eitaa logo
صدای ایران | VOI
133هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
19.1هزار ویدیو
95 فایل
|پایگاه خبری تحلیلی صدای‌ایران ، صدای ملت بیدار در 365 روز| V_voice O_of I_ iran 🎙صدای شما در ایران 🗣 @voishoma . . تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3090940118Cd6975598b6 . . #ترک_کانال . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای ایران | VOI
💢 پیشنهاد جمعی از طلاب حوزه علمیه به رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم 🔹آمادگی داریم به عنوان پرستار یا خد
💢 🔸 شنیده بودم در جبهه گاهی که آتش دشمن سنگین میشد و فضای بهت زدگی و سردرگمی پیش می آمد برخی که دل شیر داشتند روی خاکریز می رفتند و رو به دشمن رجز میخواندند و تیراندازی می کردند. در روزگاری که ترس از کرونا همه جا را گرفته بود وقتی نامه اعلام آمادگی جمعی از طلاب برای کمک به پرستاری از مبتلایان به کرونا را دیدم همان حس برایم زنده شد. خیلی خجالت کشیدم تازه فهمیدم چقدر با این جهادی ها فاصله دارم... ✍ مصطفی جوانمرد 🔻 در صدای ایران همه چیز را شفاف ببینید👇 http://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9
صدای ایران | VOI
💢 #جهاد_یاری_رسانی 🔸 شنیده بودم در جبهه گاهی که آتش دشمن سنگین میشد و فضای بهت زدگی و سردرگمی پیش
💢 از زبان روحانی پرستار جهادی در بیمارستان قم 🔹 دکتر توضیح داد که اینجا سه منطقه داریم . سیاه که مربوط به کسانی است که تست کرونایشان مثبت شده. مدل لباسی که باید بپوشید مثل آدم فضاییهاست . یک منطقه قرمز که مشکوکها آنجا هستند . شما آنجا میرید. آنجا هم قرنطینه است شما مثل همراه بیمارها خواهید بود چون خانواده شان اجازه ندارند بیایند داخل. 🔸 لباس سبز رنگی پوشیدم. دستکش و کلاه و ماسک و غیره. گفتند حاج آقا عمامه را هم باید در آوری. وارد بخش شدم. یکی گفت حاجی این لباس آبی را بپوش بهتره. پوشیدم. حالا همرنگ همه شده بودم هم بیماران و هم پرستارها.... 🔹اکثرا پیرمرد ها و پیرزن ها بودند . مرا یاد پدر بزرگ و مادر بزرگم میانداختند که دیگر نیستند و دلم خیلی هوایشان را کرده. اینها شبیه آنها هستند لبخندشان و صدای خس خس نفسشان. یکی گفت پسرم پرتقال را پوست میکنی؟ گفتم چشم پر پر کردم یک پر را خورد گفت خودت هم بخور عزیزم گفتم پدر جان میل به چیزی ندارم. لبخندی زد. مهربان و آرام 🔹دیگری گفت قرصهایم را میدهی؟ پرستار گذاشته بود جلویش که بخورد. اجازه گرفتم و بهش دادم آمد بردارد بغض کرد گفت توان برداشتن قرصهایم را هم ندارم. کف دستش گذاشتم و آب به او دادم. خورد و گفت سلام بر حسین... 🔸 یکی را گفتند مرخص است گفتند زنگ بزن به پسرش، زنگ زدم پسرش گفت ببخشید میترسم کرونا بگیرم لطفا به برادرم زنگ بزنید. زنگ زدم برادرش گفت شما همراه بیمارید گفتم بله، ناراحت شد گفت پس چرا نگذاشتند من پیش بابام باشم، گفتم نه من همراه همه هستم.... 👈 پرستارها مرا یاد خاله هام میانداختند خیلی مهربان، خیلی پر روحیه اهل مدارا با مریض ها... ➕من یک روحانی ام کنار خیلی از روحانیون دیگر. روحانیونی که کار میکنند با اخلاص و بی سر و صدا. این روحانی ها جدیدند دیشب ندیده بودمشان. امروز دو تا روحانی هم آمده بودند دم در بیمارستان به نگهبان میگفتند کاری از ما بر میآید، او هم انگار برایش عادی بود میگفت صبر کنید تماس بگیرم. چقدر اینجا خوب است چقدر برایم پر عبرت است.... ✍حجت الاسلام و المسلمین مهدیان 🔻 در صدای ایران همه چیز را شفاف ببینید👇 http://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9