صورت من صورت تو نیست لیک
جمله توام صورت من چون غطا
صورت و معنی تو شوم چون رسی
محو شود صورت من در لقا
مولانای جان 🌻
@wittj2
🏴🌑🏴
✋السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیهم السلام)
🌑تاسوعای حسینی (علیه السلام) تسلیت باد🏴🏴🏴🏴
@wittj2
عاشـق آن نیـست که هر دم طلب یـار کنـد
عاشـق آن است که دل را حـــرم یـار کنـد
هوشنگ ابتهاج🌻
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
@wittj2
🔮🎷چرا تاسوعا بنام حضرت ابوالفضل(ع) نامیده می شود.
👇پاسخ:
نامگذاري روز تاسوعا به نام حضرت عباس (ع) منشاء روايي ندارد. اين نام گذاري به عرف وسنت مردم بر مي گردد ، يعني اينکه مردم جهت احترام به ابوالفضل )ع)، از روز تاسوعا به عنوان روز حضرت عباس ياد مي کنند .در اين روز بيشتر ازحضرت تجليل مي شود تا شخصيت وبهترمورد توجه قرار گيرد، البته اين احترام به نقش عباس (ع) درکربلا ومقام او برمي گردد.
👈🏻 در حادثه كربلا،
سمت پرچمدارى سپاه حسين«ع»و سقايى خيمه هاى اطفال و اهل بيت امام را داشت و در ركاب برادر،غير ازتهيه آب،نگهبانى خيمه ها و امور مربوط به آسايش و امنيت خاندان حسين«ع»نير برعهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسايش و امنيت داشتند.
👈🏻عباس،مظهر ايثار و وفادارى و گذشت بود.وقتی وارد فرات شد،با آنكه تشنه بود، اما بخاطر تشنگى برادرش حسين«ع»آب نخورد شهادت عباس،براى امام حسين بسيار ناگوار و شكننده بود.جمله پر سوز امام،وقتی كه به بالين عباس رسيد،اين بود:«الآن انكسر ظهرى و قلت حيلتى و شمت بى عدوى».(1) نشان از ناراحتي حضرت از شهادت وي دارد
حضرت عباس (ع) مقام بلند دارد.تعابير بلندى كه درزيارتنامه اوست،گوياى همين مطلب مي باشد.
👈🏻 در زيارت ناحيه مقدسه نيز امام زمان (ع) ازشخصيت ايشان تجليل نمود (2)
👈🏻امام سجاد(ع) فرمود:" عمويم عباس حقيقتاً ايثار و جانبازي نمود و جانش را فداي برادر نمود تا آنجا كه دستهايش قطع شد." (3)
👈🏻امام صادق(ع) فرمود: شهادت مي دهم كه تو براي خدا و رسولش و برادرت خير خواهي نمودي، پس تو چه نيكو برادر فداكار بودي." (4)
پي نوشت ها :
1.جواد محدثي فر هنگ عاشورا ، قم، نشر معروف ، 1378،چاپ چهارم، 293
2. جواد محدثي ، همان
3. بحارالانوار، ج44، ص 298،
3 .جواد محدثي، همان
4.مفاتيح الجنان ، زيارتنامه حضرت عباس (ع)
👇
@wittj2
🔮🎷فاجعه كربلا در انديشه مولانا
(قسمت سوم)
مولانا این جهان را زندان می داند؛ زندانی که موجودی به نام انسان در آن تبعید شده است. اگر زندانی به آن عادت کند وزندان را به عنوان منزل دائمی خود پندارد، تا ابد در آن خواهد ماند. او باید تمام تلاشش معطوف به این گردد که دیوار زندان را بشکافد و خود را از آن رها کند. از این خانه ی اجاره ای و موقتی، به خانه ی دایمی خودش نقل مکان کند:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
مکر آن باشد که زندان حفره کرد
آن که حفره بست، آن مکری است سرد
مکرها در کسب دنیا باردست
مکرها در ترک دنیا واردست
چیست دنیا از خدا غافل بدن
نی قماش و نقره و میزان و زن
این جهان و زندگی در آن برای مردان خدای چون امام حسین بهای ندارد. آنان خود را در دخمه ی تنگ و تاریک این جهان اسیر می بینند و برای رهای خود بال بال می زنند. از نظر آنان و با بیان مولانا :
کین جهان چاهیست بس تاریک و تنگ
هست بیرون عالم بی بو و رنگ
این زمین و آسمان بس فراخ
کرد از تنگی دلم را شاخ شاخ
مولانا بر آن است که بر مرگ کسی نباید گریست، زیرا انسان با مرگ به آرزویش که پیوستن به اصل خود باشد می رسد. مرگ خود یک گام اساسی به سوی کمال است، پس چرا باید جزع و فزع کرد؟ چرا نباید به استقبال آن آغوش گشود؟! مگر نه این است که ما جزء جدا افتاده و تبعیدی آن کل و جویی انشعاب شده از دریا هستیم؟ پس چرا با سر به سوی اصل خود ندویم؟
جزوها را روی ها سوی کل است
بلبلان را عشق بازی با گل است
آن چه از دریا به دریا می رود
از همان جا کامد آن جا می رود
از سرکوه سیل های تیز رو
وز تن ما جان عشق آمیز رو
ادامه دارد ...
👇
@wittj2
🔮🎷«داستان ابر مرد تاریخ»
«داستان استقامت و ایستادگی»
«داستان تسلیم بودن در برابر خدا»
«داستان شاهدی»
«داستان مبارزه با ظلم و ظالمان»
«داستان امام حسین (ع)»🌻
⭐️قسمت اول
عدهای از مردم، نامه دادند به امام حسین که ما میخواهیم به کمال برسیم ...
ما میخواهیم به خودشناسی و خداشناسی برسیم ...
نامههای مردم همان اشتیاق آنها بود ...
آنها مشتاق رسیدن به کمال بودند ...
امام حسین به دعوت آنها پاسخ داد و به سمت سرزمین آنها حرکت کرد ...
در بین راه یزید راه را بر امام حسین بست ...
در اصل راه را بر امام حسین نبست ...
بلکه راه را بر مردم بست ...
راه رسیدن به کمال را بر مردم بست ...
یزید راه رسیدن به حق را بر مردم کوفه بست ...
امام حسین مردم کوفه را دعوت کرد و گفت که شما خودتون از من خواستید که بیام و من اومدم حالا من هستم ولی خود شما باید با اختیارتون به سمت من بیاید و برای این که به من برسید باید بر ترسهاتون غلبه کنید ...
باید مقابل ظلم و ظالم بایستید ...
باید از وابستگیهاتون (از مال و ثروت و خانواده و غیره) بگذرید و از ظلم که جلو شما ایستاده عبور کنید ...
اما اندک افرادی توانستند که از ظالمین و پیشنهادهایی که میدادند عبور کنند ...
اندک افرادی توانستند بر ترسهاشون غلبه کنند ...
اندک افرادی توانستند بر وابستگیهاشون غلبه کنند و اندک افرادی توانستند جلو ظلم و ظالم بایستند ...
امام حسین به ما این درس را دادند که اگه شما یک قدم در جهت کمال بردارید، اون هزاران قدم به سمت شما برمیدارد ...
مردم اون زمان فقط یک نامه نوشتن و امام حسین را طلب کردند ...
آگاهی را طلب کردند و امام حسین هزاران کیلومتر به سمت اونها حرکت کرد ...
امام حسین به ما این درس را داد که اگه بخواهیم به سمت حق حرکت کنیم، باید از شیرینیهای دنیوی بگذریم ... ولی مردم اون زمان نتوانستند از شیرینیهایی دنیوی عبور کنند و خودشون را به پولهای یزید فروختند و یزید با دادن پول به مردم اونها را از رفتن به سمت امام حسین از رفتن به سمت حق منصرف کرد ...
امام حسین به ما این درس را داد که اگه میخواهیم به سمت حق حرکت کنیم، باید از وابستگیهامون بگذریم ولی مردم اون زمان نتوانستند و یکی به خاطر وابستگی به همسرش، یکی به خاطر وابستگی به فرزندش، یکی به خاطر وابستگی به ثروتش و خلاصه هر کسی به خاطر یک وابستگیای که داشت نتونست به سمت امام حسین حرکت کنه ...
امام حسین به ما این درس را داد که اگه میخواهیم به سمت حق حرکت کنیم، نباید بترسیم و باید شجاع باشیم ولی مردم اون زمان ترسیدند و نتونستند به حق برسند ...
امام حسین به ما این درس را داد که باید مقابل ظلم و ظالم بایستیم ولی مردم اون زمان این کار را نکردند و به همین خاطر از نعمت وجود امام حسین محروم شدند و نتونستن به کمال برسند ...
👇
@wittj2
⭐️قسمت دوم
امام حسین در مکه بود و پس از انجام آیین حج و فنا فی الله شدن به سمت مردم کوفه حرکت کرد ...
حسین رفت برای فنا فی الخلق شدن ...
او فنا فی الله شده بود و حالا باید فنای فی الخلق میشد ...
پس به سمت مردم روان شد ...
از مکه که شروع به حرکت کرد به هر سرزمینی که رسید به هر طایفه و قبیلهای که رسید، شروع کرد به درسدادن و بیان آموزههای الهی ...
روشنگری میکرد و منزل به منزل به مردم آگاهی میداد و در هر منزل مشتاقترینها با او همراه و همسفر میشدند و عدهای هم در همان سرزمین برای ادامه راه حسین میماندند ...
کمکم خبر به گوش مافیای زمان و قدرتطلبان زمان رسید و از موقعیت خود و به خطرافتادن قدرت خود، هراسان شدند و به حسین نامه دادند که یا با ما بیعت میکنی و یا تو را میکشیم ...
اما حسینی که فنای فی الله شده بود و قدم در مسیر فنای فی الخلق گذاشته بود، وابستگی و تعلق خاطری به مادیات نداشت و جان و مال و همه چیز خود را از آنِ خدا میدانست ...
حسین به یقین رسیده بود و همچنان مصمم به مسیر خود ادامه میداد و دست به روشنگری میزد و به مردم آگاهی میداد ...
ترس حکومت از او بیشتر میشد ... چون حسین روز به روز داشت در دلها جا باز میکرد و به خیل دوستدارانش افزوده میشد و مردم هم داشتند آگاه و آگاهتر میشدند و نسبت به ظلم حکومتها و جهل خود آگاهتر میشدند ...
کار به جایی رسید که حکومت راه آب را بر مردم بست ... در تاریخ گفته شده که حکومت ظالم زمانه، راه آب را بر حسین بست اما ما میدانیم که حکومت ظالم زمانه، راه آب ( آگاهی) را که همان حسین بود بر مردم بست و اجازه نداد که این آب ( آگاهی) به مردم برسد ...
بین مردم و آب ( آگاهی) یک مانع ایجاد شد ... آن مانع (حکومت ظالم زمانه) بود ...
حال این مردم بودند که باید با اختیار خود انتخاب میکردند ...
حکومت ظالم با ایجاد ترس در بین مردم آنها را از رفتن به سمت آگاهی منصرف کرد و آن دسته از مردم که نتوانستند بر فاز اول حملات غلبه کنند، در همان ابتدا تسلیم ظالمین شدند ...
عدهای دیگر از مردم با شنیدن پیشنهادهایی مانند پول و ثروت از رفتن به سمت آب ( آگاهی) منصرف شدند و نتوانستند بر فاز دوم حملات، یعنی تطمیعکردن غلبه کنند ...
اما فاز سوم حملات که از طریق وابستگیهای خود مردم انجام شد و همسران و فرزندان و والدینشان آنها را خواهش و التماس کردند که به سمت آگاهی نروند و آنها هم به خاطر تعلقات و وابستگیهایی که در خود داشتند، از رفتن به سمت آگاهی منصرف شدند ...
چه حکایت آشنایی است حکایت کرب و بلا ...
عمری تمام اهل کوفه را قضاوت کردیم و دشنام دادیم و امروز در جایگاه کوفیان قرارگرفتهایم ...
زمین کرب و بلا سرزمینی است که اگر با ظالمین رفتی، دستت از آب کوتاه میماند ...
کرب و بلا (اندوه و بلا) به ما میگوید هر که با ظالمین رفت، از آب دور ماند و در زمرهٔ یزیدیان شد و هر که با حق بود به آب رسید ... خیلی از شخصیتهای کربلا کودکان بودند ... علی اکبر، علی اصغر ، قاسم، رقیه و ...
اما بزرگانی چون مختار و دیگر دانایان کوفه از آب دور ماندند و بعد به جبران این اشتباه خود برخاستند که شاید ...
دیگر دیر شده بود و آب بر مردم بسته شده بود و سالها زمان میبرد تا دوباره آب بر مردم باز شود ...
چه زیبا تاریخ تکرار میشود و چه زیبا نقش گذشتگانخود را بازی میکنیم ... بدون این که تفکری کنیم ...
خدا بارها در قرآن ما را به تدبر و تفکر در احوال گذشتگان فرا میخواند و میگوید که آنها را عبرتی برای شما قرار دادیم ... چرا عبرت نمیگیرید ...
حسین به اتفاق تعداد اندکی که همراه او شدند، در مقابل ظلم ظالمان ایستادند و با خون خود سوگندی که ... عهدی که با خدا بسته بودند، امضا کردند ...
👇
@wittj2
⭐️قسمت سوم
حسین رفت و درس ایستادگی و استقامت در برابر ظالمین را به جا گذاشت ...
حسین رفت و جاودانه شد ...
حسین به ما درس داد که اگر از وابستگیها و تعلقات زمانه بگذری، جاودانه میشوی ...
حسین به ما گفت که اگر بر ترسها غلبه کنی، جاودانه میشوی ...
حسین به ما درس داد که اگر از لذتهای زودگذر عبور کنی، جاودانه میشوی ...
حسین به ما درس داد که اگر در برابر ظلم و ظالم ایستادگی کنی، جاودانه میشوی ...
آری حسین و کودکان آن واقعه و افرادی که گذشتند و عبور کردند، جاودانه شدند ...
اما امروز در دنیای وارونه، به جای این که درسهای حسین را بگیریم در «کرب و بلا» گیر کردهایم ...
آری ما مردم در «اندوه و بلا» گیر کردهایم و هر روز به واسطه این اندوه و بلا بیشتر در جهل خود غرق میشویم ...
امروز کسانی که درسهای حسین را بگیرند و به کار ببرند، جاودانه میشوند ...
و کسانی که در «کرب و بلا» گیر کنند، در زمره یزیدیان خواهند ماند ...
اگر به جمع حسین پیوستیم، پس به آب (آگاهی) رسیدهایم و تبدیل به آب شدهایم ...
اما اگر نتوانستیم از یزیدیان عبور کنیم، به جمع موانع رسیدن آب به مردم پیوستهایم ، این سد را بزرگ و بزرگتر کردهایم ...
پس یا آب هستیم یا سدِّ آب ...
امروز ببینیم که میخواهیم کدام نقش را بازی کنیم ...
آب باشیم یا سدّ و نگذاریم آب به جریان بیفتد ...
👇
@wittj2
⭐️قسمت چهارم
اگر ما در زمان امام حسین بودیم چکار میکردیم؟
حالتهای مختلفی وجود داره ...
یا از اول در لشکر یزید بودیم و با امام حسین مخالف بودیم ...
یا انسانهای منفعتطلبی بودیم و سبک سنگین میکردیم ببینیم پیروزی از آنِ کدام طرف میشود و به آن لشکر میپیوستیم ...
یا میخواستیم از آب گلآلود ماهی بگیریم و این وسط یه پولی به جیب بزنیم و با خودشیرینی جایی برای خودمون باز کنیم ...
یا با آوردن دلایلی هر دو گروه را محکوم میکردیم و خودمون را میکشیدیم کنار ...
یا با یقین داشتن به گروه حق، از جان و مال خودمون میگذشتیم و همه چیز را فدای اعتقاد و یقینمون میکردیم ...
به غیر از گروه آخر، بقیه گروهها خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه در لشکر یزید قرار دارند ...
حالا از خودمون سؤال کنیم در کدام گروه قرار داریم؟!
همان طور که میدانیم امام حسین برای اعتقادش، برای آزادگیاش، برای انسانیت، برای مقابله با ظلم و در یک کلام «برای مردم» شهید شد ...
حالا اگه خودت را در گروه آخر جای دادی، یکی از کارهایی که در بالا ذکر شده و انجام دادی را بیان کن و اگه انجام ندادی پس دور این گروه را خط بکش و جایگاه خودت را در گروههای دیگه پیدا کن ...
👇
@wittj2