eitaa logo
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
1.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با ادمین کانال @shahidaneh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
چادر قراره بپوشونه‌! اگه جلوش‌ رو باز بذاری با مانتوی جلوباز چه فرقی داره گلم؟ @westaz_defa
آقا سربازتیم‌! تا وقتی ما هستیم شما فقط تو مجلس اباعبدالله اشک می‌ریزی و ناراحتی! نمیذاریم خم به ابروت‌ بیاد آقاجان! به قیمت ریختن خون‌مون.. @westaz_defa
پنجاه و دو سال پیش، پهلوی خائن، مفت مفت استان بحرین رو داد رفت! ۴۵ سال به رهبری آقای عزیزم یک وجب خاک وطنمان را از دست ندادیم! @westaz_defa
ورزشگاهی که آخوندا‌ تو جمهوری اسلامی ساختن هموطن عشق کنا @westaz_defa
بابا... دختران شام میگردند بہ همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا😭 در بین راه از رنج شتر سواری بسیار آه و زاری داشت و گاهگاه به خواهرش سکینه خاتون می‌گفت؛ خواهر این شتر بس که مرا حرکت داده دل و جگرم آب شده،آخر از این ساربان بیرحم درخواست کن ساعتی شترها را نگاه دارد و یا آهسته راه ببرد.. 📚 مقتل از مدینه تا مدینه، ص۹۹۵ @westaz_defa
من خیلی خیلی زیاد به سه‌ساله اباعبدالله دل‌داده‌ام @westaz_defa
39.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همایش سه ساله های حسینی در ارومیه ، همنوا با حضرت زینب (س) به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س) @westaz_defa
آی مردم پسر فاطمه، تنهاست هنوز... 💔 @westaz_defa
حقیقت‌این‌است‌که‌هرچه‌بگوییم‌خسته‌ شده‌ایم‌وبریده‌ایم.اسلام‌دست‌ازسرمابرنـمی‌دارد.مابایدبمانیـم‌وکـاری‌راکه‌می‌خواهیم‌انجام‌بدهیم.همیشه‌بایـدمشغول‌یک‌کلمه‌باشیم. وآن‹عشق›است. اگرعاشقانه‌باکارپیش‌بیایی‌به‌طورقطع‌،بریدن وعمل‌زدگی‌وخستگی‌برایت‌مفهومی‌پیدانمیکند..! 🌱 @westaz_defa
یعقوب عشق نازنینم تنها خواهشی که ازت دارم این است که اگر احیاناً حمله شد و تو اگر توانستی بعد از حمله یک تلگراف بزن زیرا در غیر اینصورت من کلاً از بین خواهم رفت😢
زیرا تو نمی¬دونی بدون تو هرگز لحظه¬ای تاب نفس کشیدن را ندارم یعقوب دوست ندارم ترا ناراحت کنم و برایت اظهار علاقه کنم ولی به خدا نمی¬تونم لحظه‌ای آرام بگیرم.❤️
اگر بگویم دراطاقمان اصلاً نمی¬نشینم باور نمی¬کنی زیرا در اطاق به هر طرف که نگاه می‌کنم تداعی و یادآور خاطره¬های یکسال را برایم دارد.😭
هر صورت امیدم به خداست که مؤید و استوار و زنده بوده باشی.🤲
•مثلا‌تو‌قبول‌کردی💔
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
خواستم بگم این شهید از شهدای کربلای ۵ هست و پدر و مادرشون هم فوت کردند ایشون را هم در کربلا یاد کنید، پدرشون می گفت : روز اعزام به قدری نوراني و عوض شده بود نشناختم ، از دوستش پرسیدم قربانعلی را ندیدی؟ دوستش گفت : همین که روبروت هست ، قربانعلی دیگه قربانعلی شب قبل اعزام رفت تو اتاقش تا صبح نماز خوند و گریه کرد. پدرش می گفت :تا او را روز اعزام دیدم که آن همه نوراني شده فهمیدم که قربانعلی بر نمی گردد. در همان عملیات رفت و برنگشت .