eitaa logo
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
1.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با ادمین کانال @shahidaneh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5776075064239722428.mp3
3.28M
تو مسیحی و منم همیشه محتاج دَمت @westaz_defa
وقتی کتاب دختر شینا را شروع به خواندن کردم، نتونستم تا بعد از تموم شدنش بذارم زمین. یادمه نصفه‌های شب اینقدر گریه کردم با خط‌به‌خطش که اشک‌هام اجازه نمی‌داد بقیه‌شو بخونم. میرفتم تو حیاط یه‌چرخی میزدم و برمی‌گشتم ادامه میدادم. از اون روز حس می‌کنم معتاد شدم به این سبک کتاب‌ها؛ باهاشون زندگی میکنم، گریه‌م میگیره و با دست پر کتابو می‌بندم میذارم کنار. شاید هم متوجه نشید، بعد یه‌مدت رفتارتون کاملا عوض میشه... حتما این کتابارو بخونید. @westaz_defa
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
وقتی کتاب دختر شینا را شروع به خواندن کردم، نتونستم تا بعد از تموم شدنش بذارم زمین. یادمه نصفه‌های
برای من دختر شینا اولین نبود. اصلا نمیدونم اولین کتاب این سبکی برای من کدوم بود. ولی اینو دقیق یادمه که از بعد خوندن این سبک، دیگه نتونستم خودم رو به سبک های دیگه متمایل کنم. انگار که همه چیز رو در خودشون دارن و بی‌نیاز میشی نسبت به هر کتاب روانشناسی و مذهبی و سیاسی و... دیگه. شاید چون سوژه ها به انسان کامل نزدیکن. شاید استدلال ذهن معتاد منه. نمیدونم علتش‌رو. ولی همینه؛ زندگی میکنم، گریه‌م میگیره و با دست پر کتابو می‌بندم. @westaz_defa
از کدوم کتاب دفاع مقدس خوشتون اومده و فکر کردید اثر گذار هست؟ برام بفرستید @westaz_defa
کتابی که عزیران خواندن و پیشنهاد میدن بخونیم
مأمون به خدمتکارش گفته بود که ابالحسن را به پیش او ببرد. امام در محراب خودش به انتظار نشسته بود که ناگهان غلام حلقه به گوش عباسیان آمد؛ غلام به همراه امام و اباصلت به پیش مأمون رفتند. مأمون حال همیشگی را نداشت، گویی ترس و خوف دو دستی یقه‌اش را چسبیده باشند. در جلوی خلیفۀ عباسی، طبقی از خرما و انواع میوه بود. مأمون خوشه ای از انگور را آورد که تعدادی از آن را گویا خورده شده بود و مقداری دانه بر تنِ نحیف و چوبین انگور باقی مانده بود. مأمون با دیدن پسر موسی‌الکاظم سریع برخاست و او را آغوشش گرفت و بوسه‌ای از جنس دروغ و تظاهر بر پیشانی عالم آل محمد زد و به اشاره کرد که پیش تخت جواهرنشان خلیفه بشیند. مأمون با صدایی پر از ترس و غرور به علی‌الرضا علیه‌السلام گفت: «من از این انگور بهتر ندیده‌ام ای ابالحسن!» حضرت با لحنی قاطع گفتند: «چه بسا که انگورهای بهشتی بهتر باشد!» مأمون یک لحظه احساس کرد که نکند ابالحسن از انگور امتناع کند و نقشه‌اش شکست بخورد؛ سریع خودش را جمع و جور کرد که با همین انگور، طومار زرین حیات رضا علیه‌السلام را به خیال خود در هم بپیچد تا خطری خلافت عباسیان را تهدید نکند. مأمون با صدای غضبناک گفت: «از این انگور بخور.» امام که نقشه‌‌اش را می‌دانست ابتدا گفت که او را از خوردن انگور معذور بدارد‌، مأمون که خود را در اوج ناامیدی از پیروزی توطئه‌اش می‌دید سریع گفت: «هیچ چاره ای نداری؛ آیا می‌خواهی مرا متهم کنی؟ نه! حتما باید از این انگور بخوری.» سپس خودش خوشه انگور را دست‌چین کرد و خود از آن خورد و بقیه را به امام داد. امام سه ‌حبه بیشتر نخورد و فوراً برخاست؛ ترس بر مأمون چیره شد و گفت: «کجا می‌روی ابالحسن؟» امام با لحنی دل‌آرزده و خشم گفت که به همانجایی می‌روم که تو مرا فرستادی. امام عبای شتری رنگ خود را بر سرش انداخت و به سمت خانه رفت. به اباصلت فرمود که در را ببند و سپس حضرت خورشید در بستر افتاد... مأمون همراه خدم و حشمش وارد خانه می‌شود و در حالی نفاق و دروغ با اشک‌هایش در هم آمیخته بود وارد شد و گفت که ما از رضا علیه‌السلام چه کرامت‌ها که ندیدیم‌‌. @westaz_defa
شهید تفحص شده با دست مصنوعی شهید احمد صداقتی در عملیاتی از ناحیه دست مجروح میشن و دست چپ ایشون قطع میشه اما با این وجود مجدد با دست مصنوعی برمیگردند برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران ایشان فرماندهی یکی از گردان های لشگر امام حسین رو بر عهده داشتند و سرانجام در سال ۶۱ در عملیات محرم و در منطقه شرهانی به شهادت رسیدند. 🇮🇷پیکر مبارک ایشان در سال ۱۳۹۲ به همراه قمقمه ای که پس از سی سال همچنان آب درونش بود و دست مصنوعی که از پیکر جدا شده بود تفحص شد و به آغوش مادر چشم انتظارش برگشت @westaz_defa
وقتی ‌دلتان ‌گرفت ‌و گرفتار شدید ذکر"یارئوف"را زیاد ‌بگویید و با این ‌ذکر به‌امام‌رضا(ع) متوسل‌ شوید گویا خدا وقتی ‌بخواهد برای‌ این ‌ذکرِشما اثری ‌بگذارد ‌کارتان‌ را به ‌امام ‌رضا‌ میسپرد! @westaz_defa
ضد انقلاب کسی‌ست که در کاری که مشغول است، کوتاهی و سستی کند. [حضرت امام رحمة الله علیه] @westaz_defa
جوان‌هایِ عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مالِ شماست، آینده مال شماست؛ شما هستید که باید تاریخ با تمام عزتش محفوظ نگه دارید. شما هستید که بار مسئولیت را به دوش دارید. خرمشهرها در پیش است! نه در میدان نظامی؛ در میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است..! [مقام معظم دلبری] @westaz_defa
مص مصی در راه ایران!😂 @westaz_defa