برگی از معرفت🍂
عارف آفتاب صفت است كه بر همه عالم بتابد و زمین شكل است كه بار همه موجودات بكشد و آب نهاد است كه زندگانی دل های همه بدو بود و آتش رنگ است كه عالم به او روشن گردد. "حسن خلق آن است كه خلق را نرنجانی و رنج خلق بكشی، بی كینه و مكافات."
شیخ سری سقطی🌻
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷 خودشناسی (۱)
ضروري ترين شناخت براي انسان ، شناخت او در زمينه بينش است. آگاهي هاي بينشي خط سير اساسي انسان در زندگي را به او مي آموزد. اينكه از كجا آمده و به سوي چه مقصدي در حركت است و اكنون بايد براي فرداي خود كه در پيش روي اواست، چه راهبردي داشته باشد.
👈 علي (ع) در روايتي فرموده است : خداي رحمت كند كسي را كه بداند از كجا است و در كجا است و به سوي كجا است. (رحم الله من عرف من اين و في اين و الي اين). اگر بر اين سه سوال كه از مبدا، جهان و معاد است، دو سوال ديگر را نيز بيفزاييم ؛ يعني سوال از خود كه من كيستم و سوال از روش زندگي كه چگونه بايد زندگي موفقيت آميزي داشته باشم، در مجموع به پنج سوال مي رسيم كه سوالهاي اساسي، كلي و فلسفي زندگي انسان هستند، سوال هايي كه بيان گر بينش و آگاهي او نسبت به خود، مبدا هستي، جهان و زندگي ، معاد و سرنوشت و دين هستند.
انسان در ابتداي زندگي خود در غفلت و بي خبري بسر مي برد و نياز به چيزي دارد كه او را از خواب غفلت بيدار نمايد . آگاهي هاي بينشي كه همان آگاهي هاي اساسي و فلسفي زندگي هستند، انسان را از خواب غفلت بيدار و او را در جهت رسيدن به اهداف آفرينشي و نهايي زندگي، به حركت در مي آورد.
⭐️خود آگاهي:
از ميان شناخت هاي اساسي و بينشي، شناخت خود يا به تعبيري انسان شناسي از موقعيت ويژه اي برخوردار است. حركت انسان در مسير تكامل و قرب به خداي از خود شناسي آغاز مي شود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بي نهايت و ارزش فوق العاده جوهر انساني خود آگاه نگردد، حركت جدي و پيگيرانه اي را در جهت شكوفايي نيروهاي نهفته در خود سامان نمي دهد و خط سير درستي را در زندگي نخواهد داشت. تقريبا همه چيز از شناخت انسان و موقعيت با ارزش او در جهان هستي شروع مي شود.
اولين و پر فايده ترين دانستني براي انسان، شناخت خود است . شناختي كه بدون آن هيچ چيزي به درستي براي انسان شناختني نيست و هيچ برنامه اي مفيد فايده و موثرنمي باشد. حتي شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز مي شود.
به طور كلي انسان را دو گونه شناخت است. شناخت درون و شناخت بيرون .
براي شناخت بيرون از شناخت درون بايد آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بيرون چندان حقيقي و موثر نيست.
مشكل دنياي امروز اين است كه قبل از شناختن جهان با عظمت درون انسان، به شناخت جهان بيرون پرداخت و با تلاش فراوان تمدن با عظمتي را نيز بنا نهاد، ولي بدين خاطر كه انسان شناسي اش ضعيف است اين تمدن با هويت حقيقي انسان هماهنگي لازم ندارد .و قبل از اينكه بر نفس خويش مسلط شود، تمام توان خويش را براي تسلط بر جهان بيروني صرف نمود و دليل درستي هم براي اين كارش نداشت و هر چه در اين راه پيش رفت، از خودش بيشتر دور شد، فاصله گرفت و كم كم به كلي گم شد وبه مرض خود فراموشي دچار شد.
تمام بي هويتي انسان امروزي، نتيجه همين انحرافي است كه در شناخت پيدا كرد.
در عوض اينكه ابتدا خودش را بشناسد كه كيست، رفت سراغ جهان كه چيست. انسان امروزي حتي كره ماه و خورشيد را بهتر از خودش مي شناسد.
خود شناسي اگر درست انجام شود ، انسان در مسير درست زندگي قرار مي گيرد و در صورتي كه ناصحيح باشد ، راه انسان جهت انحرافي به خود مي گيرد و از مسير حقيقي زندگي خارج مي شود.
همه چيز به تعريف انسان بستگي دارد . بايد ببينيم انسان چگونه تعريف مي شود. اگر انسان به صورت يك شيئ مادي و طبيعي تعريف شود ، اگر بگوييم انسان يعني حيوان سخن گو ، زندگي او نيز به صورت يك زندگي طبيعي و حيواني تعريف خواهد شد و ما در اين نوع زندگي چيزي فراتر از طبيعت و پرورش نيروهاي طبيعي و حيواني نخواهيم داشت، ولي اگر انسان به عنوان يك موجود فرا طبيعي و مجرد تعريف شود، آنوقت همه چيز به گونه اي ديگر شكل خواهد گرفت و زندگي او رنگ ديگري پيدا خواهد كرد. در اين نوع زندگي علاوه بر طبيعت، بحث تجرد و معنويت نيزمطرح خواهد بود و تكامل انسان نيز در قرب به خدا و هستي تعريف خواهد شد.
اهميت خودشناسى به سبب نتايج آن است، به عبارت ديگر اهميت خودشناسى به سبب نقشى است كه خودشناسى در تحقق كمال انسان دارد، به صورت كلان، فرهنگ و تمدن هر ملتي از نوع نگاه او به انسان تاثير مي پذيرد. در صورتي كه بشر در خود شناسي و انسان شناسي دچار انحراف شود و از شناخت حقيقت خود باز ماند، در ساخت و ساز فرهنگي و تمدن جامعه خويش نيز دچار انحراف و سردر گمي خواهد شد.
⭐️در كتاب «اعجاز روانكاوى» نوشته «كارل منينگر» چنين آمده است: «خود آگاهى عبارت از اين است كه هم از قواى مثبت و مهر انگيز نهاد خود آگاهى داشته باشيم و هم از نيروهاى منفى كه موجب نابودى ما مىگردد و ما را به خاك سياه مىافكند; نديده گرفتن قواى منفى يا خوددارى از اشاره به وجود آنها در خودمان يا ديگران، پايه هاى زندگى را متزلزل مىكند.»
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2
⭐️در كتاب «انسان موجود ناشناخته» جملهاى آمده است كه شاهد خوبى براى بحث ما است; مىگويد: «بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبيعى و فطرى پايهگذارى نشده است; لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است; پيشرفت علم به دنبال هيچ طرحى صورت نگرفت و (تقريبا) اتفاقى بود ... اگر «گاليله» و «نيوتن» و «لاووازيه»، نيروى فكرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى كرده بودند، شايد نماى دنياى امروز فرقهاى زيادى با آنچه امروز است میداشت.»
و به خاطر اين امور است كه خداوند يكى از مجازات هاى هوسبازان متمرد را خودفراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مىدهد كه:👌 «و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون; همچون كسانى كه خدا را فراموش كردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشى گرفتار ساخت، نباشيد! و آنها فاسقان (حقيقى) و گنهكارانند.» (سوره حشر، آيه19 )✨
علمی عرفانی👇
@wittj2
#خودشناسی #روانشناسی #عرفان
🔮🎷خودشناسی(۲)
آیا ما به فکر خود غالبیم یا نه ، این فکراست که مارا بی چو وچرا در انحصار و در اختیار برده وار و مطیع خود دارد؟
شاید بعضی ها فکر می کنند ، فکر جویباری ست که تحت اختیار ماست و این انسان است که به فکر خود غلبه دارد. اما زمانی که فکر خود و ماهیت و عملکرد فکر را در خود با جدیت و پشتکار و با ذره بین بصیرت در خود نگاه کنیم در می یابیم که فکر برما غالب است و هرکدام ما از آدم ها ابزاری فاقد اختیار در اسارت فکر خود هستیم. شما به مواردی چون رشک و کینه و حسد نگاه کنید ؛ آیا این سه موضوع که تنها یک فکر هستند برما غلبه دارند یا برعکس ما غالب بر رشک و آز و کینه درخود هستیم ؟..... آدمی در هرسطحی چندان رغبتی به ماندن با خود ( به معنای واقعی آنچه هست) ندارد و با چنگ انداختن به هر عاملی از خود دور می شود ، چون جرات و شهامت ماندن با خود را ندارد و شدیدا از دیدن واقعی خود درهراس است و ناخودآگاهانه و ناآگاهانه ازخود در ذهن خود یک تصویر و سایه آفریده و خود را اسیرآن سایه و تصویر بدلی وغیر واقعی نموده است. پیش پا افتاده ترین تفکرات و در ظاهر سخت ترین افکار در هرکسی همان رشک و آز و حسد هستند که هرکسی را در اسارت گریزناپذیر خود دارند. و گفتیم همه ی اینها یک فکرند . و معدود کسانی که چشم بصیرت را در خود با غلبه بر «خود/فکر» تقویت کرده اند، توانایی مشاهده ی (رشک و کین وحسد) را در خود به چنگ آورده اند و تازمانی که هرکسی گریزان از خود باشد، قدرت به چنگ آوردن مشاهده را و غالب شدن بر فکر آلوده در خود را ندارد و همچنان ابزاری بی اختیار سرسپرده ی (فکر/خود) در خویشتن است .
آدمی ، موجودی شرطی و برنامه ریزی شده است و همین شرطی شدگی او را تبدیل به یک «ربات» نموده . رباتی فاقد اختیار و آگاهی لازم از خویش ( زمانی که فرد چشمش به ماهیت واقعی خودش گشوده و باز می شود ، در می یابد که آیا با اختیار خود تلاش و حرکت می کند یا خیر؟... یا نیرویی مرموز و مبهم او را کورکورانه با سرسختی به جلو می راند ).
انسان زمانی که بتواند بدون قضاوت و هرگونه پیش داوری آلوده ی ذهنی درمورد خود، خود را در آیینه ی وجود خویش مشاهده نموده و بنگرد به خود واقعی خویش دست یافته است .
زندگی ساده ی آدمی برای او آنگونه غامض و پیچیده و مبهم شده است همانگونه که یک ریاضی دان متبحر فرمول های ریاضی را می فهمد ماهیت واقعی زندگی نیز برای کسانی قابل درک و فهم است که به خودشناسی به معنی واقعی رسیده باشند .
⭐️گران بهاترین ارمغان انسان با خودشناسی رسیدن به آرامش است که از تمام تنش ها واضطراب و دلهره و بیم و نگرانی ها انسان خود را با شناخت واقعی خویشتن است که برای همیشه رهایی می دهد .
این مطالب برای کسانی نوشته می شود که اشتیاق وافر آگاه شدن را دارند و با تمام وجود می خواهند خود را از کلاف سردرگم مصیبتی که بشرخود را در آن گرفتار نموده رها نمایند . واگر برای کسانی پرسش باشد : آیا می توان از زندان مصیبت و تیره روزی که انسان در آن اسیر افتاده است خود را خلاص و رها نمود؟ می گوییم : آری . می توان و شرط آن رسیدن به « خودآگاهی » است.
ترس از حقارت و پوچی ست که انسان را ناخودآگاهانه گرفتار درخت تنومند و ستبر هویتی کاذب نموده است و به آسانی نیز نمی تواند خودرا از اسارت آن درخت خیالی و توهمی خلاص نماید و سرسختانه برای حراست ازخود ، عمرش را قربانی حفظ آن درخت موهوم وخیالی می کند.
انسان موجودی است آزاد ، چون پرنده ، چون باد و چون ابر، اما آن آزادی که انسان برا ی خودش دربند و حصار معین می کند و می آفریند، آزادی انسان نیست بلکه فضای تناقض وتضاد و مشاجره ی اوست . آزادی واقعی را هر انسانی باید درخویشتن کشف نماید . آزادی تعیین شده ی بیرونی آزادی دیگران را نقض می کند و برای آدمی مرز می سازد . اما آزادی درونی انسان ودیعه ایست که تمام انسان ها دراین آزادی یکی هستند . با کاوش عمیق در خویشتن است که انسان به آزادی واقعی دست می یابد .
انسان ناآگاهانه کلافی به نام زندگی ؛ میل وامید و آرزوها ، و رنج و اندوه و مرارت ها ، و ستیز و جدال را برای خود ساخته و قرنها در این کلاف مخرب خود را با قهر و خشونت اسیر و زندانی نموده است ، باید این کلاف سرسخت را درهم شکسته و خود را از اسارت این زندان رها نمود . تازمانی که از این فضای جهنمی آزاد و رها نشویم ، ما گرفتار زندانی هستیم که جز ظلمت و تاریکی نیست . رهایی از زندان ذهن است که چشم انسان را به روشنایی و نور می گشاید و درک بی واسطه ی حقیقت را برای آدمی امکان پذیرمی نماید .
⭐️«تنها سکوت درون، پل ارتباط انسان تا بی نهایت و تا خداست...»
ادامه دارد....
علمی عرفانی👇
@wittj2
انسان موجودی شرطی است و کسی که نسبت به شرطیت خویش وقوف نداشته باشد، بازیچه ی بی چند و چون و بی اختیار محتویات ذهن خویشتن است، تنها کسی که نسبت به این امر آگاهی لازم را داشته باشد می تواند مهاری به ذهن خویشتن زده و در برابر تمایلات خوب و بد خویش « نفس تمایلات به دلیل مرضی بودنشان در انسان قابل ابهام و تردید و تامل هستند » خودباخته ی ذهن نشود.
#خودشناسی #روانشناسی
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷خودشناسی (۳)
⭐️ذهن پیچیده ترین پدیده ی القایی در وجود آدمی ست که جز قدرت با طیف وسیع آن را نمی شناسد؛ و همین مرکز توهمی در وجود انسان است که او را برای به چنگ آوردن و شدن به بهایی بسیار گزاف کورکورانه به جلو پرتاب می کند؛ شاید فهم هیچ واقعیتی برای آدمی مهم تر و اولی تر و دگرگون کننده تر از شناخت ماهیت ذهن در خودش نباشد. ذهن مرکزی تحمیلی و خودساخته در وجود ماست که فقط با قدرت سیراب و اشباع می شود و آدمی اگر چشمش به این مرکز کاذب درونی گشوده نشود ، فعل و انفعال و بازتاب ها و عکس العمل های آن را در خود مشاهده نکند، اگر فرهیخته ترین اندیشه مند نیز باشد ، این مرکز خیالی درونی ست که وی را دچار سراب و فریب نموده و بازی می دهد . این ذهن شرطی ست که آدمی را با هزاران خدعه و نیرنگ و فریب برای استمرار خود به سوی سرابها روانه می کند و او را با هزاران دسیسه توجیه ، وظیفه مند حفظ و بقای خود می نماید . نیاز نیست که بخواهیم در برابر این واقعیت ، سرسختانه جبهه گیری کنیم . جبهه گیری یعنی غرق شدن بیشتر در مردابی که خودمان ناخودآگاهانه برای خود آفریده ایم و نا آگاهانه نیز سرسپرده ی این مرداب مخوف می شویم . واقعیت ، واقعیت است و توسط ما ، تغییر ناپذیر است . راه درست این است که واقع بینانه به اعماق و به پنهان وجود خود رخنه نموده واین موجود زیرک را در خود ببینیم . و با دیدن و مشاهده ی آن ، خود را از اسارت و برده گی این پدیده ی شوم نجات دهیم .
ما از دنیای دیگری حرف می زنیم ؛ دنیایی بکر و ناشناخته که در درون یکایک انسان ها به ودیعه نهاده شده و هرکس توانایی کشف آن را درخویشتن دارد . دنیایی که از تمام تضادها ، و ستیز و جدال و رنج و غم ها مبراست و در آنجا انسان دمادم تازه ترین پدیده ها را کشف می کند . آنجاست که آدمی تازه مفهوم ومعنی عشق را می فهمد و با کشف عشق از جهان ارزشی خویش فراتر می رود . آنجاست که زندگی مفهوم واقعی اش را به آدمی نشان می دهد و انسان با رها شدن از زندگی ارزشی به مقامی الوهی می رسد .
اگرچه اغلب و اکثریت مردم از محدوده ی فکری خویش فراتر نمی روند و درباره ی آن چیزی هم نمی دانند، ولی سوال اینجاست آیا مغز انسان توانایی هایی هم غیراز این توانایی معمول و شناخته شده که همان قدرت تفکر و اندیشیدن است دارد یاخیر؟ می گوییم ؛ آری . مغز انسان توانایی های خارق العاده دیگری نیز دارد که آن توانایی شگرف را زمانی آدمی در خویشتن می تواند درک کند و بفهمد و تجربه کند که از فکرمعمول و شناخته شده فراتر برود . سفر به ماورای فکر برای انسان امکان پذیراست آن هم زمانی که انسان با آگاهی و وقوف کامل به خویشتن حصار فکر را در خود درهم شکسته و از اسارت فکر خود را رها نماید، به فضای دیگری وارد می شود که فضای معمولی نیست . فضایی بکر و ناشناخته است . دنیایی پاک و مبرای از تمام انحراف و آلودگی ها ست .
جوشش هر فکر در ضمیر انسان بطور ناخودآگاهانه ، آدمی را اسیرخود می کند . هرقدر سطح آگاهی و اطلاعات فرد پایین باشد و یا بالا ، فکر با تمام نشیب و فراز و زیروبم ها و با تمام بارمنفی و مثبتش « که همه ماحصل همان فکرهستند » یکایک آدمیان را درمحاصره کامل خود دارد . فکری که در آدمی جوشش کرده وی را دربند خود نگاه می دارد، یک فکرسطحی و حباب روی آب است اگرچه آدمی آن را درخود بسیارعمیق ومتعالی بخواند . درمیان تمامی انسان ها هرکس نیزبازتاب فکر را برای خود «وحی منزل» تلقی می نماید ، اما راه رهایی ازفکرسطحی نیز برای انسان وجود دارد .
👌انسان ذاتآ موجودی متناقض و دوگانه نیست بلکه این تناقض از ره آوردهای ذهن و یا بهتراست بگوییم همان ذهن شرطی است وتازمانی که آدمی درمحاصره ی این جبر متناقض باشد هرگز نمی تواند «وحدت ویگانگی» را درک کند و اگر از یگانگی و وحدت گفتگو می کند، این لقلقه ی زبان اوست . با تخریب ذهن و رهایی کامل از این هویت پوشالی ما می توانیم بیرنگی ویگانگی انسان را درخویشتن کشف کنیم . اگر از نظرگاه فلسفی بگوییم انسان موجودی متناقض ودوگانه است پس رمز وحدت ویگانگی چیست ؟...
⭐️با آزادی بی قیدوشرط رهایی مطلق ازتمام قید و بندها، است که آدمی به تعالی و کمال می رسد و حصارهای پیرامون خود را از هم می گسلد و به سرزمین ناشناخته ها وارد می شود .
چندان به فکرخود اعتماد مکن چون فکر پدیده ای شرطی و برنامه ریزی شده و موروثی در وجود انسان است که جزآشفتگی وسرگردانی و سردرگمی و نگرانی را نمی شناسد (فکرانسان ابتروشکسته نگراست وتوانایی نفوذ به عمق هیچ موضوعی وپدیده ای را ندارد ) وماغالبآ فکرشرطی را درضمیرخویش باکسب شاخه های متعدد دانش وآگاهی تقویت نموده وتعالی میدهیم و از ماورای فکر در خویشتن آگاهی لازم را نداریم .
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2
⭐️تجربه ی سکوت درون ، تنها با غیبت وعدم حضور فکر امکان پذیر است، چون فکر پدیده ای آشوبگر و سرگردان در ضمیر است و تا در ضمیر انسان حضورداشته باشد آدمی گرفتار فکر سرگردان خویشتن است و از کشف سکوت درونی غافل می ماند .
آدمی مسافری ست که از تولد تا مرگ فیزیکی لحظه ای و دمی از سفر باز نمی ایستد . اگردر ایده آل ترین و معنویت بخش ترین مکان از حرکت بازماند دچارانجماد و فساد گردیده است . حتی اگر مکان توقفش بخشش و سخاوت باشد . سخاوت وبخشش نیز برای یک مسافر رازی ست که باید گشوده گردد . حال ای مرد مسافر هرقدر سبک بارباشی ، برای سفرسبک بال تروآزادتری . پس اگرزندگی نیز تورا وزنه ای ست ، راز زندگی را برای خویشتن بگشا وازاسارت خودرا رهایی ببخش.
ره آسمان درون است، پر عشق را بجنبان*
پر عشق چون قوی شد، غم نردبان نماند*
تو مبین جهان ز بیرون، که جهان درون دیده است*
چون دو دیده را ببستی ز جهان، جهان نماند*
مولانای جان🌻
#خودشناسی #روانشناسی
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسينى (۱۶)
با توجه به توضیحات قبلی:
بنابراين، سالك مسلك عرفان راستين سه مرحله را پيش رو دارد:
مخلِص باشد، مخلَص شود و بار ديگر مخلِص گردد.
امام حسينعليه السلام جهاد را چهارگونه دانستهاند كه دو نوع آن سنت است و دو تاى ديگر واجب:
«فجهادان فرضٌ... فامّا احدُ الفرضين فجهادُ الرجُل نفسه عن معاصى اللّه. و هو من اعظمِ الجهاد و مجاهدةُ الذين يلونكُم من الكُفار فرضٌ»؛
پس دو جهادى كه واجب است، يكى مبارزه با نفس است براى ترك گناهان و اين برترين و بزرگترين جهاد است و ديگرى، ستيز با كفار.
منبع: ماهنامه معرفت ،شماره ۷۳
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسينى (۱۷)
پيوندهاى معرفت شهودى با جهاد مصلحانه
معرفت شهودى 👌مراحل و منازلى دارد؛ مراتب آغازين، تاب و توشه جهاد مصلحانه در درون را فراهم مىآورد.
⭐️.... در منازل نهايى عارف به مقام مخلَص رسيده و در مقام عمل غرض غير الهى براى او نمىماند؛
زيرا در آينه آگاهى و در قلب عرشى مخلَصين اثرى از غير نيست...؛ هرچه مىبينند نور خداست و هرچه مىخواهند روى اوست.
⭐️پس عارفان مخلَص همه عالم را نام و نشان حق مىبينند و مىيابند كه همه نور است و حضور.و اگر چيزى يا كسى بيايد و بساط ظلم و ظلمت را بگستراند و موجب غيبت نور و هجرت پاكى و عدالت گردد،غيرت الهى عارفان بر او به جوش و خروش آمده و براى لقاى محبوب و كشف جمال وجه كريم او به جهاد مصلحانه برمىخيزند،👌تا غبار اغيار و اثر كبر و كدورت شيطان را از عالم، كه وجه جميل است، برگيرند
و بذر صلاح و فلاح را در جوامع بشرى بيفشانند؛بذرى كه حاصل آن نشاط و خرمى گلزار روى گلعذار عالمآراست.
بنابراين،
معرفت شهودى، بعد نظرى عرفان مخلصانه،
و جهاد مصلحانه 👌بُعد عملى آن است.
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷 بهترین وسیله قرب معنوی
آیت الله شاه آبادی می فرمود:🌻
در نوافل شب، به مقام شامخ حضرت زهرا (علیهاالسلام )توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قُرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زیاد می کند.
⭐️همچنین قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا علیهاالسلام را بفرستید.
علمی عرفانی👇
@wittj2
سرانجام، "همه ی لحظات" واقعا یکی هستند. بنابراین هم اکنون، ابدیت است.
دیوید بوهم، فیزیکدان
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷"تغییرات"، توهم زمان را برای ما به وجود آورده است! زمان سوء تفاهمی است که از کنار هم قرار گرفتن اکنون های بی شمار که هر یک در ذات خود مستقل از اکنون قبل و بعد از خود است، ایجاد می شود.
@wittj2
🔮🎷واقعیت یا حقیقت
👌هميشه اكنون است، هيچگاه آنگاه نيست. هميشه اينجا است، هيچگاه آنجا نيست. آنجا و آنگاه وجود ندارد. تنها اينجا و اكنون وجود دارد. در حقيقت اينجا و اكنون دو روي يك سكه اند. حتي فيزيكدانان نيز به اين آگاهي رسيده اند كه زمان و مكان از يكديگر جدا نيستند. اينجا همان مكان است و اكنون همان زمان.
⭐️يكي از بزرگترين كشفيات آلبرت اينشتين اين بود كه زمان بعد چهارم فضاست و چيزي جدا از آن نيست. فضا، سه بعدي است و زمان بعد چهارم آن است. اما سالها قبل از فيزيكدانان، عارفان به اين حقيقت رسيده بودند. اين حقيقت به اندازه اي قدمت دارد كه دقيقا نمي توان گفت براي نخستين بار كي مطرح شده است. اينكه علم تازه بعد از هزاران سال به اين كشف رسيده امري است طبيعي، زيرا علم راهي است پر پيچ و خم. اكنون فيزيكدانان دقيقا همان چيزي را مي گويند كه عارفان پنج هزاران سال قبل مي گفتند. تمام چيزهاي ديگر يا تصور است يا حافظه. و مراقبه همان رها شدن از زندان حافظه و تصور است. آنگاه كه تو در حال مراقبه هستي، آزاد و رها هستي، رها از زندان!!!!
علمی عرفانی👇
@wittj2
نازک اندیشان رسند بر هر دمی
تو مگو این است و آن است مرهمی
بر ره صدق و صفا پروانه وار
رویم و یاعلی گویان شویم سوزانه ای
اسماء🌻
فروردین۹۷
@wittj2
من همیشه علیه استیلای زور مبارزه کردهام. متأسفانه نظریات من، انسانیت را بهسلاح قدرتطلبی مجهز نموده که برای من عذاب وجدان بهارمغان آوردهاست
👈آلبرت اینشتین در نامهای به کارل یونگ
عضویت👇
@wittj2
هر چیزی که ما میبینیم و تجربه می کنیم چرخشی از وقوع اطلاعات در سر ماست.
بنابراین👌 زمان فقط ساخته شده است که ما آن را برای درک تمام این ورودی های حسی به کار بریم!
ربرت لانزا🌻
علمی عرفانی👇
@wittj2
ما عاشقان مستیم، سر را ز پا ندانیم
این نکتهها بگیرید، بر مردمان هشیار
در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار
شیخ_بهایی🌻
@wittj2
🔮🎷گریز به ابر فضا (قسمت دهم)
✍ سمیر اللهوردی · ۱۳۹۳/۰۵/۱۸
بیگ بنگ: پرتوهای لیزر می توانند «حالات فشرده» ایجاد کنند که از آنها می توان در تولید ماده منفی استفاده کرد. ماده منفی به نوبه خود می تواند به منظور باز کردن و پایدار نگاه داشتن کرمچاله ها مورد استفاده قرار بگیرد.
⭐️قدم نهم: استفاده از انرژی منفی حالات فشرده
به گزارش بیگ بنگ، زمانی که پالس قدرتمند لیزر با مواد نوری بخصوص برخورد می کند، در مسیر خود زوج های فوتون به جا می گذارد. این فوتون ها، متناوبا باعث افزایش و کاهش در افت و خیزهای کوانتومی موجود در خلاء شده و در نتیجه پالس های انرژی مثبت و منفی ایجاد می کنند. مجموع این دو پالس انرژی همواره مثبت خواهد بود، طوری که قوانین شناخته شده فیزیک نقض نمی شوند.
در سال ۱۹۷۸، فیزیکدانی به نام لارنس فورد از دانشگاه تافت، سه قانونی را که این انرژی منفی باید از آنها تبعیت کند به اثبات رساند. از آن زمان تاکنون این قوانین به موضوع پژوهش ها و تحقیقات سخت و شدید بدل شده اند. فورد نخست دریافت که مقدار انرژی منفی موجود در یک پالس با مقادیر فضایی و زمانی آن نسبت عکس دارد. به این معنی که هر چه پالس انرژی منفی قوی تری باشد، مدت زمان آن کم تر است. به این ترتیب اگر ما برای گشودن یک کرمچاله، با استفاده از لیزر انفجار بزرگی از انرژی منفی ایجاد کنیم، تنها می تواند مدت زمان بسیار کمی دوام بیاورد. دوم اینکه پالس منفی همواره به دنبال خود پالس انرژی مثبت، با دامنه بزرگ تر، خواهد داشت( به نحوی که مجموع در نهایت مثبت است.) سوم اینکه هر چه فاصله بین این دو پالس بیشتر باشد پالس مثبت بزرگ تر است.
با احتساب این سه قانون عمومی، می توان شرایط را تعیین کرد که تحت آنها پرتو لیزر با صفحات کازیمیر بتوانند انرژی منفی تولید کنند. نخست باید پالس انرژی منفی را از پالس انرژی مثبت متعاقب آن جدا کرد. برای انجام این کار پرتو لیزر به درون جعبه ای تابانده شده و دقیقا پس از اینکه پالس انرژی منفی به درون جعبه وارد شد، دریچه ورود پرتو بسته می شود. در نتجه، تنها پالس انرژی منفی به جعبه وارد می شود. در اصل می توان مقادیر بزرگ انرژی منفی را که متعاقب آن پالس انرژی مثبت بزرگتری نیز قرار دارد( که در پشت دریچه متوقف می شود)، به این ترتیب استخراج کرد. فاصله بین دو پالس می تواند بسیار بزرگ باشد، به بزرگی انرژی پالس مثبت. به لحاظ نظری، این روش ایده آلی برای تولید مقادیر نامحدود انرژی منفی برای ماشین زمان یا کرمچاله است.
متاسفانه، در اینجا اشکالی هست. عملیات بستن دریچه، خود منجر به ایجاد پالس انرژی مثبت دیگری درون جعبه می شود. به این ترتیب اگر پیشگیری های خاصی صورت نپذیرد، ایجاد پالس انرژی منفی از بین می رود. این مسئله برای تمدنی پیشرفته تا زمانی که موفق به حل آن نشده است، به صورت مشکلی فنی باقی خواهد ماند، یعنی جدا کردن پالس انرژی منفی قوی از پالس انرژی مثبت متعاقب آن، بدون داشتن یک پالس ثانویه که منجر به از بین رفتن پالس انرژی منفی می شود.
این سه قانون را می توان به اثر کازیمیر نیز اعمال کرد. برای ساختن کرمچاله ای به اندازه یک متر، انرژی منفی باید در فاصله حداکثر ۱۰ به توان ۲۲- متر متمرکز شده باشد( یک میلیونیم اندازه یک پروتون). در این مورد نیز، تنها یک تمدن فوق پیشرفته قادر است به فناوری لازم برای دستیابی به این ابعاد و فواصل زمانی فوق العاده کوچک برسد. در قسمت بعدی “قدم دهم: انتظار برای گذار کوانتونی” را بررسی می کنیم.
ادامه دارد »»»
به قلم میچیو کاکو – جهان های موازی
علمی عرفانی👇
@wittj2