-امیرالمومنین‌‌علیه‌السلام: هنگام هر سختى و مشكلى بگو: «لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ الْعَلىِّ العَظيم» تو را كفايت مى كند..🌱 @vlog_ir

یهو مامانم با تلخی داد زد. . _:مرد آبروم میره کدوم عروسی سر یه ماه خونه زندگیشو جدا کرده که دختر ما بکنه ..توافق کنن برن سرخونه زندگیشون ... اقاجونم برگشت نگاهی به چشمهای نگران من و صورت برافروخته مامانم کرد و با کمی تامل آهی کشید و گفت _:اینم حرفیه با گریه داد زدم . _:نه آقا جون توروخدا . آقاجون بی تفاوت به التماس های من رو به پرویز گفت .. _:فقط یک سال !! یک سال دیگه بایدیه خونه جدا بخری ،بسازی .بگیری ..هرکاری که میتونی ولی سال بعد باید یه کاری کرده باشی .. پرویز اروم چشمی گفت و با اکراه بهم گفت ..راه بیافت .. نگاهی متاسف به مادرم کردم ..چادرمو رو سرم مرتب کردم و پشت سر پرویز راهی شدم ..همینکه از در خونه پدرم رفتیم بیرون ..مشت محکم پرویز نشست رو بازوم ..پرویز زیر لب شروع به فحش دادنم کرد و منم تنها کاری جز گریه نداشتم ..با فحش های رکیک پرویز رسیدم خونه ..مادرشوهرم تو حیاط منتظرم بود ..تا منو دید شروع کرد به داد و بیداد که تو با این کارت میخواستی ابروی منو ببری ..بعد دست کرد به چوبی که از قبل آماده گذاشته بود پشت در و با چوب افتاد به جونم پرویز کلافه سری تکون داد و بدون توجه به داد های من رفت تا به خوابش برسه ..این بار خیلی عصبی بودم .انگار تمام توان تحلیل رفتم برگشت ..یهو چوب رو گرفتم و چرخوندم و دست مادرشوهرمم چرخید ..به حدی فشار آوردم که داد ..دستم شکست و بعد چوب رو ول کرد و محکم روی باسنش افتاد کف زمین...مثل همیشه داد زد..وای لگنم شکست ..وای پام شکست ..پرویز زنت منو داره میکشه ...بدون توجه به دادو بیدادش با چوب بالا سرس وایسادم ...دندون هامو رو هم فشار دادم ..وبا نفرت گفتم ..یا پاتوتو از رو دمم بر میداری یا منم میشم یکی مثل خودتون دریده و وحشی ..بعدچوب رو محکم پرت کردم سمتش که از ترسش محکم چشمهاشو بست همون لحظه گلنسا اومد بیرون ..نگاهی به مادرش و من کرد و گفت _:چیکار کردی ؟؟ عوضی ننمو زدی ؟؟ چشمهامو درشت کردم ...میدونستم از شدت عصبانیت کبود شدم ..چون رنگ پوستم سبزه بود و موقع ناراحتی و عصبانیت رنگم تیره تر میشد ..با همون خشم یهو دستمو انداختم گلوی گلنسا ..حالا که نمیتونستم فراررکنم..نمیتونستم مثل مهری خودمو بکشم .ولی می تونستم گلنسارو بکشم ....دستمو محکم تو گلوی گلنسا فشار میدادم و به تمام بلاهایی که سرم آورده بودن فکر میکردم که یهو حس کردم .. https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff

یه نصیحت قشنگ و کاربردی: با کسی که می‌خزد از پروازت نگو.." @vlog_ir

#خداجونم خدا دوست داره منو در راحتی و شادی ببینه اگر خدا بلایی به من داده بیشتر از اینکه به من سخت بیاد به خود خدا سخت اومده پس حتما یه نعمت مهمی میخواسته به من بده که چاره ای نبوده جز این بلا یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

ما مسئول رفتار آدم‌ها نیستیم، خوبی اگر میکنیم باید برای دل خودمان باشد حالا یا قدر می‌دانند یا بی لیاقتیشان را فریاد می‌‌زنند! @vlog_ir

#همسرانه همسری خوبه که همراه باشه ... تو این دنیایی که همه تو‌ مجاز غرق هستن ما بیشتر به حقیقت زندگی یعنی خانواده هامون مخصوصا همسرانمون برسیم ...اونا برامون میمونن همین یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

به قول طبیب اصفهانی: بر کَن‌دل از کسی که دلش مایل تو نیست...   @vlog_ir

#زناشویی #همسرانه #زندگی_مشرک کپش نداش ولی جالب بود نگاه کنید یاد بگیرید😐 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

اونجا که حسین جنتی میگه: ‏مپرس از روزگارم مهربان! حال مرا تنها عقیق اصل داند کنج بازار بدل کاران... @vlog_ir

#زناشویی #همسرانه خیلیا بلد نیستن چطور دعوا کنن تا مشکلشون حل بشه اما اینو هیچ وقت یادت نره هر چیزی یه راهی داره که باید راهشو بلد باشی تا بتونی در مسیر درست قرار بگیری 🥰 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند هرگز کسی هرآنچه که می گفت، آن نبود. @vlog_ir

#پزشکی چند تاشو اینجا برات مینویسم که بلد باشی و بدونی : 📌 تخم مرغ عسلیییی محبوب و پرخاصیت 🍳 که تا همینجاش کلی خواص راجعبش گفتیم 📌‌ بادام درختی که عضو ثابت رژیم های منه و بلااستثناء تو برنامه همه میذارمش البته با ملاحظات مخصوص اون فرد 📌 انجیر که از قضا ایشونم خیلی خاصیت داره :)) و راجعبش تو پست های بعدی حسابی حرف میزنیم . 📌 پودر سنجدِ بزرگوار و پرحاشیه تررررین 📌 پوست تخم مرغ که راجعبش حرف و حدیث زیاده :))) یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir