eitaa logo
گلچین مولودی یا زینب(سلام الله علیها)
6.4هزار دنبال‌کننده
652 عکس
544 ویدیو
134 فایل
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها نشر بدون نام کانال شرعاً مجاز نمی باشد.🚫 http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c
مشاهده در ایتا
دانلود
. متن شعر در مدح حضرت علی(ع) -(نه ز حالا ز خود عالم ذر) نه ز حالا ز خود عالم ذر نظر انداخته اند اهل نظر بین خوبان دو عالم یکسر همه گفتند به دوران دیگر.. نیست شخصی ز علی بالاتر. ها علی بشر کیف بشر صاحب لوح و قلم کیست علی سردم تیغ‌ دودم کیست علی عرب و عشق عجم کیست علی حج و حاجی و حرم کیست علی از کرامات علی فیض ببر ها علی بشر کیف بشر درنگاهش زر و زیور هیچ است مکر دنیای مزور هیچ است پیش این هیمنه لشگر هیچ است روی انگشت علی در هیچ‌ است خیبر افتاد به پای حیدر ها علی بشر کیف بشر از خودش اصل و نسب داد به ما از فدک چند رطب داد به ما عیدی ماه‌ رجب داد به ما در نجف جلوه ی رب داد به ما در حرم داد زدم وقت سحر ها علی بشر کیف بشر جمع شد بین وجودش برکات خنده و اخم علی حی و ممات ذولفقارست به کف یا که صراط؟! آی مردم به جمالش صلوات منکرش کور وَ بدخواهش کر ها علی بشر کیف بشر در جهان هرچه شود در بسته کی بماند در دلبر بسته دل عشاق به حیدر بسته و خدا گفت خودش سر بسته بی علی نیست ز من هیچ اثر ها علی بشر کیف بشر بی علی ذکر و دعا بود نبود کعبه اصلا سر پا بود نبود دین و توحید کجا بود؟! نبود و صدایی ز خدا بود نبود شب معراج علی شد محور ها علی بشر کیف بشر از حرم ذات احد پیدا شد نور الله صمد پیدا شد صدو ده آمد عدد پیدا شد فاطمه بنت اسد پیدا شد بین آغوش گرفته ست قمر ها علی بشر کیف بشر زخم غم بر جگر شیر زدند گریه کرد و همه تکبیر زدند بی هوا بر گلویش تیر زدند ضربه ای سخت و نفس گیر زدند روی دستان پدر زد پرپر ها علی بشر کیف بشر شاعر: . @wwgoLchinzenab
پری برای مناجات نیمه شب بدهید نگار آمده پس باده روی لب بدهید مرا همیشه فقیر الحسن لقب بدهید  مرا ز قوم بنی سامرا نسب بدهید سرم که گرم تو شد خوب و سربه راه شدم مسافر سفر "سُرَّ مَن‌ راه" شدم خوشم که محمل لیلی رکاب داد به من مجال دیدن رویش به خواب داد به من خمار بودم و ساقی شراب داد به من شرابی از نجف بوتراب داد به من که از نجف بروم سامرا و هو بکشم حدیث عشق تو را به هزار سو بکشم دلم‌ به گیسوی تو بسته است وا نکنی جدا شدم ز همه تا مرا رها نکنی نیاید آنکه مرا خاک زیر پا نکنی بگو چکار کنم گر مرا دعا نکنی حرام‌ باد نفس گرکه نیست پای شما مباد سر به تنم‌ گر نشد فدای شما خدا نوشت خدایی کنی و سر باشی برای من، منِ بی دست و پا پدر باشی به شیعیان گرفتار خود سپر باشی امام مفترض الطاعه بشر باشی من آمدم به سویت از سوی ملیکه قم مرا پناه بده ای امام یازدهم تمام مردم ایران تب شما دارند امید پر زدن سمت سامرا دارند چه اشتیاق عجیبی به آن هوا دارند به دل هوای ضریح جدید را دارند پرم بده روی آن گنبدی که خورشید است کسی شبیه تو آقا کجا و کی دیده است خراب شد حرمت باز زود احیا شد در حرم بروی خیل زائران وا شد دوباره دور تو از زائران چه غوغا شد ز نور گنبد تو کل شهر زیبا شد میان‌ صحن از بغض سینه میسوزد دلم برای غریب مدینه میسوزد اگرچه یک حسن فاطمه حرم دارد ولی یکی دگرش غم بروی غم دارد نه گنبد و نه ضریح و نه یک علم دارد و صحن خاکی او اشک و روضه کم دارد برای غربت او تا ابد سخن دارم هرآنچه را که خدا داده از حسن دارم .
یا ربِ وقت سحر تقرب شب هاست رو به کریمان زدن عبادت لبهاست بستر بیمار وعده گاه طبیب است خیری اگر میدهند برکت تب هاست نوکر گمنام هم بنام شد اینجا آنچه مهم نیست پیش یار لقب هاست سِیر الهیِ اهل عشق همیشه رحمت ذی القعده هاست لطف رجب هاست ذکر رضا قند کرده تلخی مارا شهد نبات است اینکه بین رطب هاست مادرم امد مرا به دست رضا داد آبرویم را خرید خانه اش آباد! محضر سلطان می آورند اگر دست میشکنند عاشقان به شوق نظر دست دست به دامان حلقه های ضریحم کودکم و میدهم به دست پدر دست بین قنوتم افاضه کرد مکرر خیر کثیر است در زمان سحر دست عقل چکارست تا گدای تو هستم فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست تر شده از دیدن حرم چقدر چشم پر شده از محضر شما چقدر دست سفره گشا تا رضاست سفره نشینم ضامن آهو نوشته روی نگینم پشت سر زائران دعاست،دعایت دلخوشی دعبل است خاک عبایت سلسله بر گردن روات کشیدی جان بفدای کلام مثل طلایت کعبه تویی مسجدالحرام بهانه قبله تویی قم شدست قبله نمایت قصر به هم ریخت در مناظره وقتی.. آبروی جاثلیق ریخت به پایت کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره شیر میاید برون ز پرده برایت روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه تا که مطهر شود شبیه قدمگاه.. آمدم ای شاه با نشان و نشانی پیش تو باشد دلم به حکم امانی وقت نماز است صف پر است کمک کن کاش مرا هم کنار خود بنشانی هرچه کنی از درت جدا نشوم من خواه بخوانی مرا و خواه برانی جاروی خدام را ببخش به زوار تا که دراین دل کنند خانه تکانی ابن شبیب آمدست دیدنت آقا موقع روضه شدست و مرثیه خوانی ناله ان کنتَ باکیاََ بزن آقا سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا یابن الشبیب عمه ام دلش پر غم شد چادر و پوشیه بین قافله کم شد جد غریبم ز روی اسب زمین خورد پیرهنش بر فراز نیزه علم شد دامنشان گر گرفت صورتشان سوخت آتش خیمه بلای اهل حرم شد چرخش شلاق ها به بازویشان خورد قامت معصومه ها شکسته و خم شد بعد هزاران هزار زخم جگر سوز نوبت بازار شام و هلهله هم شد زخم غرورم ز ماجرای حجاب است گریه ی من بیشتر برای رباب است