فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پوست خشک
◀️همه ما میدانیم که پوست باید مرطوب باشد. پوست خشک بدن نه تنها باعث ظاهر شدن زودتر چروکها میشود، بلکه صورت را خیلی نامرتب و خشن نشان میدهد.
👈چه کنیم؟
◀️همیشه به صورت مرتب کرم و سرمهای مرطوبکننده به دستها و صورت خود بزنید.
@vlog_ir
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😉صبحها برای 15 ثانیه قبلاز اینکهکاملاً
چشمانزیباترو باز کنید بدنخود را
بکشید دست خود را بلند کنید و انگشت
دست را مشتو سپس بکشید اینکار را
در مورد اجزا پا نیز انجام دهید. که
اینحرکات به راحت برخاستن شما کمک
میکنهچونکه موجبمیشه جریانخون
در عضلات بهتر جریانپیدا بکنه🏃♀️
@vlog_ir
درمانِ پوسته پوسته شدنِصورت🎨
2 قاشقسوپخورینمکرابا روغنزیتون
مخلوط کنید تا یک ماسکِ نسبتاً
غلیظ ایجاد بشه از این ماسک به عنوان
اسکراپصورت خود استفاده کنید تا که"
سلولهایمرده را تراشدهد. بعد
پوست خود را شسته و از کمی مرطوب
کننده استفاده کنید اینکار را یک بار در
هفته انجامداده تا پوست شما کاملاً
درمانبشه از پوسته پوستگی👱♀
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اسلام #خانوم_خونه
اسلام رو درست درک کنیم🤍✨
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
برای اینکه آبلیمو، تا سالآینده یا بیشتر
رنگشکِدر و سیاه نشه. حتما باید که
در جایتاریک نگهداریبشه. و رویشیشه
آبلیمو نیز، "پلاستیکِ مشکی بکشید که"
رنگشعالیبمونه. و نکته آخر، اینکه
هیچوقت آبلیمو و آبغوره و آب نارنج را
و کلاً ترشیجات رو تویظرف یا بطریکه
پلاستیکیباشه نریزید چونکه
ترشی اونا، موجب اکسیده شدن و سمی
شدنِ اونا میشه. با رعایت نکات کوچک
محافظ سلامتِ خودتونباشید👌
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیاست_زنانه
زن عاقل اگه خیانت ببینه چیکار میکنه؟❌
اگه تصمیم داره سر زندگیش بمونه ،
حالا به هر دلیلی ، خیانت رو به روی
شوهرش نمیاره ولی عیر مستقیم حواسش
رو شش دنگ زندگیش میکنه و دنبال چرای خیانت میگرده!
اگه تصمیم داره زندگیش رو تموم کنه:
به روی همسرش میاره و از اونور میره
سراغ کارای طلاقش!
اگه تصمیم داره زندگیش رو تموم کنه ولی
به لحاظ مالی و روانی آمادگیش رو نداره:
خیانت رو به روی همسرش نمیاره ،
پول جمع میکنه ، کار پیدا میکنه ،
سعی میکنه حقش رو از زندگی بگیره
حتی مدرک جمع میکنه و بعد میره
سراغ طلاق.
پس اولین گزینه اینه که با خودتون تعارف نکنید
و بیینید موضوع خیانت چقدر براتون مهمه ؛
اگر خیانت ببینید به روی همسر بیارید
و دوباره برگردید سر زندگیتون
فقط و فقط همسرتون رو وقیح تر میکنید
و باید عذر میخوام براش خونه هم خالی کنید
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
در موردِ کک و مک بدونید که:
کک و مک در اثر ژنتیک یا قرار گرفتندر
معرضنور آفتاب بوجود میاد
و در اغلب افرادیکه پوستِ روشندارند
بیشتر اتفاقمیافته "و علت این مسئله"
آن است که بدنسعی میکنه
با اینروشاز خود دربرابر صدماتآفتاب
و اشعه فرابنفشِآنمحافظت کنه که
در واقع یک ضد آفتابِ طبیعیه👌
@vlog_ir
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍂🍃
#ایلای
هر چی بیشتر فکر میکردم بیشتر گیج میشدم چیکار کنم
و تنها چیزی که میدونستم این بود تحمل مواد فروشی ابراهیم مثل تحمل زن دومش دردناکه ک قلبمو میسوزونه...
رفتم پایین و خونه ثریا رو مرتب کردم
دوباره به واحد خودمون برگشتم و ناهار بار گذاشتم
نمیدونستم تو بیمارستان چه خبر هست
تنها شماره ای که داشتم شماره ابراهیم بود که جوابی نمی داد
دلم به شور افتاده بود
تلویزیون باز کردم و از آنجایی که تمام شب رو تقریباً بیدار بودم خیلی زود خوابم برد
خوابی عمیق
ای کاش که نمیخوابیدم
صدای باز شدن در رو شنیدم
ولی خوابم به قدری سنگین شده بود که نمی تونستم چشمامو باز کنم
دلم می خواست این کارو بکنم ولی خیلی سخت بود
د برای همین هم به خوابیدن ادامه دادم
همچنان صداهای آروم آروم به گوشم میرسید ولی اهمیتی نمی دادم
با صدای ابراهیم از خواب بیدار شدم
چشمامو آروم آروم باز کردم و به دو چشم برزخی و عصبانی ابراهیم که درست صورتش نزدیک صورتم کرده بود نگاه کردم
به یکباره از خواب پریدم و گفتم
_تو اومدی
ابراهیم با دندان های قفل شده گفت
_ آره اومدم باهات اتمام حجت کنم
این حرفو که زد یک چیز خیلی داغ وحشتناکی زیر دستم درست زیر انگشت شصتم احساس کردم
ابراهیم با یک دست دست دیگرم و با پاهاش باهامو قفل کرده بود
و یک چیز داغ رو کف دستم گذاشته بود
از انتهای حنجره ام داده بلندی کشیدم
احساس کردم قلبم سوخت
ابراهیم از پشت دندانهای قفل شده اش گفت
_ برای اولین و آخرین بار بهت میگم
کاری به کار من نداشته باش
به خاطر داد و هوار های توی س لی طه پدر من تا دم مرگ رفت
حالا از این به بعد
دهن گشادتو می بندی و هیچ کاری به کار من نخواهی داشت وگرنه خودم میکشمت الای
دیگه حوصله منو سر بردی
دستها و پاهامو ول کرد
با چشمهای اشکی به دستی که انگار قلبم بود و به شدت میزد نگاه کردم
ابراهیم با دسته ی یک قاشق به کف دستم داغ گذاشته بود
آنهم چه داغی
داشتم از سوزش و درد میمردم
تا میتوانستم دادکشیدم گریه کردم
ابراهیم وقتی که داشت از در خارج میشد گفت
_ هر چقدر میخوای گریه کن داد بزن هیشکی دیگه توی خونه نیست
میرم بیمارستان تا من میام فکراتوبکن
یا خفه میشی از این به بعد حرفی نمیزنی یا گور خودتو کندی
رفت و در را کوبید
نفسم داشت بند می اومد از بس که جیغ کشیده بودم و گریه کرده بودم
ابراهیم رفته بود و باز هم توی خونه تنها بودم
با گریه مامانو صدا میکردم
_آخ مامان آخ
_مردم مامان کجایی
پا شدم و مثل دیووانه ها این ور اون ور میرفتم و زیر لب میگفتم
خدا منو بکش خدا یه مرگ بده راحتم کن
بعد جیغ کشیدم و با گریه میگفتم
باباااااا...ببا منو ببر
اگه مشتاقی داستان زیبای الای رو بخونی یا اگه خوندی و دلت میخاد دوباره بخونی بیا لینک زیر
روزی ۴ پارت داریم
کانالمون مذهبی هستش
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b