eitaa logo
🌷خادم الظهور خادم الشهدا🌷
9هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
14هزار ویدیو
92 فایل
محال‌است‌برای‌ظهورقدم‌برداری‌وشیطان رهایت‌کند. اگر یک نفر را وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری. با نشر پُست ها امام زمان را به دوستان خود معرفی کنید. (تاظهورررررر راهی نمونده) ارتباط بااَدمین . انتقادات پیشنهادات خادم کانال https://eitaa.com/azo9kk
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴بلعیده شدن مرتاض هندی توسط اژدها مرحوم میر فیندرسکی یکی از علمای بزرگ اهل ریاضت زمانی در یک مهمانی بر سفره ای نشسته و چون دیگران مشغول خوردن شدند. همین که خواستند لقمه ای برنج را نزدیک دهان خود ببرند. دست مبارکشان لرزید و دانه های برنج روی سفره ریخت. مردم که این منظره را دیدن بی‌اختیار خندیدند. آقای فندرسکی فهمیدند که این کاری غیر عادی بوده، به اطراف سفره که نگاه کردن مرتاضی را دیدند که درحال خواندن ورد است. به او گفتن که دست از اینکار خود بردار اما مرتاض باز همین کار را تکرار کرد. آقای میرفندرسکی فرمودند ای مرتاض دست از این کار خود بردار وگرنه کاری خواهم کرد که به ضرر تو تمام شود، ولی اینبار هم مرتاض اهمیتی نداد و برای مرتبه سوم کار خود را تکرار کرد، ناگهان آقای میرفندسکی از جای خود برخواست و فورا شال کمر خود را باز کرد و خطاب به شال فرمود: مرتاض را بخور! شال بلافاصله به صورت اژده‌هایی عظیم الجثه درآمد و مرتاض را بلعید و دوباره به صورت اول برگشت و آقای میر فندرسکی آن شال را برداشت و به کمر خود بست! آنچه خواندید داستان خلاصه شده از کتاب ارمغان هند و پاک می‌باشد. @wwwwwkadm
اخوندی که مهذب نباشدفسادش ازهمه کَس بیشتراست.(امام خمینی ره) @wwwwwkadm
مردم ماازکمبودهاوکسری هاگِله ندارند. انچه مردم راآزارمیدهدسو‌ء استفاده ازبیت المال است. 🌹کلام زیبای شهیدرجایی🌹 شادی روحش صلوات. 🌷اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم🌷 @wwwwwkadm
دانش واقعی ان است که میزان نادانی خودبدانی(امیرکبیر) ابتدافکرمیکردم مملکت وزیردانامیخواهد بعدفکرکردم شاه دانامیخواهد اکنون میفهمم ملت دانامیخواهد. @wwwwwkadm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ 💎آیت‌الله بهجت (قدس‌سره) : ☑️در حدیثی ، پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) فرمود : 💟 یا علی، اگر بیم آن را نداشتم که مسلمانان درباره تو آن کنند که مسیحی‌ها درباره حضرت عیسی (علیه‌السلام) نمودند، درباره تو چیزی می‌گفتم که به هر کجا گذر کنی از خاک کف پایت تبرک جویند». 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۷۵ ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@wwwwwkadm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌸🌿 🔸 🔸 ✅امام زمان (عج): ایران شیعه خانه ماست! 💢 در جنگ جهانی اول، دو مهمان ناخوانده از چپ و راست به ايران ريختند، اوضاع ايران در آن تاريخ خيلی شده بود، اصلاً كشوری شده بود بی صاحب. از يك طرف ريختند و تصاحب كردند، از يك طرف ريختند و تصاحب كردند. يك وضع عجيبی بود. و مردم ايران مضطرب، منقلب، هيچ تكيه گاهی نداشتند. ☑️مرحوم ، از اين پيشامد ناهنجار به ساحت مقدس اميرالمومنين علیه‌السلام و سایر ائمّه طاهرين علیهم السلام، مخصوصاً به پيشگاه مبارك امام زمان علیه‌السلام، ‌هاي زيادی می کند. 🔶 مرحوم ميرزای نائينی (استادِ علامه طباطبایی و آیت الله بهجت) می‌گوید: من خيلی به حضرت حجّت علیه‌السلام ناليدم: يابن العسكري! ايران اين ‌طور شده است. مردم، بی سر و سامان شده‌اند، بي پناه شده اند. نظم نيست، امنيّت نيست، چنين و چنان است. يك روز همين‌طوری كه متوسّل شده بودم، بر من شد و حضرت را زيارت كردم. 💢ديدم حضرت در کنار ديوار مرتفعی که سر به آسمان كشيده، ایستاده‌اند. پس با انگشت به من اشاره فرمودند كه نگاه كن، و من نگاه كردم. ديدم ديواري که سي يا چهل متر ارتفاع دارد، چهار متر، پنج متر بالاي ديوار منحنی شده است، و قريب است كه بیافتد، چرا که به يك مویی بند است. اين ديوار چهل متری اين‌طور كج شده است. ☑️ پس حضرت به من اشاره کردند كه نگاه كن. نگاه كردم، ديدم انگشت حضرت هم به طرف ديوار است. پس فرمودند: اين ديوار، است (این عین عبارت است که استادِ من می گفت) ، امّا ما با انگشتمان نگهش داشته‌ایم و نمیگذاريم شود. اين ‌جا شيعه خانه ما است. كج می‌ شود، اما نمی‌گذاريم بشود. 📚 کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص۲۶۱ ❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀ 🌿🌸🌿 @wwwwwkadm
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی، اسلامی) ✴️ چهارشنبه 👈25 تیر 99 23 ذی القعده 1441👈15 ژوئیه 2020 🏛 مناسبت های دینی اسلامی. 🏴شهادت امام رضا علیه السلام به روایتی. 🌺روز مخصوص زیارتی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام. ☑️غزوه بنی قریضه(5 هجری) ⛔️صدقه اول صبح رفع نحوست میکند. 🎆امور اسلامی و دینی. 👶نوزادی که امروز به دنیا بیاید خوشبخت و اسوده باشد .ان شاءالله. 🚘مسافرت مکروه است اگر ضروری باشد حتما با صدقه همراه باشد. 🔭حکام نجوم ✅ این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است. ✳️پرداختن به تفریحات سالم.. ✳️دیدار با دوستان. ✳️و نامه نگاری به دوستان نیک است. 💑احکام مباشرت و انعقاد نطفه. امشب شبِ پنجشنبه مباشرت خوب و فرزند حاصل از ان یا حاکم گردد یا عالم و برای سلامتی نیز خوب است. 💉💉حجامت خون دادن فصد باعث شادی دل است. 💇‍♂💇اصلاح سر و صورت سبب روبراه شدن امور است. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که شب پنجشنبه دیده شود تعبیرش از قران ایه 24 سوره مبارکه نور است. یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم.... و مفهوم ان این است که خواب بیننده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش اید و شاهد بیاورد و بر او چیره شود ان شاءالله. و شما مطلب خود را در هر باب قیاس کنید. ✂️ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد @taghvimehamsaran 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. @taghvimehamsaran 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام
🍃 فکر و ذکرتان شکم نباشد! حدیث داریم که در دوره آخرالزمان، «بطونُهُم آلِهَتُم»: شکم مردم، خدایشان می شود. فقط فکر و ذکرش این است که ناهار چه بخوریم؟ شام چه بخوریم؟ مگر ما می دانیم که تا شب زنده ایم که بگوییم چه بخوریم؟ حضرت لقمان(علیه السلام) به پسر خود فرمود: "پسر من! درصبح، حدیث شب مکن، نگو امشب... چه می دانی که تا شب زنده ای یا نه؟" تو چه می دانی فردا اسمت در کدام دفتر است؟ شاید فردا اسمت در دفتر بهشت زهرا(سلام الله علیها) ثبت شود. خیلی ها الان سالم و زنده هستند، اما فردا اسمشان در دفتر بهشت زهرا(سلام الله علیها) است. @wwwwwkadm 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🔘 داستان کوتاه "کرامت امام رضا در حق دزد" تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام. رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار. "ابراهیم جیب بر کی بود؟!" از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد! حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!" رئیس کاروان با خودش گفت: خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال! اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم." رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده. بالاخره پیداش کرد! گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟ (ولی جریان خوابو بهش نگفت) ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! " رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم." فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!" ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم. کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن! اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد! رئیس گفت: "ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!" ابراهیم خندید و گفت: وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد! همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت: "ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟" چون "حضرت به من فرمودن،" حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟ ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت: یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟ از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید." و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت... مشهد... روبروی ایوان طلا... خیره به گنبد طلا... اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي.... @wwwwwkadm ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📕 🔴زني كه خواست با پسر خود ازدواج كند اميرالمومنين عليه‌السلام به وشاء فرمود: به محلتان برو! زن و مردي را بر در مسجد مي‌بيني با هم نزاع مي‌كنند آنان را به نزد من بياور، وشاء مي گويد بر در مسجد رفتم ديدم زن و مردي با هم مخاصمه مي‌كنند، نزديك رفتم و به آنان گفتم اميرالمومنين شما را مي‌طلبد، پس همگي به نزد آن حضرت رفتيم. علي عليه‌السلام به جوان فرمود: با اين زن چكار داري؟ جوان: يا اميرالمومنين! من اين زن را با پرداخت مهريه‌اي به عقد خود در آوردم و چون خواستم به او نزديك شوم، خون ديد و من در كار خود حيران شدم. اميرالمومنين عليه‌السلام به جوان فرمود: اين زن بر تو حرام است و تو هرگز شوهر او نخواهي شد. مردم از شنيدن اين سخن در اضطراب و تعجب شدند. علي عليه‌السلام به زن فرمود: مرا مي‌شناسي؟ زن: نامتان را شنيده، ولي تاكنون شما را نديده بودم. علي عليه‌السلام تو فلان زن دختر فلان و از نوادگان فلان نيستي؟ زن: آري، بخدا سوگند. حضرت امير: آيا به فلان مرد، فرزند فلان در پنهاني بطور عقد غير دائم، ازدواج نكردي و پس از چندي پسر زاييدي و چون از عشيره و بستگانت بيم داشتي طفل را در آغوش كشيده و شبانه از منزل بيرون شدي و در محل خلوتي فرزند را بر زمين گذارده و در برابرش ايستاده و عشق و علاقه‌ات نسبت به او در هيجان بود، دوباره برگشتي و فرزند را بغل كردي و باز به زمين گذاردي و طفل، گريه مي‌كرد و تو ترس رسوايي داشتي، سگهاي ولگرد اطرافت را گرفته و تو با تشويش و ناراحتي مي‌رفتي و بر مي‌گشتي، تا اين كه سگي بالاي سر پسرت آمد و او را گاز گرفت و تو بخاطر شدت علاقه‌اي كه به فرزند داشتي سنگي به طرف سگ انداخته سر فرزندت را شكستي، كودك صيحه زد و تو مي‌ترسيدي صبح شود و رازت فاش گردد، پس برگشتي و اضطراب خاطر و تشويش فراوان داشتي، در اين هنگام دست به دعا برداشته و گفتي: بار خدايا! اي نگهدارنده وديعه‌ها. زن گفت: بله، بخدا سوگند همين بود تمام سرگذشت من و من از گفتار شما بسي در شگفتم. پس اميرالمومنين عليه‌السلام رو به جوان كرد و فرمود: پيشانيت را باز كن، و چون باز كرد آن حضرت جاي شكستگي پيشاني جوان را به زن نشان داد و به او فرمود: اين جوان پسر توست و خداوند با نشان دادن آن علامت به او نگذاشت به تو نزديك گردد؛ و همان گونه از خدا خواسته بودي فرزندت را حفظ كند، او را برايت نگهداشت، پس شكر و سپاس خداي را به جاي بياور. ‌ @wwwwwkadm
✨﷽✨ ❤️•☜امير المومنين عليه السلام فرموده : 💭 تمام خير در سه چيز جمع شده است: ⭕️⇐نگاه ⭕️⇐سكوت ⭕️⇐سخن 🔺هرنگاهى كه پندى درآن گرفته نشود، 🔻فراموشى است. 🔺هرسكوتى كه انديشه اى درآن نباشد، 🔻غفلت است. 🔺هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، 🔻بيهوده است. خوشا بحال ڪسى ڪه: نگاه او پنـــد، سڪوت او انديشـــه و سخـــن او ذڪـــر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند. 📚 منبع: کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق رحمة الله علیه ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @wwwwwkadm
4_5888833469181593664.mp3
4.68M
•‌┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈• 🔺 مناجات با امام زمان(علیه السلام) 💟 ای کلام اله عشق! 🔹جواد مقدم •‌┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈• @wwwwwkadm
سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود. رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتاً به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد! آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم.... با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن» و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است!! آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی "شیخ رجبعلی خیاط" تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را. چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل-پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما "اصل" چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تأکید میفرمودند بر این نکته که: راه واقعی عرفان «ترک گناه» است. 📚کیمیای محبت 🖋محمدی ری شهری @wwwwwkadm