eitaa logo
جنگ جهانی مذهب ها
2 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
27 فایل
📌جنگ بین المللی باهدف بی خدایی و نابودی خانواده و نسل صالح ✅دسترسی به فهرست 👇 https://eitaa.com/worldwarfaith/4275 ✅اگه دلت گرفته با اینجا بهتر میشی👇 https://eitaa.com/worldwarfaith/1835 میخوای بری زیارت اما جا نداری؟! ✅اسکان زائر👇 @eskanzaer
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
سکانس دوم: . بعد از خرید، سریع از فروشگاه بیرون می‌زنم؛ هوا سوز دارد، شبیه خبری که عصر به‌من دادند آدم را می‌سوزاند... باید سریع برگردم خانه، کلی کار روی زمین مانده، در ذهنم کارها را اولویت بندی می‌کنم که گوشی‌ام زنگ می‌خورد؛ حتما همسرگرامی‌است، با شوق می‌گویم سلااام... طفلک آن کسی که پشت خط است تعجب می‌کند! می‌گوید ببخشید خانم سلطانی؟ اوه! همسرم نبود که؛ آبرویم رفت... سریع خودم را جمع و جور می‌کنم؛ بفرمایید بله خودم هستم... من.... هستم، موقعیتی فراهم شده که فردا می‌توانید در دیدار شرکت کنید. دنیا در نگاهم از حرکت می‌ایستد، دیگر صدای ماشین‌هارا نمی‌شنوم، حتی دیگر سوز سرما را حس نمی‌کنم، شبیه نوازش می‌ماند برایم... چقدر یک خبر می‌تواند دنیای آدم‌هارا تغییر دهد، نگاه‌شان را حسشان را به دنیا عوض کند. حالا بنظرم می‌شود نفس حبس شده از خوشحالی را رها کرد... _الو، خانم سلطانی... اووووففففف،بله بله بفرمایید؛ پس، صبح ان شاء الله می‌بینمتان... . به هیچ چیز فکر نمی‌کنم؛ حس می‌کنم فشارم افتاده... چرا هیچکس کنارم نیست که براش از خوشحالی جیغ بزنم... من آدم برونگرایی هستم دلم می‌خواهد الان ازخوشحالی بالا پایین بپرم.. اما درجای مناسبی نیستم پس خوشحالی‌ام را تبدیل می‌کنم، اول به ذوق بعد به شوق بعد به بغض و درنهایت اشک می‌شود روی گونه‌هایم... خدایا من ایمان دارم که تو هوامو داری رفیق. ممنونم ازت💚 . یک دفعه باخودم فکر می‌کنم؛ چه سلامی دادم‌ها، نکند مسؤلی که تماس گرفت با خودش فکر کند از نرفتن خوشحال بودم که آن‌طور سلام دادم؛ اصلا بمن چه، من فکر کردم همسرگرامی است؛ می‌خواستند شماره‌هایشان انقدر شبیه هم نباشد.. . بعد از چندساعت که به انتخاب و آماده کردن لباس‌هایم گذاشت؛ بالاخره دیدار مهمی است و چالش مهمی هم دارد به اسم: "حالا چی بپووووشممم؟" حس کردم ازخواب خبری نیست، راستش می‌ترسم خواب بمانم و انتخابم گزینه‌ی تاصبح بیدارماندن است. حداقل خیالم راحت است که خواب نمی‌مانم؛ این شوق انقدر زنده و جاریست که تا روز پروازم به سمت مقصد می‌تواند مرا بیدار نگه‌دارد... . بقول شاعر: اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من