eitaa logo
به زودی این کانال حذف می‌شود لطفا وارد کانال جدید گلچین مولودی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بشید.
6.1هزار دنبال‌کننده
722 عکس
643 ویدیو
160 فایل
کپی و نشر مطالب کانال بدون نام کانال جایز نیست⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
(امام مهربان رضا جان) ۱۲۲ ############# امام   مهربان  رضا جان امید  بیکسان  رضا جان امام   هشتمی  تو مولا سحاب رحمتی تو  آقا بِرَس به داد ما  تو   مولا رضا رضا رضا رضا جان ۲ دوای    درد   بی دوایی طبیبی   و   گره گشایی امام    ما  تو  مقتدایی پناه  بی کسان  رضایی بِرَس  به   داد  تو   مولا رضا رضا رضا رضا جان ۲ شها تو نور  چشم مایی به  هر  غریبه    آشنایی شِفای   درد   بی دوایی طبیب ما  امام  رضایی به داد ما  بِرَس  تو   مولا رضا رضا رضا رضا جان ۲ بیا   نظر   نما    به  یاران امید      قلب     بیقراران امام    هشتمی   تو   آقا قرار       (بیقرار)     دلها به داد ما  بِرَس  تو   مولا رضا رضا رضا رضا جان ۲ بیقرار اصفهانی.
حکایت امام  رضا و  مرد سلمانی در  شهر  نیشابور  ۱۴۱ ############### شهر  نیشابور   در   شور  و  نوا غرق شادی وطرب صلح و صفا چونکه خورشید  آمده بر بام او پر  شده از  مهر  حق در  جام او آمده   موسی الرضا سلطان دین شمس   تابان   ولا   فخر   زمین شد به حمام تا  که تطهیری  کند سوی سلمانی و  موی خود  زند پیرمردی آمد و قیچی به دست از  محبان  رضا  آن حق پرست در دلش  میگفت  انعامم   دهد بعد از آن دنیا به کام من  شود حضرت   مولا   ندای او  شنید در ضمیرش او محبت را بدید بانگاهی قیچیش را  زر  نمود بر   امام   مهربان    ما   درود مرد  سلمانی  بگفتا  این کلام از شما ممنون  هستم ای امام من نمی خواهم طلامولای من حاجتی  دیگر   مرا   آقای من گفت برگو تا شوی حاجت روا هرچه خواهی میدهم بهر شما گفت   یا   مولا  تویی نور خدا جان  سلمانی  فدایت  یا  رضا وقت جان دادن به  بالینم  بیا میشوم   از   غصه   عالم  رها خنده ای مولا. نمودبر روی او یعنی  آنکه   میرسی   بر  آرزو چند سالی چون گذشت ازماجرا شد امام  در  مجلسی ناگه به پا غیب  شد  آقا  به ناگه در مکان رفت  و  باز  آمد   امام  مهربان اهل مجلس علتش جویا شدند حدس ها   بر  غیبت مولا زدند عاقبت  مولا  بگفتا  این  سخن بین   آنان   در   میان    انجمن شهر    نیشابور    رفتم    آمدم سر   به   سلمانی  دم مردن زدم قول  دادم  تا  بیایم   پیش  او تا   برآرم    من    برایش   آرزو ای معین الضعفا شمس الشموس تو  امام  هشتمی سلطان طوس مرد  سلمانی تو مارا کن حساب وقت جان دادن بده  مارا جواب ( بیقرارم )    نوکری   آئینِ   من لطف  کن   مولا   بیا   بالین  من بی قرار اصفهانی.
🔷🔶 👈🏼👈🏼 صاحب کتاب ، می‌نویسد: عالم عامل و فاضل کامل جناب حاج -مولف کتاب آثارالحجه- و غیره، فرمود: شنیدم از جناب سید العلماء مرحوم حاج آقا یحیی (امام جماعت مسجد حاج سید عزیزالله در تهران) و از جمعی دیگر از اهل‌علم که نقل فرمودند از مرحوم حاج مشهور به که فرموده: روز علیه‌السلام (۱۱ ذیقعده) در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم به‌قصد ملاقات که قصیده‌ام را برای او بخوانم. 🔅 چون عبورم از افتاد، با خود گفتم: نادان، سلطان اینجاست کجا می‌روی؟ قصیده‌ات را برای خودشان چرا نمی‌خوانی؟ پس، از قصد خود پشیمان و تائب شدم و به‌حرم مطهر مشرف شدم و قصیده‌ام را مقابل ضریح مقدس خواندم، پس عرض کردم: یا مولای، از جهت در فشارم، امروز هم است، اگر عنایت فرمایید، بجاست. 🔅 ناگاه از سمت راست کسی ده تومان در دست من گذاشت، گرفتم و عرض کردم: یا مولای کم است، فورا از سمت چپ کسی ده تومان دیگر در دستم گذاشت، باز عرض کردم: کم است، ده تومان دیگر در دستم گذاشتند، خلاصه تا شش مرتبه استدعای زیادی کردم و در هرمرتبه ده تومان مرحمت فرمودند (البته ده تومان آن زمان مبلغ قابل توجهی بوده است). 🔅 چون مبلغ شصت تومان را کافی دیدم، خجالت کشیدم که باز طلب زیادتی کنم. پول را در جیب گذاشته تشکر کردم و از حرم مطهر خارج شدم. 🔅 در کفشداری عالم ربانی مرحوم را دیدم که می‌خواهد به حرم مشرف شود، مرا که دید در بغل گرفت و فرمود: حاج شیخ خوب زرنگ شده‌ای با حضرت رضا علیه‌السلام نزدیک شده و روی هم ریخته‌اید، تو شعر می‌گویی و آن حضرت به تو صله می‌دهد، بگو چه مبلغی صله دادند؟! گفتم شصت تومان، فرمود: حاضری شصت تومان را بدهی و دو برابر آن [را] بگیری؟ قبول کردم شصت تومان را دادم و ایشان ۱۲۰ تومان به‌من مرحمت فرمود. بعدا پشیمان شدم که آن وجهی که امام مرحمت فرمودند چیز دیگر بود، خدمت شیخ برگشتم و آنچه اصرار کردم ایشان معامله را فسخ نفرمود. 📚 داستانهای شگفت، دستغیب، ص۲۳-۲۴ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 (ع) 💐وقتی تو ایوون میزنه بارون 💐دیونه تر میشه زائر مجنون 🎙 👏 فوق العاده زیبا زمزمه بسبارزیبا👌 👏👏👏 «هر بار کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا» * وقتی گره در کار شد گفتم علی موسی الرضا آهویم و در دام تن وقتی به گرداگرد من غم حلقه‌ی پرگار شد گفتم علی موسی الرضا بر زائرانت ای صَنَم گفتی سه جا سر می زنم من نیز بختم یار شد گفتم علی موسی الرضا ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا