بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه227 #لباس_های_چشمک_زن توی منزل" لباس های چشمک زن "بپوشید لباس های چشمک زن ل
مطالب بهترین زوج #جلسه228
💞
#آشپزی زن👩🍳 در خانه یکی از #دلبریهای لطیف زنانه است.
و #علاقه مردان به آن نه به معنای توجه به مساله گرسنگی😋 است
بلکه در جستجوی #دلبریهای ظریف همسرشان هستند.😍
@women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته🌷 قسمت #اول؛ دهه شصت...نسل سوخته 🔸هیچ وقت نتونستم درک کنم چرا به ما میگن نسل
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #دوم غرور یا عزت نفس
اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال ... هنوز برای من زنده است ... مدام به اون جمله فکر می کردم ... منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم ... اما بیشتر از هر چیزی ... قسمت دوم جمله اذیتم می کرد بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره ... مادرم می گفت... عزت نفس داره ...
غرور یا عزت نفس ... کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم
- ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ...
هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره ... منم همین طور... اما هر کسی با دو تا برخورد ... می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ... صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ...
- من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ... دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن ... به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم ...
- دوست شهید داشتید؟ ... شهیدی رو می شناختید؟ ... شهدا چطور بودن؟ ...
یه دفتر شد ... پر از خصلت های اخلاقی شهدا ... خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ... بیشتر از همه مادرم کمکم کرد ... می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه ... اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ...
و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ...
خیلی ها بهم می خندیدن ... مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت ... اما من برای خودم هدف داشتم ... هدفی که بهم یاد داد ... توی رفتارها دقت کنم ... شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ...
🌷نويسنده:سيد طاها ايماني🌷
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
ذکر روز دوشنبه :صدبار
یا قاضی الحاجات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام بر همه بانوان نمونه
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه228 💞 #آشپزی زن👩🍳 در خانه یکی از #دلبریهای لطیف زنانه است. و #علاقه مردان ب
مطالب بهترین زوج #جلسه229
💟 زیبایی و اندام خوب تنها برای مدتی میتواند برای شوهرتان جذاب باشد.
👈 برای حفظ یک مرد باید #رفتار_زنانه و #لطافت_زنانه داشته باشید.
✅ شاید تا بحال در اطرافیانتان خیلی از مردها را دیده باشید که دارای همسری هستند که نه #زیبا است و نه #خوش_اندام ، اما آن مرد شیفته همسر خود است.
🔴 پس اگر فکر میکنید تنها زیبا بودن باعث میشود مردتان به زن دیگری نگاه نکند یا تنوع طلبی خود را بیدار نکند کاملا در اشتباهید.
@women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #دوم غرور یا عزت نفس اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #سوم پدر
مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم ... خوب و بد می کردم ... و با اون عقل 9 ساله ... سعی می کردم همه چیز رو با رفتار شهدا بسنجم ... اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم ... که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترها ... شدم آقا مهران ... این تحسین برام واقعا ارزشمند بود ... اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد ... از مهمونی برمی گشتیم ... مهمونی مردونه ... چهره پدرم به شدت گرفته بود ... به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم ... خیلی عصبانی بود ... تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که ...
- چی شده؟ ... یعنی من کار اشتباهی کردم؟ ... مهمونی که خوب بود ... و ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود ... از در که رفتیم تو ... مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون ... اما با دیدن چهره پدرم ... خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد
- سلام ... اتفاقی افتاده؟ ... پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من ...
- مهران ... برو توی اتاقت ... نفهمیدم چطوری ... با عجله دویدم توی اتاق ... قلبم تند تند می زد ... هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد ... چرا؟ نمی دونم ... لای در رو باز کردم ... آروم و چهار دست و پا ... اومدم سمت حال
- مرتیکه عوضی ... دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که... من رو با این سن و هیکل ... به خاطر یه الف بچه دعوت کردن ... قدش تازه به کمر من رسیده ... اون وقتبه خاطر آقا ... باباش رو دعوت می کنن ... وسط حرف ها ... یهو چشمش افتاد بهم ... با عصبانیت ... نیم خیزحمله کرد سمت قندون ... و با ضرب پرت کرد سمتم
- گوساله ... مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟ ...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني 🌷
@women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
ذکر روز سه شنبه:صدبار
یا ارحم الراحمین
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی
🌼🌼🌼🌼
سهشنبه دیگری از راه رسید انشالله امروزتون پر از خیر و برکت باشه دلتون به پاکی صبح، افکار بلندتون سبز
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌺🌺🌺🌺
33 آموزش مباحث زنان و بارداری
🔸سه شنبه ها
استاد پاسخگو برای سوالات اعضای کانال در گروه مختص زنان، زایمان و بارداری
🔸سرکار خانم همتی
✨کارشناس ارشد مامایی مسول واحد مامایی دانشگاه علوم پزشکی
سرکار خانم همتی عصر به سوالهای شما ساعت 3 تا 4 عصر در گروه بانوان برتر کاشان پاسخ میدهند
لینک گروه
https://t.me/joinchat/EhAFdkkhWHtKH3UC0YbuEg
✍✍✍✍
لطفا فقط همان ساعت سوال بزارند در بین سوالات مطالب دیگری آورده نشود
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه229 💟 زیبایی و اندام خوب تنها برای مدتی میتواند برای شوهرتان جذاب باشد. 👈 بر
مطالب بهترین زوج #جلسه230
*غمخوار هم باشید*
🌼رهبرانقلاب: کمک واقعی این است که دو نفر غمها را از دل هم بر طرف کنند.
💔 هر کسی در دورهی زندگیش، گرفتاری و مشکل و غمی پیدا میکند و ممکن است دچار ابهام و تردید بشود.
🌸 آن دیگری در چنین موقعیتی، باید به کمک همسرش بشتابد و به او کمک کند.
❇️ غم را از دل او بردارد. او را راهنمایی کند و اشتباه و خطای او را بر طرف نماید.
@women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #سوم پدر مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم ... خوب و بد می کر
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #چهارم حسادت
دویدم داخل اتاق و در رو بستم ... تپش قلبم شدید تر شده بود ... دلم می خواست گریه کنم اما بدجور ترسیده بودم ... الهام و سعید ... زیاد از بابا کتک می خوردن اما من، نه ... این، اولین بار بود ... دست بزن داشت ... زود عصبی می شدو از کوره در می رفت ... ولی دستش روی من بلند نشده بود... مادرم همیشه می گفت ...
- خیالم از تو راحته ... و همیشه دل نگران ... دنبال سعید و الهام بود ... منم کمکش می کردم ... مخصوصا وقتی بابا از سر کار برمی گشت ... سر بچه ها رو گرم می کردم سراغش نرن ... حوصله شون رو نداشت ... مدیریت شون می کردم تا یه شر و دعوا درست نشه ... سخت بود هم خودم درس بخونم ... هم ساعت ها اونها رو توی یه اتاق سرگرم کنم ... و آخر شب هم بریز و بپاش ها رو جمع کنم ... سخت بود ... اما کاری که می کردم برام مهمتر بود ... هر چند ... هیچ وقت، کسی نمی دید ...
این کمترین کاری بود که می تونستم برای پدر و مادرم انجام بدم ... و محیط خونه رو در آرامش نگهدارم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... از اون شب ... باید با وجهه و تصویر جدیدی از زندگی آشنا بشم ... حسادت پدرم نسبت به خودم ... حسادتی که نقطه آغازش بود ... و کم کم شعله هاش زبانه می کشید ... فردا صبح ... هنوز چهره اش گرفته بود ... عبوس و غضب کرده ...
الهام، 5 سالش بود و شیرین زبون ... سعید هم عین همیشه ... بیخیال و توی عالم بچگی ... و من ... دل نگران.. زیرچشمی به پدر و مادرم نگاه می کردم ... می ترسیدم بچه ها کاری بکنن ... بابا از اینی که هست عصبانی تر بشه... و مثل آتشفشان یهو فوران کنه ... از طرفی هم ... نگران مادرم بودم ... بالاخره هر طور بود ... اون لحظات تمام شد ... من و سعید راهی مدرسه شدیم ... دوید سمت در و سوار ماشین شد ... منم پشت سرش ... به در ماشین که نزدیک شدم ... پدرم در رو بست ...
- تو دیگه بچه نیستی که برسونمت ... خودت برو مدرسه ... سوار ماشین شد و رفت ... و من مات و مبهوت جلوی در ایستاده بودم ... من و سعید ... هر دو به یک مدرسه می رفتیم ... مسیر هر دومون یکی بود ...
@women_kashan
🌴🌴🌴🌴
جلسات عزاداری اباعبدالله الحسین ع
همراه با زیارت عاشورا
باحضور
✅ سرکار خانم مقنی
زمان ⬅️ چهارشنبه ۲۸ صفر
ساعت⬅️ بعداز نماز مغرب و عشاء
مکان ⬅️ بیت الزهرا بیدگل ، خیابان شهدا ، معراج ۷، بیت الزهرا
👇👇👇👇
@women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
ذکر روز چهارشنبه:صدبار
یا حی و یاقیوم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام بر شما مهربانان
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌠🌠🌠🌠
✅ عزاداری و روضه خوانی روز شهادت حضرت پیامبر اکرم(ص) و امام حسن مجتبی(ع)
✳️ عزاداری روز شهادت امام رضا(ع) و قرائت زیارت ناحیه مقدسه
🕠 شروع جلسه از ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر
🕌به همراه اقامهی نماز جماعت مغرب و عشاء
مکان⬅️کاشان، خیابان غیاث الدین جمشید، جنب مخابرات شهید مهماندوست
«حسـینیه ابـاصالح الـمهدے(عج)»
@women_kashan