ایـن زمـانہ کـہ دورانِ سـخـتِ بـدعـهـدے سـت
خـوشـا بـحـال زمـانـی کـہ صـاحـبـش، مـهـدے سـت
⛅سلام مهدی جان
دیر نیست صبح سپیدی که با ندای "اناالمهدی" جهان بیدار شود..
من به اشتیاق آن سپیده دمان زنده ام...
عاقبت روزی می آیی
ای طبیب دردمندان
تو می آیی
تا که غم پنهان کنی از چهره چشم انتظاران
در این روزهای غربت زده نزدیک به ظهور
یادی کنیم از آن عزیز غائب از نظر.....
به امید فرجش
و به امید دیدارش
و به امید بودن و ماندن در رکابش....
----------------------------------------
----------------------------------------
الّلهُـــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج
ســه حـدیــث نـــاب مـــهــدوی
----------------------------------------
----------------------------------------
☀️امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند :
شیعیان ما در اندوهی دائم به سر می برند تا فرزندم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نوید ظهورش را داده ظاهر شود.
📚بحارالأنوار ؛ ج ۵۰، ص۳۱۷
----------------------------------------
✍️ منتظران بگوش باشید
☀️امام صادق (علیه السلام) :
ایمان خود را قبل از ظهور تڪمیل کنید، چون در لحظات ظهور ایمان ها بہ سختے مورد امتحان و ابتلاء قرار می گیرند.
📚اصول کافی؛ ج۶، ص۳۶۰، ح۱
----------------------------------------
☀️امام باقر (علیه السلام) :
زمانے بر مردم مےآید ڪہ امام و پیشواے آنان غیبت مےڪند، پس خوشا بہ حال ڪسانے ڪہ در آن زمان، بر فرمان ما، استوار و ثابت قدم باشند.
📚بحارالانوار؛ ج۵۲، ص۱۴۵
----------------------------------------
----------------------------------------
الّلهُـــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 جشن بزرگ #فقط_به_عشق_علی علیهالسلام
در میدان آزادی تهران
🎼 اجرای موزیک صبح غدیر علی اکبر قلیچ
#مثبت_شما
﷽ 🎇💐ازدواج فاطمۀ زهرا (س) (۱۷):
💐 درخواست مراسم عروسی:
از امام علی (ع) نقل شده که فرمود: مدت يك ماه بود كه من راجع به فاطمه اطهر با پيغمبر اكرم گفتگو نمي كردم، زيرا از آن حضرت خجالت ميكشيدم.
ولى آن بزرگوار هر گاه من بحضورش مشرف ميشدم ميفرمود: يا ابا الحسن! همسر تو بسيار نيكو است! يا ابا الحسن! مژده باد تو را، زيرا من بزرگترين زنان عالم را براى تو تزويج نموده ام.
مدت يكماه كه از اين جريان گذشت برادرم عقيل نزد من آمد و گفت: يا على! من براى هيچ نعمتى اين قدر خوشحال نشدم كه تو با فاطمه دختر حضرت محمّد (ص) ازدواج كرده اى.
يا على! پس چرا از رسول خدا تقاضا نميكنى كه فاطمه را در اختيار تو بگذارد تا چشمان ما بوسيله اجتماع شما روشن شود؟
على (ع) فرمود: آرى، من خيلى مايلم كه اين آرزو بر آورده شود، هيچ مانعى در كار نيست، ولى از پيغمبر اعظم اسلام (ص) خجالت ميكشم.
عقيل گفت: تو را به خدا قسم، برخيز و با من به حضور رسول خدا بيا! وقتى برخاستيم كه به حضور آن حضرت مشرف شويم در بين راه با «اُم اَيمَن» كنيز پيامبر اكرم مواجه شديم، موقعى كه وي را از تصميم خود آگاه نموديم گفت:
شما اين عمل را انجام ندهيد، بگذاريد ما زنان اين مطلب را با آن حضرت در ميان بگذاريم زيرا سخن زنان در اين باره بهتر در دل مردان جاى خواهد گرفت.
پس از اين جريان من نزد ام سلمه رفتم و او را از اين موضوع آگاه نمودم، وى هم زنان پيغمبر اكرم را آگاه و جمع نمود،
آنان به حضور پيامبر كه در خانه عايشه بود مشرف شدند و پس از اينكه در اطراف آن حضرت حلقه زدند گفتند:
يا رسول اللَّه! پدر و مادرمان بفداى تو! ما براى يك موضوعى نزد تو آمده ايم كه اگر خديجه كبرا زنده بود چشمانش بوسيله آن روشن ميشد.
ام سلمه ميگويد: وقتى ما نام خديجه كبرا را برديم آن حضرت گريان شد و فرمود: مثل خديجه پيدا نخواهد شد.
خديجه در آن موقعى كه مردم مرا تكذيب نمودند مرا تصديق كرد، مرا بوسيله ثروت خود در باره پيشرفت دين خدا يارى نمود.
خدا بمن دستور داد خديجه را در باره قصر زمردى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست بشارت دهم،
ام سلمه ميگويد: گفتيم: يا رسول اللَّه! پدر و مادر ما بفداى تو باد! آرى خديجه همين طور بود كه شما ميفرمائيد، ولى در عين حال او بسوى رحمت پروردگار خويشتن رفت.
خدا اين نعمت را براى آن مبارك نمايد و ما را هم با او در درجات بهشتى و رضوان و رحمت خود جاى دهد.
يا رسول اللَّه! اين على عليه السّلام در دنيا برادر و پسر عموى تو ميباشد. او دوست دارد كه شما فاطمه را در اختيارش بگذارى تا با يك ديگر مأنوس شوند.
رسول اعظم اسلام (ص) به ام سلمه فرمود: پس چرا على اين موضوع را با من در ميان نميگذارد؟ گفت: از شما خجالت ميكشد.
اُم اَيمَن ميگويد: پيغمبر خدا به من فرمود: برو على را نزد من بياور. وقتى من بسراغ على رفتم ديدم آن حضرت در انتظار من ميباشد تا جواب رسول خدا را برايش بگويم. وقتى مرا ديد فرمود: چه خبر؟ گفتم: پيامبر خدا تو را ميخواهد.
حضرت امير ميفرمايد: هنگامى كه من در محضر آن برگزيده خدا مشرف شدم زنان آن حضرت برخاستند و به حجره هاى خود رفتند.
من در حالى بحضور رسول خدا نشستم كه به زمين نگاه ميكردم، زيرا از آن بزرگوار خجالت ميكشيدم. پيغمبر خدا بمن فرمود: آيا دوست دارى كه همسرت را در اختيارت بگذارم؟
من همان طور كه بزمين مينگريستم گفتم: آرى، پدر و مادرم بفدايت باد. فرمود: بسيار خوب، امشب يا فردا شب اين خواسته تو بر آورده خواهد شد و من با يك دنيا خوشوقتى برخاستم.
💐 (كشف الغمة، ج1، ص 360)