eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
417 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮🎷 «فاطمه سلام الله علیها، قلب قرآن»  ⭐️"کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت" ...کتابی که محکم شد آیاتش بعد پیدا کرد.⭐️ در عقل پیامبر محکم شد و در  قلب پیامبر یعنی حضرت فاطمه زهرا تفصیل پیدا کرد. لذا پیغمبر اکرم به حضرت زهرا نیاز دارد همانطور که هر بچه ای به مادرش نیاز دارد. شهرهای یک استان به آن مرکز استان نیاز دارند؛ شهرهای یک کشور به پایتخت نیاز دارند؛ اعضای بدن به مغز نیاز دارند؛ همچنین رسول خدا به فاطمه زهرا نیاز دارد؛ بنابراین وقتی آن حقیقت قرآنی بر پیامبر نازل می شود، بر عقل پیامبر، او باید بر قلب زهرا تنزلش بدهد؛ و وقتی بر قلب حضرت زهرا وارد شد آنجا تفصیل پیدا می کند. بنابراین، این است که رسول خدا به حضرت زهرا نیاز دارد و اگر حضرت زهرا نبود، نه عالم آفرینش پدید می آمد نه قرآن. از مقام الله یک نور واحد بر عقل پیغمبر می آید، که جامع همه👌اسماء الله است؛ اگر خود پیامبر به تنهایی می بود این نور از آنجا به پایین تر نمی آمد؛ همانجا می ماند و عالم به وجود_نمی آمد منتها، آن نور بر قلب حضرت زهرا.س.نازل می شود، ایشان آن را متکثر و متفرق می کند؛ اسماء را از هم جدا می کند و بعد آنها را به‌عالم نزول میدهد و موجودات طبیعت پدید می آیند؛ همچنین در مسأله ی قرآن؛ حقیقت قرآنی که بر عقل پیامبر نازل می شود؛ اینجا باید این را از عقل خودش بر قلب خودش نازل کند؛ منتها قلب خودش تحت الشعاع است ولی تجسم خارجی‌دارد که حضرت زهرا .س. است. بنابراین بر‌قلب حضرت زهرا نازل می کند و او آن را متکثر می سازد. تبدیل به آیات و سوره های متعدد می کند؛ تبدیل به الفاظ متعدد می کند و بعد قرآن پدید می آید. این است که پیامبر به حضرت زهرا.س. نیاز دارد. هر گاه که قرآن نازل می شود باید به حضرت زهرا.س. رجوع کند تا حضرت زهرا .س. آن نقص را از میان بر دارد. از این جهت است که به حضرت زهرا .س.گفته اند: « أمّ أبیها »؛ مادر پدرش. یعنی کسی که پیغمبر به او نیاز دارد. حضرت زهرا.س. قلب خود پیامبر .ص.است؛ منتها قلب تجسم یافته در بیرون؛ اگر می گوییم پیغمبر به حضرت زهرا .س.نیاز دارد از جهتی بله از جهتی خیر. از جهتی که این حقایق باید بر قلب حضرت زهرا نازل شود تا قرآن به وجود بیاید، بله؛ نیاز دارد. از جهتی قلب حضرت زهرا .س. چیزی جز قلب پیامبر نیست منتها قلبی که در بیرون تجسم_یافته. در محضر برگرفته از جلسات (س) کانال علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷حقیقت《إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ》 🔑به عقل روز و به نَفسْ شب می گویند.   بحث لَيْلَةِ الْقَدْرِ در اینجا برایتان حل شود. به عقل روز میگویند(یَومُ الجَمعْ). قلب یا نَفسْ را شب میگویند(لیلة). جبرئیل، لَيْلَةِ الْقَدْرِ است. عقل اول، یَومُ الجَمع است. یوم می گویند چون که در روز یک نور واحد می تابد. وحدت است. وحدت را به روز یا یوم تعبیر می کنند. این نور به جبرئیل می تابد از او متکثر می شود. این تکثر چون چیز خوبی نیست به شب تعبیر میکند. کثرت خوب نیست وحدت خوب است. وحدت چون با خدا سنخیت دارد لذا به آن نور گفته اند، روز و یوم و یوم الجمع هم است. یعنی آن نوری که همه اسماء خدا در آن جمع است. اما این نور که به جبرئیل می تابد، جبرئیل متکثرش می کند، لذا جبرئیل را لَيْلَةِ الْقَدْرِ میگویند. به او شب می گویند. شب عدم نور است. روز وجود نور است. چون نور واحد در عقل اول وجود دارد به آن روز گفته اند. اما وقتی که این می آید به جبرئیل می خورد آن وحدت خودش را از دست می دهد. لذا وحدت وجود ندارد، عدم وحدت است، عدم با شب تناسب دارد. کثرت نبودن وحدت است،به این خاطر است که به جبرئیل لیل القدر میگوئیم.  عقل خود پیغمبر یوم الجمع است. یعنی با عقل اول اتّحاد پیدا کرده است،عقل پیغمبر روز است،در آنجا نور الله به عقل اول خورده است و این نور روز است چون در روز نور وجود دارد و چون همه ی اسماء خدا جمع است پس عقل پیغمبر یوم الجمع میشود. از آن طرف چون مقام عقل خیلی فعال نیست. پیغمبر لَيْلَةِ الْقَدْرِ نیست قلب کارایی ندارد. اینجا کار حضرت زهرا ست که چون عقلش با عقل پدرش قوّت پیدا کرده است و هم نفسش خیلی قوت پیدا کرده است و با جبرئیل اتحاد پیدا کرده است، بنابراین حضرت زهرا هم یوم الجمع و هم لَيْلَةِ الْقَدْرِ است. بنابراین نور الله بر عقل فاطمه تابیده است و این عقل را روشن کرده و روز شده است.چون آن نوری که به عقل فاطمه خورده جامع جمیع اسماء است،همه اسماء را به یک وجود واحد دارد ،قلب فاطمه یوم الجمع میشود، از آنجا به قلب خودش می تاباند، لَيْلَةِ الْقَدْرِ میشود. چون در قلب فاطمه زهرا دیگر وحدت وجود ندارد. کثرت وجود دارد کثرت عدم وحدت است. عدم برآن حاکم است لذا این که می گوید: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.دو تفسیر میتوانیم بکنیم: ما از عقل اول به مقام جبرئیل نازلش کردیم که جبرئیل شب است. یا قرآن را در ليْلة القدر از عقل پیغمبر به قلب فاطمه نازلش کردیم. از عقل کل فرقی نمی کند چون عقل پیغمبر همان عقل کل است از آنجا بر قلب فاطمه نازلش کردیم، آن قلب لیلة القدر می شود. فاطمه زهرا درمقام قلب است. اگر شنیده اید بر قلب امام زمان آن هم اشکالی ندارد. پس بنابراین فاطمه زهرا از جهت عقلی، عقل اول است، عقل کل است و از جهت قلبی، لیل القدر می شود. حالا چون نور واحد الله بر قلب فاطمه زهرا نازل می شود و متکثر می شود، عالم آفرینش پدید می آیند و وقتی که پدید آمدند غرض خدا که می خواست فیض وجود تا به آخرین مرتبه خودش برسد برآورده میشود، لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند.شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگه بچه نمی شود باید وارد رحم زن شود تا متکثر شود، کثیر شود. این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید. حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن را در اولاد خودش هم قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل و هم در مقام قلب هستند. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیل القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند. بنابراین اولاد حضرت زهرا این ارث را از مادرشان برده اند. عقل را و قلب را. که اینها از طرفی در مرتبه عقل کل و عقل اول هستند و اتحاد تام با عقل پیغمبر و عقل کل دارند هر دوتایش یکی هست. از لحاظ قلبی در مقام مادرشان هستند،لذا این که گفتیم إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم یعنی قلب امام زمان آن هم اشکالی ندارد چون امام زمان مقام قلب هم دارد. و بنابراین این یازده نفر باید باشند. در کنار حضرت علی حضرت زهرا هست. اگر حضرت زهرا نمی بود حضرت علی نمی توانست به تنهایی... در محضر علامه مروجی سبزواری🌻 برگرفته از جلسات سلام الله علیها👌⭐️ علمی عرفانی👇 @wittj2
4_5978618695352583653.mp3
1.83M
⭐️حضرت فاطمه زهرا اُمِّ أبیها یعنی چه... 🎷علامه‌ مروجی سبزواری برگرفته از جلسات علمی عرفانی👇 @wittj2
☝️☝️☝️ پیغمبر اکرم قرآن را که نازل کرد می فرماید: نَزَّلَهُ عَلىٰ قَلْبِکَ بر قلب پیغمبر نازل شد،ولی قلب پیغمبر خیلی نتوانست قرآن را تفصیلش بدهد. آن نور قرآن را که گرفت 6000 تا آیه درست کرد. اگر همه دین همین بود پس چرا ائمه بعدی آمدند؟ معلوم می شود که تفصیل پیغمبر آنچنان که باید آنقدر گسترده نبود. قلب پیغمبر که نور قرآن را گرفت همینقدر بوده که توانست 6000 آیه درست بکند. لذا می بینیم ائمه دیگر هم باید بیایند و به همین اکتفا نمی شود کرد. بنابراین گفت کتاب الله و عترتی. این دو تا با هم...‌ برگرفته از جلسات سلام الله علیها 🌻 علمی عرفانی👇 @wittj2
👆👆👆 روایتی هم هست که فرمود: لَیْسَ الْعِلمُ بِکَثرَةِ التّعْلیمِ وَ التَّعلّم بَلْ نُورٌ یقذفه اللَّهُ فِى قَلْبِ مَنْ یشاء علم به کثرت تعلیم و تعلّم نیست،انسان زیاد به مدرسه برود و مدرک بگیرد نیست،علم نوری است که خداوند در قلب هر کس که بخواهد قرار می دهد،این علم همان حکمت است و در این روایت حکمت بهتر تفسیر شده است.جایگاه این حکمت و این علم قلب انسان است،وقتی که شب بخواهید حرکت بکنید،باید چراغ و نور داشته باشید، یعنی نوری از درون اتومبیل شما به بیرون بتابد که راه را مشخص بکند،فرض کنید ماشین چراغ نداشته باشد،یک قدم هم نمی شود رفت.ظلمت است،به این آدم نگاه می کنیم،نمی دانیم باطنش چیست،به نمازهای مردم نگاه می کنیم،نمی دانیم باطنش چیست،به کارهایی که انجام می دهند نگاه می کنیم نمی دانیم باطنش چیست،پولهایی که از مشتری گرفتیم نمی دانیم حلال یا حرام است،ظلمت یا نور است. ما نسبت به معاد جهل فراوانی داریم،نسبت به خداوند جهل فراوانی داریم، همین نمی دانم و تردید و جهل،ظلمت است. انسانی که در یک ماشین بدون چراغ نشسته نمی داند که جلوی او کوه یا پرتگاه است، همین شک و نمی دانم ظلمت است، نسبت به افراد در ظلمت هستیم و نمی دانیم افرادی که با ما هستند انسانهای خوب یا بد هستند، در باطن نورانی یا ظلمانی هستند. نسبت به توحید و معاد جهل داریم،همه ی زندگی ما در جهل است،برای همین است که همیشه اشتباه می کنیم،اینها علامت اینست که در قلب ما نور وجود ندارد.اگر همان اتومبیل نوری داشته باشد که بیرون بتابد، این نور خوب می تواند راه را روشن بکند، همین که نور آمد ظلمت برطرف می شود شک و خطا هم برطرف می شود،با یقین حرکت می کند، خطا برطرف می شود،ثواب می آید. همانطور که نور ماشین از چراغ هایش باید بیرون بتابد،نوری که از ما باید به بیرون بزند و باطن انسانها را روشن بکند،باطن افعال و اشیاء را روشن بکند،این نور از قلب انسان باید بتابد،" قلب مرکز نور است " . القلب حرم الله،فلا تسکن حرم الله غیر الله قلب انسان جایی است که شیطان زمانی که آدم را سجده نکرد و خداوند بیرونش کرد، گفت چند چیز می خواهم:من را تا آخر زنده نگه بدار و من را بر اولاد عالم مسلط کن، کاری کن مثل خون درون انسانها جاری باشم و گفت کاری کن که به قلب انسان دست پیدا کنم، خداوند فرمود:خیر قلب مال من است. القلب حرم الله و خداوند نور است. بنابراین در قلب هر انسانی نور وجود دارد و آن مقام نورانیت انسان است. چرا این نور بیرون نمی زند؟ یک وقت است ماشین چراغ ندارد،چراغش سوخته است،یک وقت است چراغ دارد ولی روی چراغ را گل گرفته است،لذا وقتی چراغ را روشن می کنی نور بیرون نمیزند،مثل اینکه چراغش خراب است،انسان اینطور نیست نور نداشته باشد،دارد،منتها بر روی این نور قلب حجاب فرا گرفته المطففین: کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون  بر روی قلب انسانها از ناحیه اعمالی که انجام میدهند، کارها و رفتارو حرفهایشان ، رین و چرک روی قلب ها را فرا گرفته است،رسوباتی روی قلب انسان را فرا گرفته است، هر کاری را انجام می دهیم اثرش روی قلب می رود، هر حرفی که می زنیم، هر نگاهی که می کنیم هر غذایی که می خوریم اثرش روی قلب انسان می رود و قلب انسان فقط از اعمال حرام نیست که حجاب روی آن را فرا می گیرد، حتی ازاعمال حلال ولی لغو و بیهوده هم است. انسان می نشیند دو پرس غذا می خورد، حلال است اما همین لقمه ها بر روی انسان اثر ظلمت می گذارد . قلب ما که مرکز نور خداست. بر روی این قلب حجاب است و این نور نمی تواند بیرون بزند،اگر کسی موفق شد حجابها را از روی قلب خودش پاک بکند،اینجاست که نور از قلب انسان بیرون می زند. بعد می بینی که وقتی زلیخا درها را به روی حضرت یوسف می بندد،اینجاست که قرآن می فرماید:یوسف24  و لَقَدْ هَمّتْ بِه وَ هَمّ بِها لَوْ لا أنْ رَأى بُرهانَ رَبّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحْشاءَ إِنّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ زلیخا میل به یوسف کرد و اگر یوسف برهان رب نمی داشت او هم میل می کرد،عصمت این است که اصلا یوسف میل و اراده نکرد چون برهان رب داشت،برهان رب یعنی چه؟ یعنی وقتی حضرت یوسف در آن وضعیت قرار گرفت آتشی را دید که در آنجا برافروخته شده است،یا در روایات دیگر آمده است،اژدهایی را دید،یعنی حضرت یوسف توانست باطن عمل زنا را ببیند،باطن عمل زنا آتش یا اژدها است. کسانی که در این دنیا به این عمل مبادرت می کنند،باطن این عمل در قیامت،برایشان آشکار می شود که آتش است،اینها خودشان را درون آتش می بینند،باطن این عمل برای حضرت یوسف آشکار شد،این قوه باطن بینی است. این برهان رب همان " حکمت " است.همان نوری است که از قلب حضرت یوسف می تابد و باطن فعل و عمل را آشکار می کند،پرده از روی فعل برمی دارد.ما این... ✍ برگرفته از جلسات س 👇 @wittj2