eitaa logo
🌷خادم الظهور خادم الشهدا🌷
9هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
14هزار ویدیو
92 فایل
محال‌است‌برای‌ظهورقدم‌برداری‌وشیطان رهایت‌کند. اگر یک نفر را وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری. با نشر پُست ها امام زمان را به دوستان خود معرفی کنید. (تاظهورررررر راهی نمونده) ارتباط بااَدمین . انتقادات پیشنهادات خادم کانال https://eitaa.com/azo9kk
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ ماجرای عجیب تقی بی نماز 🔰 شخصی مؤمنی برای نگارنده (ی کتاب) بازگو کرد که از مرحوم آقا سید یونس آذرشهری که سیدی متدین و خالص در ولاء اهل بیت بود که: ▫️ مردی در آذرشهر ما بود که مردم چون نماز خواندن او را ندیده بودند به او "تقی بی‌نماز" می‌گفتند و به این نام شهرت گرفته بود. 🕌 پس من مشرف شدم به زیارت حضرت رضا علیه الصلاه و السلام و تمام خرجی من مفقود شده و معطل ماندم که چه کنم. پس به حرم مشرف شده جریان را به حضرت رضا علیه السلام که خود می‌دانست، گفتم و ضمنا عرض کردم: 🔹 آقای من، بجز به شما به کسی نگفته و نمی‌گویم؛ زیرا میهمان و زائر شمایم. ▫️ پس در خواب حضرت را زیارت کرده و جریان را معروض داشتم. (=عرض کردم). فرمودند: 🔶 فردا اول صبح می‌روی درب صحن که زیر نقاره‌خانه است. می‌بایستی اولین کسی که وارد می‌شود به او بگویی. ▪️(سید یونس) گفت: ▫️ پس از خواب برخاسته و اول وقت، آنجا رفتم و ایستادم و دیدم اولین نفر که وارد شد همان تقی معروف به "تقی بی‌نماز" است. پس خجالت کشیده و به او چیزی نگفتم و در حرم آمده حاجت خود را به آن حضرت گفتم باز در شب دوم همان جواب را دادند و در صبح دوم نیز دیدم آقا تقی مزبور است و همین‌طور در شب سوم. پس روز سوم هم دیدم اولین وارد شونده به صحن همان آقا تقی است پس به سوی او رفتم او هم جلو آمد و گفت: 🔸 آقا سید یونس، سه روز است شما را اینجا می‌بینم. ▫️ پس جریان را به او گفتم. گفت: 🔸 چه قدر خواهی ماند؟ ▫️ گفتم: 🔹 یک ماه. ▫️ گفت: 🔸 چقدر برای مخارج می‌خواهی؟ ▫️ گفتم: 🔹 فلان مبلغ. ▫️فورا داد و گفت: 🔸لابد برای سوغات هم پول می‌خواهی؟ ▫️ گفتم: 🔹 آری. ▫️ گفت: 🔸 این قدر بس است؟ ▫️ گفتم: 🔹 آری. ▫️ پس آن مبلغ هم برای خرید سوغات داد و گفت پس از یک ماه، اول صبح، بار و بنه‌ات را بردار بیار در میدان آخر بازار سرشور؛ آنجا منتظر تو هستم. 🗓 پس بعد از گذشت یک ماه و خریدن سوغات، سوغات را که در خورجین خود گذارده بودم، بر دوش گرفته و به میدان آخر بازار سرشور رفتم و دیدم آقا تقی در انتظارم ایستاده تا مرا دید گفت: 🔸 آقا سید یونس بیا دوش من. ▫️ گفتم: 🔹 آقا تقی شوخی می‌کنی. ▫️ گفت: 🔸 نه زود بیا. ▫️ گفتم: 🔹 خورجینم سنگین است. ▫️ گفت: 🔸 باشد. 💫 پس بر دوش او سوار شدم و دیدم مثل اینکه آقا تقی پر درآورده زمینها و کوه‌ها و دشت‌ها به سرعت از زیر پای آقا تقی می‌گذرد. ⛰ ناگهان کوه‌های میانه و آذربایجان را دیدم و ناگاه دیدم بر فراز آذرشهر هستم و منزل خود را دیدم که دخترم در کنار اجاق نشسته و طبخ غذا می‌کند. ▫️ پس مرا درب خانه‌ام گذاشت زمین و خواست برود. به او گفتم: 🔹 آقا تقی، تو معروف به تقی بی‌نماز هستی؛ چون کسی نماز تو را ندیده. ولی مشکل مرا حضرت رضا علیه السلام به دست تو حل نمود و حاجت مرا به دست تو روا ساخت و مرا به طی الارض به وطن و خانه‌ام رسانیدی. ▫️ گفت: 🔸 آقا سید یونس می‌گویم به شرط‍‌ آنکه تا من زنده‌ام برای هیچ‌کس بازگو نکنی. ▫️ تعهد کردم. گفت: ✨ من در هر نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا با طی الارض خود را به مولایم حضرت صاحب الامر رسانیده و به آن حضرت اقتدا می‌کنم. ▫️ این را گفت و رفت و بعد از یک ماه هم از دنیا رفت و به اولیاء خدا پیوست. ⬅️ گنجینه دانشمندان جلد ۹ (صفحه ۹۱)، همچنین: شیفتگان حضرت مهدی، جلد ۲، به نقل از کتاب نوادر شریف رازی «کرامات الکاتبین » 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 @wwwwwkhadam