*

"دل‌بستن" باعثِ ضعیف شدنِ آدما میشه. واسه همینه که از وابستگی و دلبستگی خوشم نمیاد، چون اون آدمِ بااراده‌ و قویِ قبلی‌رو تبدیل میکنه به یه آدمِ سست و احساسی که با کوچکترین رفتاری ناراحت میشه و تمام انگیزه‌شو از دست میده، در نهایت هم تمام برنامه‌ریزیای زندگیش به‌هم میریزه. میدونی چرا اینارو میگم؟ چون حس میکنم دارم دل میبندم.

که او با غمش ، تمام ذوقم را به سکوت وا می‌داشت .

محبوبِ عزیزم، اگه بودی محبت‌مو اینجوری بهت ابراز می‌کردم، خاک تو سرت.

‌

«چیزی را کم دارم؛ شاید امید، شاید فراموشی، شاید یک دوست و شاید خودم را.» - محمود درویش .

خسته‌ام، مثل طبیبی که خودش بیمار است.

‌برام اهنگ بفرست، مگه چندتا از من هست؟

امروز روزِ خوبیه، اگه نبود فرداهم همینو میگم.

- ‌و بازهم امشب احساس می‌کنم تمامِ "نا"ها هستم . . ناراحت ، ناکافی ، نادرست ، ناامید ، ناامن ، نابلد ، ناچیز و احتمالا ناپدید . -تَناسُخ!

‌

دوستت داشتم؛ با وجود اینکه تورا به‌آغوش نکشیدم و تورا همیشه نمی‌بینم. دوستت داشتم .. چون برایت نوشتم‌و برایت خواندم‌و به‌خاطرت خندیدم و به‌خاطرِ تو، تغییر کردم! تورا دوست داشتم .. در حالی‌که دور بودی ولی نزدیک‌ترین به‌قلبم.