eitaa logo
🌷خادم الظهور خادم الشهدا🌷
9هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
14هزار ویدیو
92 فایل
محال‌است‌برای‌ظهورقدم‌برداری‌وشیطان رهایت‌کند. اگر یک نفر را وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری. با نشر پُست ها امام زمان را به دوستان خود معرفی کنید. (تاظهورررررر راهی نمونده) ارتباط بااَدمین . انتقادات پیشنهادات خادم کانال https://eitaa.com/azo9kk
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 : 🌹گفته بود: اگه جنازه‌ای بود و منو دیدی، اول از همه بگو نوش جونت. بلند بلند میگفتم: نوش‌جونت، نوش‌جونت. 🌹بهش میگفتم: سلام منو به ارباب برسون. 🌹بعداز معراج، تا خاکسپاری، فقط تابوتش رو دیدم. موقع تشییع، خیلی سریع حرکت میکردند. پشت تابوتش که راه میرفتم، زمزمه میکردم: ای کاروان آهسته ران، آرام جانم میرود! 🌹زمان تشییع، مداح داشت روضه حضرت علی‌اصغر میخوند. نمیدانستم آنجا چه خبر است، شروع کرد به لالایی خوندن. بعد هم گفت: همین دفعه‌ی آخر که داشت میرفت، به من گفت: من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه‌ام لالایی بخون! 🌹محمدحسین نوحه‌ی "رسیدی به کرببلا خیره شو به گنبد به گلدسته‌ها خیره شو اگه قطره اشکی چکید از چشات به بارون این قطره‌ها خیره شو" را خیلی دوست داشت. نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود. 🌹به یکی از رفقای محمدحسین که جزو مدافعان هم بود، گفتم: میتونین کاری کنین برم توی قبر؟ آبان‌ماه بود و خیلی سرد. وقتی رفتم پایین قبر، همه‌ی روضه‌هایی که برایم خوانده بود، زمزمه کردم. 🌹گفته بود: داخل قبر، برام روضه بخون، زیارت عاشورا بخون، اشک گریه بر امام‌حسین رو بریز توی قبر، تاحدی که یه خورده از خاکش، گِل بشه. براش خوندم. 🌹همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه، میخواندند، خیلی دوستش داشت: "دل من بسته به روضه‌هات جونم فدات، میمیرم برات پدر و مادر من فدات جونم فدات، میمیرم برات چی میشه با خیل نوکرات جونم فدات، میمیرم برات سرجدا بیام پایین پات جونم فدات، میمیرم برات" 🌹صدای " این گل پرپر از کجا آمده" نزدیکتر میشد. 🌹سعی میکردم احساساتم را کنترل کنم. میخواستم واقعاً آن اشکی که داخل قبر میریزم، اشکِ بر روضه‌ی امام‌حسین علیه‌السلام باشد، نه اشک از دست دادن محمدحسین. 🌹هرچه روضه به ذهنم میرسید، میخواندم و گریه میکردم. نگاهی به قبر انداختم، باید میرفتم. دایی‌ام آمد و به‌ زور من را برد بیرون. 🌹آقایی رفت پایین قبر، به آن آقا گفتم: شهید میخواست براش سینه بزنم. شما میتونید؟ 🌹بغضش ترکید. چند دفعه زد روی سینه‌اش. بهش گفتم: نوحه هم بخونید. 🌹پرسید چی بخونم؟ 🌹گفتم: "از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین؛ دست و پا میزد حسین؛ زینب صدا میزد حسین" ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
یادی کنیم از پرستار جبهه مقاومت سوریه، ❣ 💠چشمان شیدایی 🌷در بین بچه‌های رزمنده، خصوصاً رزمنده‌های لبنان اصطلاح «چشم شیدایی» معروف است. یعنی کسی که چشم‌هایش داد می‌زنند خواهد شد! علی الهادی چشم‌هایی داشت. 🌷من او را تا وقتی که به دفتر حزب‌الله در بیروت آمد، نمی‌شناختم. یک روز نوجوانی کم سن و سال به دفتر آمد و گفت: می‌خواهد به اعزام شود. من مسئولیتی در دفتر نداشتم. به عنوان یک فرد علاقه‌مند به کار‌های با بچه‌های حزب‌الله همکاری می‌کردم. ولی وقتی دیدم یک نوجوان با ظاهری به‌اصطلاح امروزی می‌خواهد به سوریه برود، شدم. 🌷جلو رفتم و نگاهی به قد و هیکلش انداختم. بود و چهره‌ای جذاب داشت. توی دلم گفتم پسر جان تو نمی‌توانی از چنین جنگی بربیایی. همین را به زبان آوردم و تصمیمش برای مدافع حرم شدن را پرسیدم. 🌷سرش را بلند کرد و نگاهم کرد. برای یک آن چشم در چشم شدیم و از نگاهش . من از چشم‌های شنیده بودم و حالا نمونه بارزی از این چشم‌ها را رو‌به‌رویم می‌دیدم. چشم‌های علی الهادی داد می‌زدند که خواهد شد. شادی روحش
طلائیه: 🌱🕊 🕊🌱 رفتہ بودم مناطق سیل زده برای ڪمڪ . از شدت خستگی چشم‌هام گرم شد . دیدم در تاریڪی شب روح‌الله داره ڪمڪ مےڪنہ . با تعجب گفتم : روح‌الله خودتی اینجا چیڪار مےڪنی⁉️ گفت : اومدم ڪمڪ . گفتم : حالا چرا الان ؟ الان ڪه دیگہ شب شده . گفت : ما وقتایی ڪمڪ مےڪیم ڪه شما نمےبینید . مےدونستم شهید شده . ازش پرسیدم : روح‌الله اونور چہ خبره ؟ نگاهم ڪرد و گفت : همه‌ی خبرها همین جاست ... اتفاقای خوبے قراره بیفتہ . تا سال ۱۴۰۰ انقدر ظهور نزدیڪ مےشه ڪه دیگہ نمےگید چند سال دیگہ امام زمان میاد ، مےگید چند ساعت دیگه امام زمان میاد . 💓🌹 از خواب پریدم . از حرف‌های ڪه بینمون رد و بدل شده بود خیلی حس خوبی داشتم . خواب یڪی از دوستان روح‌الله قربانی ڪه به تازگی دیده . این رویا را بگذارید ڪنار صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری «نفس‌های آخر دشمنی دشمن است»👌 «بہ زودی مراڪز هسته‌ای و موشڪی حڪومت سعودی بہ دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد» 🌹 باید آماده باشیم سحر نزدیڪ است ان شاءالله . @wwwwwkadm
💠 روایت یک خواب 📌ارسالی از مخاطبین 🌷در خواب دیدم، مزار شهید روح‌الله نور سبزی روشن است. فضای نورانی و آرامش بخشی داشت. یک زیبا هم روی مزارش بود. 🌷گاهی نگاه می‌کردم به قرآن زیبا و گاه به عکس شهید روی مزار. سر که چرخاندم دیدم شهید (شهید خلیلی) و (شهید قربانی) و (شهید صفری) کنار هم ایستادند. با خودم گفتم چه جالب این شهدا با هم هستند. 🌷قرآن را برداشتم. باز که کردم. سفید رنگ و واضح نوشته شده بود: صفحه بعد هم همین بود. صفحه قبل را ورق زدم دیدم باز هم نوشته تقوا... با خودم گفتم این کدوم سوره است که انقدر تقوا داره که از خواب بیدار شدم... 🔻کلام شهید روح‌الله قربانی: شهادت خوب است ولی تقوا بهتر، تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز کند. 🌷 @wwwwwkadm
مادر از دلتنگی فاطمه این گونه گفت: آقا جواد قبل از رفتنش به سوریه، قصه حضرت رقیه(س) را برای فاطمه گفت و بعد در مورد سفرش برای فاطمه توضیح داد. قصه حضرت رقیه(س) برای فاطمه غریب نبود و انس عجیبی با حضرت گرفته بود ولی بچه است و نمی شود دلتنگی اش را نادیده گرفت. از زمانی که فاطمه متوجه نبود پدر شد، در لحظات کودکانه اش با پدرش حرف می زند و گاها می بینم که پدرش را صدا می کند و سعی می کنم خلوت بین دختر و بابا را بر هم نزنم. به فاطمه گفتم که پدرش به همراه امام زمان(عج) می آید و چند روزیست که فاطمه سراغ ظهور امام زمان(عج) را می گیرد. 📚موضوع مرتبط : @wwwwwkadm
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 @wwwwwkadm
بشارت شهید مدافع حرم درمورد زمان ظهور اقا 🔻رفته بودم مناطق سیل زده برای کمک. از شدت خستگی چشم‌هایم گرم شد. دیدم در تاریکی شب روح‌الله داره کمک می‌کنه. با تعجب گفتم: روح‌الله خودتی😳 اینجا چیکار می‌کنی⁉️ گفت: اومدم کمک. گفتم: حالا چرا الان؟ الان که دیگه شب شده. گفت: ما وقتایی کمک می‌کنیم که شما نمی‌بینید.☝️ می‌دونستم شده. ازش پرسیدم: روح‌الله اونور چه خبره؟ نگاهم کرد و گفت: همه‌ی خبرها همین جاست... اتفاقای خوبی قراره بیفته☺️. تا سال ۱۴۰۰ انقدر ظهور نزدیک می‌شه که دیگه نمی‌گید چند سال دیگه امام زمان میاد، می‌گید چند ساعت دیگه امام زمان میاد⁉️ از خواب پریدم😱. از حرف‌های که بینمون رد و بدل شده بود خیلی حس خوبی داشتم.🍃 🔻خواب یکی از دوستان روح‌الله قربانی که به تازگی دیده. 🔻این رویای صادقه را بگذارید کنار صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری «نفس‌های آخر دشمنی دشمن است»👌 «به زودی مراکز هسته‌ای و موشکی حکومت سعودی به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد» باید آماده باشیم سحر نزدیک است ان شاءالله... اللهم عجل لولیک الفرج @wwwwwkadm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کفشداری شهید مدافع حرم نوید صفری در حرم خانم حضرت رقیه سلام الله علیها ✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌✨ 🌸اللهم لیَّن قَلبی لِولیِ اَمرِک 🌸 🌺نشر صدقه جاریه 🍃🌺 کانال خادم الظهور خادم الشهدا 🍃🌹 💫@wwwwwkhadam💫 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸