فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💛💭•
#سلام_ارباب_دلم
هࢪدࢪےبستہْشود
جُزدرپٌࢪفیضحسین
ایندࢪخانہعشقاَست
ڪہبازاستِهَنوز...
ـ ـ ـ ــــــــــ❁ــــــــــ ـ ـ ـ
💭⃟⃟💛¦⇠ #امآم_حسینم
•°~🌸🌱
هرجانداری؛
بهامیدیزندهست!
توجمیعامیدهایعالمی...♥️(:
#اݪسلامعلیڪیااباعبدالله..✨
صبـحـتـون حـسـیـنــے 🙂🦋
ziyarat-ashura-011.mp3
12.64M
قرائت زیارت عــاشـورا با نوای حاج میثم مطیعی ؛
هدیه میکنیــم به امام زمــان ارواحنافداه🌷
#محرم
Salame Man Be Hossein ~ Music-Fa.Com_۲۰۲۱_۰۸_۲۹_۰۸_۳۱_۱۰_۴۸۵.mp3
15.85M
﷽؛
سلام من به حُسیـــــنُ
به کربلای حسیـــــن......
#محرم
# هر روز با نهجالبلاغه
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🔔بهتر از خوب و بدتر از بد:
◽️فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ .
🌗انجام دهنده كار نيك از كار نيكش بهتر است و انجام دهنده كار بد از كار بدش بدتر.
۱۱۰۷
📘#حکمت_۳۲
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
فقط حیدر امیرالمؤمنین است
#یا-مهدی
💧💧💧💧💧💧💧💧💧
قدم به قدم همراه مولا مهـ❤️ـدی(عج) ...
چقدر زیباست!
در دنیا از خود رد پا نگذاریم،
بلکه دقیقا پا در جای پای امـ❤️ـام زمانمان(عج) بگذاریم؛
تا هر کس یک رد پا ببیند و ...
آن هم رد پای امـ❤️ـام زمان(عج)!
امام مهـ❤️ـربانم سلام ....
💧💧💧💧💧💧💧💧
# اللهم عجل لولیک الفرج
⛔️⛔️⛔️🔞🔞❌❌🚷🚷
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت اول)
ان شاءالله از امروز به صورت دنباله دار هر روز ۲ 🌸قسمت میذاریم
🌻لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گرانقدر «آیت الله جعفر سبحانی» هم قرار و مورد استقبال قرار گرفته است...
✍قسمت اول:
🔴حالت احتضار:
💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم میداد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد.
💥کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آنها اشک در چشمهایشان حلقه بسته بود.
❄️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کردهام. فکرش به شدت آزارم میداد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم.
⚡️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا میکشاند،
🍀 در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمیکردم اما هرچه دستش به طرف بالا میآمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس میکردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود.
🌾تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی میکرد که احساس میکردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید.
🍃عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو...
🌱من میگویم و تو تکرار کن:
اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را میدیدم و صدایش را میشنیدم.
🔅لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم
.
✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند....
✍ادامه دارد...