eitaa logo
مطالعات اسلامی زنان
24.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
25.5هزار ویدیو
476 فایل
𝐈𝐬𝐥𝐚𝐦𝐢𝐜 𝐰𝐨𝐦𝐞𝐧 𝐬𝐭𝐮𝐝𝐢𝐞𝐬 📍فرصتی‌ویژه‌برای‌ارتقاوتعالی‌اندیشه‌وباورها 📍درحوزه تخصصی الگوی سوم ،خانواده وسبک زندگی با مدیریت «دکترمیرجعفری» عضو هیئت علمی و مدیر موسسه زنان پیشرو 🖇استفاده ازمطالب کانال با ذکرلینک تبلیغات @ZAhmadi85
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 همسر : @women92 💠 یک هفته بود مادرم در بیمارستان بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و ، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. 📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 🆔 @women92
✨خاطره آشنایی دکتر چمران با خانم غاده / همسر دکتر چمران چنان شیفته او بود که متوجه نبود سر او مو ندارد 🌷خاطره آشنایی دکتر چمران با غاده برمیگردد به نقاشی شمعی که کشیده بود و جمله زیبایی که زیرش نوشته بود: 📝یکی از نقاشی هایی که شهید چمران کشیده بود؛ نقاشی بود که زمینه ای کاملا سیاه داشت؛ وسط این سیاهی کوچکی میسوخت که نورش درمقابل این ظلمت خیلی کوچک بود زیر این نقاشی این جمله حک شده بود. 🌹 "من ممکن است نتوانم این تاریکی را ازبین ببرم؛ ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت ونور و حق وباطل را نشان میدهم وکسی که به است این نور هرچه قدر کوچک باشد درقلب او بزرگ خواهد بود" ❤️جمله ای که غاده همسر شهید چمران را که تا آن موقع از شهیدچمران ؛ فقط تصویر یک مرد جنگ وخون تصور میکرد؛ را تحت تأثیر قرار داد وهمین زمینه ای شد برای ازدواجشان..‌ 🌸البته بعدها غاده زیبایی های دیگر رفتاری را از چمران دید .و به نظر غاده؛ یک آمد ؛ غافلگیرکننده وجذاب 2️⃣غاده تعریف میکند در یکی از سفرهایی که همراه مصطفی به روستاها میرفت؛ داخل ماشین مصطفی چمران به او ای داد. اولین هدیه اش بود وهنوز ازدواج نکرده بودند. غاده میگفت خیلی خوشحال شدم وهمانجا بازکردم دیدم است؛ یک روسری قرمز با گلهای درشت . غاده میگفت: من جاخوردم اما مصطفی لبخند زد وبه شیرینی گفت: 💐 "بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند." غاده میگفت از آن موقع روسری گذاشتم و هنوز مانده.. 3️⃣یکبار یکی از دوستانش به غاده گفت: غاده در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی ؛ این بلند است این کوتاه است...مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سروشکلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ 🔺غاده کلی بادوستش بحث کرده بود که "مصطفی کچل نیست تو اشتباه میکنی" 👈وبعد که رسید به خانه و چشمش به مصطفی افتاد شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید "چرا میخندی؟" وغاده که چشمانش از خنده به اشک نشسته بود گفت: "مصطفی تو کچلی؟من نمیدانستم!" آن وقت مصطفی شروع کرد به خندیدن حتی به امام موسی صدر هم قضیه را تعریف کرده بود. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: ❤️"شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟" 📚کتاب نیمه پنهان ماه(۱) چمران به روایت همسرشهید. @women92