💢روایت تکرار تاریخ...
🔹 تکرار در زندگی همیشه ناراحت کننده و باعث آزار انسان نیست.
چه بسا تکرارها که باعث یادآوری می شود و انسان را به دور دستها می برد.
همین دیروز که قرار بود جمعی از طلاب برای خدمت و همراهی بیماران مبتلا به کرونا به بیمارستان بروند با صحنۀ عجیبی روبرو شدم.
👈مادر جوانی را دیدم که فرزندش را آورده دم بیمارستان آورده بود، نه برای بیماری؛ بلکه طلبه جوانی بود که تازه مو به صورتش روییده بود؛ طلبۀ جوان هم اصلا برای خودش یک حس و حال باصفایی داشت.
این طلبه جوان برای خدمت به بیماران آمده بود و مادرش #اشک می ریخت و به فرزندش که حسن نام داشت می گفت: سید حسن #برو عزیزم خدا به همراهت، برو #مادر نگران نباش دست علی به همراهت.
👈 با شنیدن و دیدن این صحنه یاد جبهه های نبرد افتادم که مادران در حال بدرقه فرزندانشان بودند و آنها را از زیر قرآن رد می کردند و اشک ریزان دست به سوی آسمان دراز می کردند و به درگاه خدا برای آنها دعا می کردند و بعضی از آنها اینگونه زمزمه می کردند که خدایا این هدیه را از ما بپذیر.
اگر در آن روزها #جبهه ها پر از سربازانی بود که خود را سپر دفاعی کرده بودند در برابر یورش صدامیان امروز هم طلبه هایی هستند که در کنار پزشکان و پرستاران، در #صف_مقدم مبارزه با این ویروس قرار دارند
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@khanetolab
🔻 در صدای ایران همه چیز را شفاف ببینید👇
http://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9