eitaa logo
بانوان برتر کاشان
12.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
962 ویدیو
39 فایل
🌸اولین و بزرگترین کانال رسمی بانوان کاشان کانال اطلاع رسانی جلسات عمومی بانوان معرفی کلاسهای هنری و دوره های تربیت مربی هواشناسی اخبار مهم، مفید و بانشاط کاشان 😊 بزرگواران خوش آمدید 💚 اخبار و پیشنهادات @baanovan_bartar ❤️تبلیغات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز پنجشنبه:صدبار لا اله الا الله الملک الحق المبین 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام بر بانوان سربلند و نمونه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔸اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَ اُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَین عَلَیه السَّلام وَ جَعَلَنا وَ اِیاکمْ مِنَ الطّالِبین بِثارِه مَعَ وَلِیهِ الاِْمام الْمَهْدى مِنْ الِ مُحَمد عَلَیهم السَّلام 🔸التماس دعا از همه شما خوبان @women_kashan
🌠🌠🌠🌠 جلسه عزاداری دهه دوم ایام محرم با حضور ✅سخنرانی سرکار خانم سرلک ساعت⬅️ 5 عصر زمان⬅️ دهه دوم محرم آدرس ⬅ حسینه زاهد خیابان نطنز نرسیده به سه راه چمران @women_kashan
🌠🌠🌠🌠 جلسه عزاداری دهه دوم ایام محرم با حضور ✅سخنرانی سرکار خانم رسول زاده ساعت⬅️ 9 الی 11 صبح زمان⬅️ 11 الی 20 محرم آدرس ⬅ خ آیت الله کاشانی، کوچه شهید موسویان، منزل مس فروش @women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #دختر_شینا75 💥آقا شمس‌اللّه کنار مادرشوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بود. تا مرا دید، گفت: « م
🌷 💥فردای آن روز نزدیک‌های ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: «آقا صمد آمد. آقا صمد آمد» خانه پر از مهمان بود. دویدیم توی حیاط. صمد آمده بود. با چه وضعیتی! لاغر و ضعیف با موهایی ژولیده و صورتی سیاه و رنجور. دلم نیامد جلوی صدیقه با صمد سلام و احوال‌پرسی کنم، یا جلو بروم و چیزی بگویم. خودم را پشت چند نفر قایم کردم. چادرم را روی صورتم کشیدم و گریه کردم. صدیقه دوید طرف صمد. گریه می‌کرد و با التماس می‌گفت: « آقا صمد! ستار کجاست؟! آقا صمد! داداشت کو؟!» صمد نشست کنار باغچه، دستش را روی صورتش گذاشت. انگار طاقتش تمام شده بود. های‌های گریه می‌کرد. دلم برایش سوخت. صدیقه ضجّه می‌زد و التماس می‌کرد: «آقا صمد! مگر تو فرمانده‌ی ستار نبودی؟ من جواب بچه‌هایش را چی بدهم؟ می‌گویند عمو چرا مواظب بابامان نبودی؟! » جمعیتی که توی حیاط ایستاده بودند با حرف‌های صدیقه به گریه افتادند. صدیقه بچه‌هایش را صدا زد و گفت: « سمیه! لیلا! بیایید عمو صمد آمده. باباتان را آورده» 💥 دلم برای صمد سوخت. می‌دانستم صمد تحمل این حرف‌ها و این همه غم و غصه را ندارد. طاقت نیاوردم. دویدم توی اتاق و با صدای بلند گریه کردم. برای صمد ناراحت بودم. دلم برایش می‌سوخت. غصه‌ی بچه‌های صدیقه را می‌خوردم. دلم برای صدیقه می‌سوخت. صمد خیلی تنها شده بود. صدای گریه‌ی مردم از توی حیاط می‌آمد. از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم. صمد هنوز کنار باغچه نشسته بود. دلم می‌خواست بروم کنارش بنشینم و دلداری‌اش بدهم. می‌دانستم صمد از هر وقت دیگر تنهاتر است. چرا هیچ‌کس به فکر صمد نبود. نمی‌توانستم یک ‌جا بایستم. دوباره به حیاط رفتم. @women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز جمعه:صدبار اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام برشما منتظران 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
📣📣 توجه توجه 🔸 یک نذر فرهنگی به مناسبت ایام محرم 🌸با توجه به مباحث ، و که در پیش دبستانی مهد قرآن کریم کاشان آموزش داده میشود شخصی نذر کرده و تقبل کرده هزینه 300 هزارتومان هزینه مهد و پیش دبستانی ده دانش آموز که مشکل مالی دارند پرداخت کند ✅اولویت با کسانی است که زودتر به ایدی کانال نام دانش اموز بفرستند تا ذخیره شود و فردا صبح برای ثبت نام اقدام کنند ☎️55577880 @women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #دختر_شینا76 💥فردای آن روز نزدیک‌های ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: «آقا صمد آمد.
🌷 💥مادرشوهرم روبه‌روی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه می‌کرد و می‌پرسید: «صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟! » صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه می‌کرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه. 💥جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق. از بین حرف‌هایی که این و آن می‌زدند، متوجه شدم جنازه‌ی ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با این‌که می‌توانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یک‌ریز گریه می‌کرد و می‌گفت: «صمد! چرا بچه‌ام را نیاوردی؟!» آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: «مادر جان! مرا ببخش. من می‌توانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار، جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آن‌ها هم پسر مادرشان هستند. آن‌ها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را می‌آوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی می‌دادم. اگر ستار را می‌آوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی می‌دادم» می‌گفت و گریه می‌کرد. تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: «انگار صمد مجروح شده» @women_kashan
🌠🌠🌠🌠 جلسه عزاداری محرم ویژه بانوان با حضور ✅سخنرانی سرکار مقنی ساعت⬅️ 17 عصر تاریخ⬅️ به مدت ۵ روز، از یکم تا پنجم مهر آدرس⬅️ مسکن مهر غدیر ۱۸۸ واحد ۱۰ @women_kashan
📣📣کلاس طراحی سیاه قلم ✅اموزش عالی با بهترین مربی ✅ اموزش طراحی چهره😎 ✅فردا شنبه ساعت 10 صبح شروع کلاس جهت ثبت نام با شماره 09900750965 تماس بگیرید @women_kashan
بانوان برتر کاشان
📣📣 توجه توجه 🔸 یک نذر فرهنگی به مناسبت ایام محرم 🌸با توجه به مباحث #قرآنی ، #مناسبتی_اخلاقی و #مهد
همه افرادی که هنوز ثبت نام نکردند و دغدغه مالی داشته اند فردا صبح از ساعت 8 صبح به مهد قران تشریف بیاورید مدیریت ای درنظر گرفته اند تا همه فرزندان گل کاشانی بتوانند بروند مهارت هایی که بچه ها در پیش دبستانی یاد میگیرند نیاز همه بچه هاست ☎️55577880
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز شنبه:صدبار یا رب العالمین 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام علیکم و رحمت الله 🍀🍀🍀🍀🍀🍀