#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
#مقدمه_قسمت_ششم
علامه مروجی سبزواری🌻
گاهی و البته به ندرت اتفاق میافتد که بر فقیری که در اول راه است و مدام نواهای غریبانه ساز میکند و از غربت و دور افتادن از اصلش مینالد، میزان جذبه افزایش پیدا کرده و او را برای مدت کوتاهی به آخر خط و آخر سیرش میبرند و در فنایش میاندازند. ولی به زودی دوباره او را از این عالم بهدرآورده و بر سر جای اول خود میبرند. در این جا میگوییم فنا برای او در حد «حال» است. زیرا حال آن است که سالکی را که هنوز استعدادش برای ورود به منزل والاتر به حد فعلیت نرسیده، برای لحظاتی یا ساعاتی و یا ایامی به آن منزل میبرند ولی باز میگردانند. این جا میگوییم آن منزل (مثلا رضا یا تفویض یا تسلیم ...) برای او در حد حال است.
اما اگر کسی استعدادش برای ورود به آن منزل تام باشد، این جا وقتی وارد آن منزل شد برای همیشه در آن میماند و این جاست که میگوییم آن منزل برای او «مقام» است.
برای همین است که در مثنوی گاه شاهد این هستیم که مولانا یک مطلب علمی را درست تجزیه و تحلیل علمی میکند و عاقلانه آن را به سرانجام میرساند.
اما گاه هم چنان بیخود میشود که عنان قلم از دستش بهدرمیرود. به همین دلیل متاسفانه بعضی کسانی که قدم راسخی در عرفان ندارند آن را تناقض میخوانند. مثل بحث مفصلی که در مورد اختیار انسان در دفتر پنجم آورده و انسان را موجودی مختار و دارای اختیار میداند.
گفت توبه کردم از جبر ای عیار
اختیار است اختیار است اختیار
اما در دفتر اول، انسان را به کلی از اختیار خود مسلوب ساخته و افعال عباد را به کلی به خدا اسناد می دهد.
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی
زاری از ما نی تو زاری میکنی
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز توست ای خوش صفات
اما باید دانست که فقیر در سیر فقری خود در صعود و نزول است. چون در حد نازل فقر خویش است پس خودش را میبیند و افعال خودش را میبیند منتها آن ها را بالحق و بالله میبیند. اما چون به اوج مراتب فقری و عبودی خود میرسد دیگر خودش را نمیبیند و افعالش را نمیبیند و همه را خدا و از خدا میبیند.
مطلب دیگری که در مورد مقام فقر لازم است بیاورم این که انسان تا به مقام فقر نرسد، محبت خدا را پیدا نمیکند، و مجذوب خدا نمیگردد. (در قسمت بعدی شرح این مطلب را خواهیم آورد.)
علمی عرفانی👇
@wittj2
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
#مقدمه_قسمت_ششم
علامه مروجی سبزواری🌻
گاهی و البته به ندرت اتفاق میافتد که بر فقیری که در اول راه است و مدام نواهای غریبانه ساز میکند و از غربت و دور افتادن از اصلش مینالد، میزان جذبه افزایش پیدا کرده و او را برای مدت کوتاهی به آخر خط و آخر سیرش میبرند و در فنایش میاندازند. ولی به زودی دوباره او را از این عالم بهدرآورده و بر سر جای اول خود میبرند. در این جا میگوییم فنا برای او در حد «حال» است. زیرا حال آن است که سالکی را که هنوز استعدادش برای ورود به منزل والاتر به حد فعلیت نرسیده، برای لحظاتی یا ساعاتی و یا ایامی به آن منزل میبرند ولی باز میگردانند. این جا میگوییم آن منزل (مثلا رضا یا تفویض یا تسلیم ...) برای او در حد حال است.
اما اگر کسی استعدادش برای ورود به آن منزل تام باشد، این جا وقتی وارد آن منزل شد برای همیشه در آن میماند و این جاست که میگوییم آن منزل برای او «مقام» است.
برای همین است که در مثنوی گاه شاهد این هستیم که مولانا یک مطلب علمی را درست تجزیه و تحلیل علمی میکند و عاقلانه آن را به سرانجام میرساند.
اما گاه هم چنان بیخود میشود که عنان قلم از دستش بهدرمیرود. به همین دلیل متاسفانه بعضی کسانی که قدم راسخی در عرفان ندارند آن را تناقض میخوانند. مثل بحث مفصلی که در مورد اختیار انسان در دفتر پنجم آورده و انسان را موجودی مختار و دارای اختیار میداند.
گفت توبه کردم از جبر ای عیار
اختیار است اختیار است اختیار
اما در دفتر اول، انسان را به کلی از اختیار خود مسلوب ساخته و افعال عباد را به کلی به خدا اسناد می دهد.
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی
زاری از ما نی تو زاری میکنی
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز توست ای خوش صفات
اما باید دانست که فقیر در سیر فقری خود در صعود و نزول است. چون در حد نازل فقر خویش است پس خودش را میبیند و افعال خودش را میبیند منتها آن ها را بالحق و بالله میبیند. اما چون به اوج مراتب فقری و عبودی خود میرسد دیگر خودش را نمیبیند و افعالش را نمیبیند و همه را خدا و از خدا میبیند.
مطلب دیگری که در مورد مقام فقر لازم است بیاورم این که انسان تا به مقام فقر نرسد، محبت خدا را پیدا نمیکند، و مجذوب خدا نمیگردد. (در قسمت بعدی شرح این مطلب را خواهیم آورد.)
علمی عرفانی👇
@wittj2